مجانی

معنی کلمه مجانی در ویکی واژه

gratis
رایگان، مفت.

جملاتی از کاربرد کلمه مجانی

دانند عاقلان که مجانین عشق را پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
یک سر مو نگرفتند مجانین آرام تا تو این سلسله را سلسله جنبان شده‌ای
کلارن هاوس محل زندگی شاهزاده چارلز و ویلیام (داماد) می‌باشد. شاهزاده چارلز و ویلیام قرار است از این محل به کلیسا بیایند. در ساعت ۱۳:۴۵ ویلیام به همراه شاهزاده هری با خودرو بادمجانی رنگ بنتلی از کلارن هاوس با تشریفات کامل به سمت کلیسا رفتند.
از حال ما خبر ز مجانین عشق پرس هشیار را خبر نبود کین چه حالتست
ماده ۵۴ - فیلمبرداری یا تصویربرداری رسانه‌های همگانی از افراد کمتر از ۱۸ سال و مجانین و انتشار یا پخش آن بدون اجازه ولی یا قیم آنان ممنوع است.
در مجانی الادب شماره نخست این چنین خواندم آشکار و درست
سیا ارمجانی دیدگاه خود دربارهٔ تندیس‌سازی را اینگونه توضیح می‌دهد: «تندیس‌سازی عمومی بر پایه این فلسفه بنا نشده که بخواهد خود را از روزمرگی و زندگی روزمره جدا کند. این هنر نباید مردم را مورد تعرض قرار دهد، بترساند یا قصد کنترل آن‌ها را داشته باشد. وظیفه تندیس‌سازی عمومی این است که محیط و فضای موجود را ارتقاء بخشد».
قیمت برق در لیبی، نسبت به دیگر کشورهای جهان، بسیار پایین و برای خانواده‌های کم‌درآمد و مستضعف و فقیر کاملاً مجانی بود.
استیو مک‌کوئین عادت عجیبی نیز داشت. او عادت داشت در هر فیلمی که قبول به بازیگری می‌کند، چیزی را مجانی از آنجا به عنوان یادگاری بردارد؛ مثلاً یک ماشین اصلاح که در آن فیلم استفاده شده بود یا یک شلوار جین و امثال اینها. بعدها مشخص شد که استیو این لوازم را به مرکز اصلاح و تربیت پسرانه که خود در دوران نوجوانی چند سال را در آن سپری کرده بود اهدا می‌کرد.
پس مجاهدت فعل بنده باشد و محال باشد که فعل وی علت نجات وی گردد. پس خلاص و نجات بنده متعلق به مشیت است نه به مجاهدت؛ کما قال اللّه، تعالی: «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَه لِلإسْلام وَمَنْ یُرِدْ أنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً (۱۲۵/الانعام).» و نیز گفت: «تُؤتِی المُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ (۲۶/آل عمران).» تکلف همه عالمیان اندر اثبات مشیت خود نفی کرد. و اگر مجاهدت علت وصول بودی، ابلیس مردود نبودی و اگر ترک آن علت رد و طرد بودی آدم هرگز مقبول و مصفا نبودی. پس کار، سبقت عنایت دارد نه کثرت مجاهدت نه هر که مجتهدتر ایمن‌تر؛ که هرکه عنایت بدو بیشتر به حق نزدیک‌تر. یکی اندر صومعه مقرون طاعت، از حق دور، یکی در خرابات موصول معصیت به رحمت حق نزدیک و أشرف همه معانی ایمان است. کودکی را که مکلف نیست حکمش حکم ایمان بود و مجانین را همچنان. پس چون اشرف مواهب را مجاهدت علت نباشد آن‌چه کم از آن بود هم به علت محتاج نباشد.
تو ای عالم شهر، اگر عاقلی سکونت مجوی از مجانین عشق
سجین گردد چو در ببندم و چون باز در بگشایم‌، چو محشری ز مجانین
شرکت‌های بزرگ برای واردات، صادرات و نیز تعامل با دولت نیاز به مجوز داشتند. مجوزهای دولتی فقط به تعداد معدودی از شرکت‌ها داده می‌شدند به این بهانه که تولید کارخانجات بیش از اندازه نشود. برای گرفتن و نگاه داشتن یک مجوز نیاز بود که سران شرکت با افراد با نفوذ در تهران رابطه برقرار کنند. در زمینه مجوزها و دیگر مسائل روایت‌های معتبری در مورد مقامات بالا همچون شاهدخت اشرف و پسرش شهرام وجود دارد؛ مثلاً اینکه این افراد با نفوذ ۱۰ درصد یا بیشتر از یک شرکت جدید التاسیس را به‌طور مجانی می‌گرفتند تا مجوز آن را تضمین کنند. این گونه اقدامات و دیگر انواع فساد به شدت قیمت فروش محصولات داخلی را افزایش می‌داد و در نتیجه بازار آن‌ها را در داخل و خارج محدود می‌کرد.
با مراجعه به سایت اپن آفیس می‌توانید نسخه قابل اجرای مناسب برای رایانه خود را به رایگان دریافت کرده و نصب نمایید. هیچ جای دیگری نمی‌توانید یک مجموعه اداری کامل و برای پلتفرم‌های گوناگون را – با رعایت پروانه آن - مجانی بدست آورید.
ابوبِشْر محمد بن احمد بن حماد بن سعد انصاری رازی (۲۲۴ – ۳۱۰ هجری) محدث و مورخ ایرانی بود. مذهب او حنفی بود. برخی از آثار او عبارتند از: الکنی و الاسماء،‌ الذریة الطاهرة، المولد و الوفاة، عقلاء المجانین.
آلوده به خون باشد از پای مجانینت هر خار که می‌بینم در طرف بیابان‌ها
سیاوش ارمجانی، یادگیری طراحی و نقاشی را از نوجوانی و در کلاس‌های خصوصی، به تشویق پدرش (که بازرگان پارچه موفقی بود) فرا گرفت. او از همان آغاز، علاقه‌ای به پیروی و تقلید از شیوه‌های معمول هنری نداشت. به همین دلیل، آموزگاران سیاوش از او ناراضی بودند و بارها او را اخراج کردند. با اینحال پدر سیاوش، همیشه از نوآوری‌های او پشتیبانی می‌کرد. این پشتیبانی پدر باعث پرورش دیدگاه نوگرایانه و بی‌بدیل سیاوش تا پایان زندگی شد.
بر تو دیرست که بستند مجانین عمدا محضرِ ترکِ خردمندی و کردند سجل
از که گیرم دیت؟ که افزون است از مجانین جنون عاقله‌ها!