متوسط. [ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] ( ع ص ) میانه. ( واژه های نو فرهنگستان ایران ). در میان واقع شده و میانه. نه خوب و نه بد. و میانه گیرنده از چیزی که نه جید باشد ونه ردی. ( ناظم الاطباء ). چیزی میانه گیرنده نه جید ونه ردی. ( آنندراج ). وسط. نه اعلی نه ادنی. نه خوب ونه بد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و چون متوسط بساود حالی افتد میان اذیت و لذت. ( قراضه طبیعیات ص 36 ). نسخه بریتانیا در صحت و سقم متوسط است. ( چهارمقاله قزوینی چ دانشگاه صفحه چهل مقدمه ). - سبب متوسط ؛ یک متحرک و دو ساکن مانند «کار» و «یار». ( المعجم چ مدرس ص 29 ). - متوسطالسیر ؛ میانه رو. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || دارای رتبت میانه. نه بالا و نه پست. ج ، متوسطین : والسداء من المتوسطین والزهاد من المتنزهین. ( حکمت اشراق چ کربن ص 229 ). وقد یحصل من بعض نفوس المتوسطین ذوات الاشباح المعلقة المستنیرة. ( حکمت اشراق ص 234 - 235 ). - متوسطالحال ؛ نه خوب و نه بد. ( ناظم الاطباء ) : و این نمد متوسطالحال است کسی به آن مشغول نیست. ( انیس الطالبین ص 190 ). و اگر متوسط الحال می بودند... ( انیس الطالبین ص 49 ). || نه بلند و نه کوتاه. ( ناظم الاطباء ). - متوسطالقامه ؛ نه بلند و نه کوتاه. ( ناظم الاطباء ). || میان قوم نشیننده. ( آنندراج ). در میان قوم نشسته. ( از ناظم الاطباء ). || میانجی کننده. ( آنندراج ). میانجی. ( مهذب الاسماء ). میانجی و میانجی کننده. ( ناظم الاطباء ). || میاندار. ( ناظم الاطباء ). || در نسبت عبارت است از آنچنان مقداری که نسبت یکی از دو طرف آن مقدار به سوی آن مانند نسبت آن به طرف دیگر باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) : مایحتاج فی اعتنائه بالاصنام لکماله الی متوسط یفیض عنهم هو نور مجرد. ( حکمت اشراق چ معین حاشیه ص 166 ). || نزد مهندسان ، عبارت است از اصمی که در دومین مرتبه یا مراتب بعد از دومین مرتبه واقع شود. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || بین اقبال و ادبار. از اصطلاح منجمان. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
۱. نه خوب و نه بد، نه بلند و نه کوتاه، میانه. ۲. میانه گیر، میانه رو. ۳. آن که به لحاظ اجتماعی در مرتبۀ میانه قرار دارد، دارای مرتبۀ اجتماعی میانه.
معنی کلمه متوسط در فرهنگ فارسی
میانه، میانه گیر، میانه رو، نه خوب ونه بد، نه بلندونه کوتاه (اسم ) ۱ - در میان در آینده میانجی میانگیر . ۲ - میانه رو معتدل : و چون متوسط بساود حالی اوفتد میان اذیت و لذت . ۳ - میان. خوب و بد : نسخ. بریتانیا ... در صحت و سقم متوسط است . ۴ - میان. بلند و کوتاه . ۵ - میان. بزرگ و کوچک : فرهنگ متوسط فارسی . ۶ - کسی که از لحاظ زمان زندگی بین متقدمان و متاخران قرار دارد جمع : متوسطین . یا سبب متوسط . یک متحرک و دو ساکن مانند کار و دیار .
معنی کلمه متوسط در فرهنگستان زبان و ادب
{average} [ریاضی] حاصل تقسیم مجموع چند عدد بر تعداد آنها میانگین حسابی arithmetic mean
معنی کلمه متوسط در دانشنامه عمومی
متوسط یا در گفتار عامه، معدل ( انگلیسی: Average ) عددی منفرد است که به عنوان نمایندهٔ فهرستی از اعداد گرفته می شود. در بافتارهای مختلف مفاهیم مختلفی در مورد معدل وجود دارد. گاه معدل به میانگین حسابی ( مجموع مقادیر موجود در یک مجموعه داده ها تقسیم بر تعداد آن ها ) اشاره دارد. در آمار، میانگین، میانه، و مد همه به عنوان شاخص های اندازه گیری مرکزی شناخته می شود و در گفتار روزمره معدل ممکن است به هر یک از این ها اشاره داشته باشد. متوسط (مجموعه تلویزیونی). واسطه ( انگلیسی: Medium ) یک سریال تلویزیونی درام آمریکایی است که در ابتدا از ۳ ژانویه ۲۰۰۵ تا ۱ ژوئن ۲۰۰۹ از شبکه ان بی سی پخش شد و پس از آن از ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۹ تا ۲۱ ژانویه ۲۰۱۱ برای دو فصل دیگر از شبکه سی بی اس به نمایش گذاشته شد.
معنی کلمه متوسط در ویکی واژه
qualunque media mediocre میانه، میانه رو، میانگین.
جملاتی از کاربرد کلمه متوسط
اول مراتب فضایل که آن را سعادت نام کرده اند آنست که مردم ارادت و طلب در مصالح خویش اندر این عالم محسوس و امور حسی که تعلق به نفس و بدن دارد، و آنچه بدان متصل و باز آن مشارک بود، صرف کند، و تصرف او در احوال محسوس از اعتدالی که ملایم آن احوال بود خارج نشود، و در این حال مردم هنوز ملابس اهوا و شهوات بود، الا آنکه اعتدال نگه دارد و از افراط تجاوز نماید، و او در این مقام با آنچه بران اقدام باید نمود نزدیکتر بود از آنچه احتراز ازان واجب بود، چه امور او متوجه بود به صواب تدبیری متوسط در فضیلت، و از تقدیر فکر خارج نیفتد هر چند مشوب بود به تصرف در محسوسات.
و این متوسطات برای آنند که هر یک بدایت مرتبۀ اعلا خودند و نهایت اسفل، تا سلسلۀ موجودات و مراتب ایشان مرتب باشد.
صنعت: حشو قبیح و متوسط
آن گاه گوییم کز این دو جوهر که ترکیب مردم از اوست، یک جزو از کل جسم (آمده) است و یک جزو از کل نفس، تا از دو جزو این دو عالم کز او یکی فاعل است و دیگر منفعل است، عالمی متوسط پدید آمده است که فاعل اندر او با منفعل متحد است، و آن مردم است که به نفس از عالم علوی است و بر این عالم به علم محیط است، و به جسد از عالم سفلی است و اندر این عالم به ذات محاط است. و تقوی و استظهار این جزو کز این عالم فرودین اندر این مرکب است که مردم است به کل خویش و یاری دادن این کل مر او را و مظاهرت کردن و هر جوهری از این جزو جسمی اندر این ترکیب بر حرکت خویش ثابت بودن، گواهان عدول اند بر آنکه آن جزو دیگر کز عالم برین اندر این مرکب است که مردم است، نیز به کل خویش پیوسته است وز او قوت و یاری یابنده است، و آن کل نیز مر این جزو را مظاهرت کننده است. و آن کل از (این) علم عظیم لذت یابنده است، بر مثال این جزو از این عمل جزوی، و مر حکمت را جوینده است، بر مثال این جزو بی هیچ تفاوتی. (و نیز این جزو کز جسم اندر) ترکیب مردم زیر تصرف اوست وز نفس بدین تصرف بها و جمال و زیب و زینت یافته است، گواست بر آنکه زینت و بها و جمال و رونق آنچه از این جسم کلی مر او راست، زینت و بها و جمال و رونق از تصرف نفس کلی است اندر او، و آنچه از این جسم کلی از بها و جمال و رونق نفس کلی بی نصیب مانده است – از ریگ و سنگ و شوره و جز آن – بر مثال چیزهایی است کز عنایت نفس جوی اندر جسد مردم بی نصیب مانده است – چو موی و ناخن و ریم گوش و آب بینی و جز آن از فضلات طعام و شراب - ، و اندر آن تنقیت عالم بزرگ است، چنانکه اندر این تنقیت عالم خرد است برابر.
و میان این دو نفس، نفسی است که نه در سعادت مانند اول، و نه در شقاوت به مثابه ثانی باشد، بلکه متوسط میان این دو باشد و این مراتب مختلفه دارد و از برای آن عرض عریضی است و اکثر نفوس عوام مسلمین از افراد این قسمند.
۲ شهر و ۵۷ روستا دارد. بهطور متوسط در هر کیلومترمربع ۲۶ نفر ساکن هستند.
نور: این گیاه به نور متوسط خورشید نیاز دارد و نباید به صورت کاملاً مستقیم مقابل نور ۱۰۰ درصد خورشید باشد.
صنعت: حشو متوسط
و اسم مقتصدی بر وی ازان وجه افتاد که او متوسط دو عالم است نه یک جهت عالم سابقان است که در صف اول بودند و نه یک جهت عالم ظالمان که صف سیم بودند و او نفس عوام اولیا و خواص مومنان است. و او شرف الهام حق بدان استعداد یافته است که در عالم ارواح میان او و حضرت عزت واسطه ارواح انبیا و خواص اولیا بود امداد فیض ربانی که بارواح اهل صف اول میرسید پرتو آن باهل صف دوم میرسید نصیبهای ازان الطاف مییافتند و ذوق مخاطبات حق از پس حجاب حاصل داشتند. چون بدین عالم پیوستند اگرچه بصفت امارگی مبتلا شدند اما ذوق فیض حق از کام جان ایشان نرفته بود و لذت استماع خطاب «الست بربکم» در سمع دل ایشان باقی بود.
متوسط میان صورت و هوش شده زین سو زبان و زان سو گوش
و این جمله طوایف که گفتم اندر تحقیق آن بر سه مرتبتاند: یکی مبتدیان، دیگر متوسطان، سدیگر کاملان. و من اندر شرح حال هر یک اندر سماع فصلی بیارم تا به فهم تو قریبتر باشد.
متوسط درآمد یک خانواده در حدود ۲۱،۲۵۰ دلار آمریکا است و زنان درآمد متوسط ۲۲،۳۹۶ دلار آمریکا و مردان درآمد متوسط ۱۸،۵۰۰ دلار آمریکا بدست میآورند.
اما متوسط که در میان دو کس میانجی کند، روا نبود که از هر دو جانب چیزی بستاند که در یک خصومت کار هردو شخص نتوان کرد، اما اگر از جانب یک شخص جهد کند و در آن میانجی کند که آن را قیمتی بود، مزدوری حلال بود، به شرط آن که دروغی که حرام بود نگوید و تلبیس نکند و هیچ چیز که حق بود از هردو جانب پوشیده ندارد و هریکی را به باطلی بیمی ندهد که بدان سبب صلح کند و اگر حقیقت حال بدانستی صلح نکردی و بدین توسط صلح بر نیاید بر غالب، پس غالب توسط آن بود که از میل و ظلم و دروغ و تلبیس خالی بود و مزد آن حرام نبود. و چون متوسط دانست که حق از کدام جانب است، روا نباشد که به حیله صاحب حق را بر آن دارد که صلح کند به کم از حق خویش، اما اگر داند که ظلم خواهد کرد به حیله، ورا بیم کند، تا از قصد ظلم دست بردارد، در این رخصتی هست. و هرکه دیانت بر وی غالب بود، داند که حساب هر سخنی که بر زبان وی برود، برخواهند گرفت که چرا گفت و راست گفت یا دروغ و قصدی درست داشت در این باطل. و ممکن نبود که توسط از وی بیاید و وکالت و حکم از وی بیاید.