معنی کلمه مانع در لغت نامه دهخدا
مانع باران مباش و آفتاب
تا بدان مرسل شدند امت شتاب.( مثنوی چ خاور ص 384 ).مانع خویشند جمله کافران
از شعاع جوهر پیغمبران.( مثنوی چ خاور ص 91 ).مانعش از آب آن دیوار بود
از پی آب او چو ماهی زار بود.( مثنوی چ خاور ص 97 ).پرده چه باشد میان عاشق و معشوق
سد سکندر نه مانع است و نه حایل.سعدی.همین است مانع که در بارگاه
نشاید شدن جز به فرمان شاه.سعدی ( بوستان ).مانعش غلغل چنگ است وشکر خواب صبوح
ورنه گر بشنود آه سحرم باز آید.حافظ.- مانع اغیار ؛ در تعریف ماهیت یک موضوع باید تعریف ، دو شرط ذیل را دارا باشد: الف - جامع افراد باشد یعنی تعریف طوری باشد که همه نمونه ها و مصادیق مورد تعریف را در برداشته باشد و چیزی را فرونگذارد ب - مانع اغیار باشد یعنی تعریف باید شامل اموری که مربوط به مورد تعریف نیست نشود... ( ترمینولوژی حقوق تألیف دکتر جعفری لنگرودی ).
- مانع جمع ؛ مانعةالجمع. رجوع به همین ترکیب ذیل مانعة و اساس الاقتباس ص 77 شود.
- مانع جمع و خلو ؛ مانع جمع وخلو در معنی جز از موجبات و سوالب باهم نبود... امادر لفظ از موجبات تنها و از سوالب تنها باشد، چنانکه عدد زوج است یا فرد، و عدد زوج نیست یا فرد نیست وممکن بود که منفصله مانع جمع را اجزای نامتناهی بود چنانکه گوییم ، اشکال متساوی الاضلاع یا مثلث بود یا مربع و همچنین الی مالانهایه. اما منفصله مانع خلو رانشاید که اجزای متناهی بود، چه تا اجزای انفصال بتمامت حاصل نیاید، ممکن نبود که عام تر از جزوی به جای جزوی نهند، پس تکراری که مقتضی امکان جمع باشد حاصل نشود. و وقوع منفصله مانع جمع یا خلو، در علوم اندک باشد و در محاورات استعمال کنند، در موضعی که قایلی منع خلومسلم داشته باشد و اثبات جمع کرده مثلاً گویی این شخص هم حیوان است و هم حجر، چه این اقتضای آن کند که از این دو صفت خالی نیست و این دو صفت به هم صادق است ، پس به جواب او خواهند که منع جمع کنند تا چون منع جمع با منع خلو که در سخن او مضمر است و از ذکر مستغنی ، منضم شود، منفصله حقیقی شود. ( از اساس الاقتباس ص 78 ).