مالح

مالح

معنی کلمه مالح در لغت نامه دهخدا

مالح. [ ل ِ ] ( ع ص ) آب شور، لغت غیرفصیح است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آب شور، و اندک بکار رود. ( از اقرب الموارد ). || نبت مالح ؛ شورگیاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شور و نمکین. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || نمک سود: سمک مالح ؛ ماهی شور. ماهی نمک سود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه مالح در فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . ] (ص . ) شور، نمکین .

معنی کلمه مالح در فرهنگ عمید

شور، نمکین.

معنی کلمه مالح در فرهنگ فارسی

شور، نمکین
( صفت ) شور نمکین .

معنی کلمه مالح در دانشنامه عمومی

مالح (تموشنت). مالح ( به عربی: المالح ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان عین تموشنت واقع شده است. مالح ۶۹٫۱۸ کیلومتر مربع مساحت و ۱۸٬۹۴۴ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه مالح در ویکی واژه

شور، نمکین.

جملاتی از کاربرد کلمه مالح

چون برزویه بدید که هندو بر مکر او واقف گشت این سخن بر وی رد نکرد، و جواب نرم و لطیف داد. گفت: من برای اظهار این سر فصول مشبع اندیشیده بودم، و آن را اصول و فروع و اطراف و زوایا نهاده و میمنه و میسره و قلب و جناح آن را بحقوق صحبت و ممالحت و سوابق اتحاد و مخالصت بیاراسته، و مقدمات عهود و سوالف مواثیق را طلیعه آن کرده و حرمت هجرت و وسیلت غربت را مایه و ساقه گردانیده، و بسیجیده آن شده که بر این تعبیه در صحرای مباسطت آیم و حجاب مخافت از پیکر مراد بردارم، و بیمن ناصیت و برکت معونت تو مظفر و منصور گردم. لکن تو بیک اشارت بر کلیات و حزویات من واقف گشتی، و از اشباع و اطناب مستغنی گردانید و بقضای حاجت و اجابت التماس زبان داد. از کرم و مروت تو همین سزید و امید من در صحبت و دوستی تو همین بود. و خردمند اگر بقلعتی ثقت افزاید که بن لاد آن هرچه موکدتر باشد و اساس آن هرچه مستحکم تر، یا بکوهی که از گردانیدن بادو ربودن آب دران ایمن توان زیست، البته بعیبی منسوب نگردد.
زلالی عند عطشان شرابی و ساقی صالح من مالحاتی
روزی خواجه بزاز از روی اکرام و اعزاز با هزار ناز و اهتزاز روی بمن کرد، که من در شمایل تو مخایل فضایل می بینم، چه باشد اگر نانی بر خوان ما بشکنی و انگشت بر نمکدان ما زنی که رسم ضیافت، قدیم است و حق ممالحت عظیم، و از آن است که: قسم آزادگان و عهد حلال زادگان است.
قال ابن عباس یخرج منهما یعنی من ماء بحر السماء و بحر الارض لان ماء السماء اذا وقع فی صدف البحر انعقد اللؤلؤ فکان خارجا منها. و قیل یخرج من الاجاج و العذب جمیعا. و ذهب اکثرهم الی انهما یخرجان من المالح و لا یخرجان من العذب و لکن لما ذکرهما جمیعا اضاف الإخراج الیهما کما قال تعالی: وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً و انما هو فی السماء الدنیا لکن لما ذکر سبع سماوات و ذکر القمر بعدها اضافه الی ماجرا ذکره قبله.
هر که را حقوق ممالحت غریم وار دامن نگیرد کریم وار نمیرد، خاک این خطه مکتب و ملعب من بوده و مربع و مرتع این دیار عرصه بازی و میدان اسب تازی من، ارباب کرم و اولیای نعم درین خاک پاک سر در طی کفن وفا کشیده اند و ازجام حوادث شربت فنا چشیده
روی او فاتحه ماسیق و مالحق است مهر او خاتمه ما ظهر و ما بطن است
المالحه (به عربی: المالحة) یک روستا در سوریه است که در ناحیه مرکزی سلمیه واقع شده‌است. المالحه ۲۳۳ نفر جمعیت دارد.
و روز آدینه شش روز مانده از شعبان نامه رسید از غزنین بگذشته شدن‌ بوالقاسم علی نوکی، رحمة اللّه علیه، پدر خواجه بونصر که امروز مشرف مملکت‌ است در همایون روزگار سلطان معظّم ابو المظفّر ابراهیم‌ ابن ناصر دین اللّه مسعود، رضی اللّه عنهم. و شغل برید که بوالقاسم داشت، امیر، رضی اللّه عنه، درین دو سال بحسین پسر عبد اللّه دبیر داده بود و اشراف غزنین بدل آن ببوالقاسم مفوضّ شد، نه از خیانتی که ظاهر شد، بلکه حسین بریدی‌ بخواست، و پسر صاحب دیوان رسالت امیر محمود، رضی اللّه عنه، بود و بهرات وزارت این خداوند کرده بروزگار پدر. شرم داشت او را اجابت ناکردن، بریدی بدو داد و اشراف که مهم‌تر بود ببوالقاسم. و من ناچار چنین حالها شرح کنم تا داد مهتران و پیران این خاندان بزرگ داده باشم و حقّ ممالحت‌ که با ایشان دارم بگزارده.
المالح در گفتگو با خبرگزاری فرانسه گفت: «من مسئولیت تشکیل دولت انتقالی را پذیرفتم و برای تشکیل کابینه با همهٔ گروه‌های اپوزیسیون سوریه در خارج و داخل کشور مشورت خواهم کرد.»