ماعز
معنی کلمه ماعز در فرهنگ معین
معنی کلمه ماعز در ویکی واژه
یک بز.
پوست بز.
مرد درشت پی استوار خل ق ت.
جملاتی از کاربرد کلمه ماعز
و در خبر است که مصطفی (ص) ماعز را رجم فرمود بحکم آنکه بر نفس خویش چهار بار اقرار کرد بر زنا بعد از آن رسول خدا جایی میگذشت و دو کس با یکدیگر میگفتند میبینی این ماعز را اللَّه بر وی ستر کرد و او خویشتن را رسوا کرد تا چنانک سگ را بسنگ کشند او را کشتند. رسول هیچ سخن نگفت و آن دو مرد با وی میرفتند تا جایی رسیدند که مرداری افتاده بود. رسول گفت از این گوشت مردار چیزی بخورید، نصیبی بردارید، گفتند یا رسول اللَّه مرداری بدین صعبی چون توان خورد؟ رسول فرمود آنچه شما خوردید از گوشت آن برادر شما از این صعبتر بود، اما انه الان فی انهار الجنة یتغمس فیها. ماعز اکنون در جویهای بهشت فرو میشود و هر ساعتی نوطهارتی در خود میبیند و دیگر نواختی از حضرت عزت بدو میرسد، وَ اتَّقُوا اللَّهَ، فیما ینهیکم عنه و توبوا الیه عما قد سلف، إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ.
آن گه رسول گفت: یا ماعز زنا کردی؟ ماعز گفت: آری. رسول گفت: بنگر مگر که نظری کردی، یا بدست پاسیدهای، یا دهن دادهای؟ گفت: نه، یا رسول اللَّه.