لحاظ

معنی کلمه لحاظ در لغت نامه دهخدا

لحاظ. [ ل َ ] ( ع اِ ) دنبال چشم متصل به صُدغ. ( منتهی الارب ). مؤخر عین. یعنی گوشه چشم که سوی گوش بود. و فی الخلاص ، لحاظ بالکسر؛ دنبال چشم. گوشه چشم از سوی گوش. ( دهار ).
لحاظ. [ ل ِ ] ( ع اِ ) داغی است زیر چشم. ( منتهی الارب ). داغ که بر گوشه ٔچشم اشتر نهند. ( مهذب الاسماء ). || پر سترده از بال مرغ. ( منتهی الارب ). || پر اعلای تیر. || نظر. جهت. جنبه. اعتبار. حیثیت.
- از این لحاظ ؛ از این نظر. از این حیث.
- از لحاظِ ؛ از نظرِ. از جهت ِ.
لحاظ. [ ل ِ ] ( ع مص ) نگاه داشتن به چشم چیزی را. ( منتهی الارب ). || ملاحظة. دیدن.

معنی کلمه لحاظ در فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) به گوشة چشم نگریستن . ۲ - (اِمص . ) نگرش ، دید، ملاحظه .

معنی کلمه لحاظ در فرهنگ عمید

۱. نگرش، ملاحظه.
۲. مراقب بودن.
۳. (اسم مصدر ) به گوشۀ چشم نگریستن.
۴. گوشۀ چشم.

معنی کلمه لحاظ در فرهنگ فارسی

گوشه چشم
۱- ( مصدر ) بگوش. چشم نگریستن چیزی را . ۲- ( اسم ) نگرش دید ملاحظه . یا از لحاظ . ( تعبیر حرف اضافی ) از حیث از نظر از جهت : از لحاظ اقتصادی از لحاظ سیاسی : از لحاظ آموزش و پرورش بزرگترین اقدام خواج. تاسیس مدارس است . یا به لحاظ . ( تعبیر حرف اضافی ) بملاحظ. برحسب .
نگاهداشتن به چشم چیزی را یا ملاحظه دیدن .

معنی کلمه لحاظ در ویکی واژه

به گوشة چشم نگریستن.
نگرش، دید، ملاحظه.

جملاتی از کاربرد کلمه لحاظ

غمزه هر لحظه به خونریز دلم تیز مکن قَد کَفانِی قَتَلتَنی زَمَراتِ الالحاظ
یا سندا لحاظه عاقلتی و مسکنی یا ملکا جواره مکتنفی و مؤمنی
«أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی‌ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ» آن کس که بر ایستاد دارد بنگاه بانی، وی کردار خلق شمارد و اسرار و انفاس ایشان سنجد و الحاظ و الفاظ ایشان شمرد، همچون کسی است که این هیچ نتواند و ندارد، «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ» و اللَّه را انبازان گفتند، «قُلْ سَمُّوهُمْ» بگوی ایشان را صفت کنید، «أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ» یا اللَّه تعالی را خبری می‌کنید که او نداند آن را در زمین، «أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ» یا هر چه فراز آید همی‌گویید، «بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ» بلکه برآراستند کافران را مکر ایشان، «وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ» و برگشتند از راه حقّ و برگردانیدند، «وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۳۳)» و هر که را اللَّه تعالی گمراه کرد او را نیست راهنمایی.
یقاتل ابطال الرجال لحاظه بذی سقم ضعف لها و فتور
سپس من و پسرانم چو این چنین دیدیم بدان لحاظ که مشروطه می‌پرستیدیم