معنی کلمه قحف در لغت نامه دهخدا
قحف. [ ق ِ ] ( ع اِ ) ( عظم قحف ) واقع است در طاق و طرفین جمجمه و آن را دو سطح و چهار کنار و چهار زاویه است. سطح ظاهر بواسطه خطی منحنی که تقعیرش به طرف تحت و حد حفره صدغ است منقسم به دو جزء میشود به زیر این خط عضله صدغ متصل و به بالای آن که صاف است لفافه روی جمجمه احاطه نموده در وسط این سطح فزونیئی است که معروف به حدبه قحف است. سطح باطن مقعر و دارای برآمدگی های حلمیسئی و تقعیرات انگشتی است و در موضع حدبه قحف تقعیری است موسوم به حفره قحف که در آن چند تقعیر ناوی مرئی که از زاویه تحتانی و قدامی این استخوان ابتداء نموده به فوق و خلف این سطح منشعب میشوند که شعب شریان وسط امین در آنها قرار دارند. کنار قدامی قسمت فوقانی آن مضرس و ضخیم وتحتانی نازک است و در تمام امتداد خود به استخوان جبهه متصل است. کنار خلفی بیشتر مضرس است و با تضاریس قمحدوه متداخل میشوند کنار فوقانی هم مضرس و ضخیم وبه نظیر خود پیوسته در ملتقای آنها از باطن قسمتی از ناودان سهمی حاصل میشود که ورید طولی فوقی در آن متمکن است در بعضی از سرها در آن ثقبه ای است موسوم به ثقبه قحف که ورید سانترینی و شریان کوچکی که از قمحدوه می آید از آن عبور میکنند. کنار تحتانی این استخوان کوتاه تر و نازک تر، مقعر و مورباً به هیأت عظم صدغ بریده شده از اتصالشان درز قشری حاصل میشود. زاویه فوق و قدامی قائمه و با زاویه فوقی و خلفی قریب به قائمه به زاویه نظیر خود و به عظم جبهه متصل است. زاویه فوقی و خلفی قریب قائمه ای و به زاویه ای نظیر خود و قمحدوه پیوسته. زاویه تحتانی و قدامی حاد وتیز و در سطح باطن تقعیر بسیار عمیقی دارد که مبداءانشعاب خطوط و تقعیرات ناوی است که در سطح باطن قحف مشاهده میشوند. این زاویه از قدام به جبهه و از تحت به بال بزرگ وتدی و صدغ اتصال دارد. زاویه خلفی و تحتانی بریده و ناتمام است و به قطعه حلمه صدغ میپیوندد. مفاصل این استخوان به نظیر خود و جبهه و قمحدوه و صدغین و وتدی متصل میشود. ماهیت : مثل کلیه عظام جمجمه طرفین آن از نسج متکاثف و وسط آن از نسج متخلخل است. عظمیت از یک نقطه که در موضع نتو قحف است شروع مینماید. ( جواهر التشریح میرزا علی ص 64 و 65 ).