شمعون

معنی کلمه شمعون در لغت نامه دهخدا

شمعون. [ ش َ ] ( اِخ )پدر ماریه قبطیه است مادر ابراهیم فرزند حضرت رسول ( ص ). ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). پدریکی از دو سُرّیه رسول اﷲ ( ص ). نام پدر زوجه حضرت رسول ( ص ) مادر ابراهیم ، و او را مقوقس به رسول ( ص ) هدیه فرستاد و او در خلافت عمر وفات کرد. ( یادداشت مؤلف ). پدر ماریه قبطیه و به قول بعضی پدر ریحانه زوجه آن حضرت. ( از حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 148 و 151 ).
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) ابن زیدبن خنافه ، مکنی به ابوریحانة. صحابی انصاری است پدر ریحانه ، سُرّیه نبی ( ص ) و سمعون نیز روایت شده است. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) مرد متقی و پرهیزکاری که در اورشلیم سکونت داشت و وحی بدو رسید که نخواهد مرد تا مسیح را ببیند. ( از قاموس کتاب مقدس ). نام یکی از انبیای بنی اسرائیل. ( یادداشت مؤلف ).
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) نام برادر عیسی مسیح ( ع ). ( از قاموس کتاب مقدس ).
- برادر شمعون ؛ مراد حضرت مسیح ( ع ) است :
آب خدا آنکه مرده زنده بدو کرد
آن پسر بی پدر برادر شمعون.ناصرخسرو.
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) نام یکی از حواری عیسی علیه السلام. ( منتهی الارب ) ( از یادداشت مؤلف ) ( از غیاث ) ( المدهش ابن جوزی ). شمعون بر دین عیسی بود و دعوت دین عیسی کرد. ( تاریخ گزیده ص 68 ). نام یکی از سه اصحاب خاص و نیز یکی از دوازده تن حواریون حضرت عیسی ( ع ) که نخستین بار در دشت به توسط اندریاس با حضرت مسیح ( ع ) ملاقات کرد. و حضرت نام او را کیفاس نامید که به زبان سریانی همان پطرس است. ( قاموس کتاب مقدس ) :
تأویل در سیه شب ترسایی
شمع و چراغ عیسی و شمعون است.ناصرخسرو.
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) شمعون قانوی ، شمعون القنانی . نام یکی از دوازده تن حواریون عیسی علیه السلام. ( ابن شحنه ) . شمعون قانوی همان شمعون غیور و یکی از جمله دوازده حواری بود و لفظ قانوی اشاره به موطن او نیست ، بلکه لفظ کلدانی و اشاره به غیوری اوست. ( از قاموس کتاب مقدس ). شمعون یا شمعون الصفابن توما معروف به سمعان قانوی منسوب به قاناالجلیل که کوهی است در نزدیکی دمشق ، و او از حواریون و شاگردان حضرت مسیح ( ع ) و استاد مرقس هارونی و صاحب انجیل مرقس بود، و می گویند شمعون انجیل را تألیف کرد؛ ولی نام خود را از اول آن برداشت و به شاگردش نسبت داد و به نام او کرد و گویند شمعون بسوی مصر آمد و بعد به کشورهای آفریقا و سپس به ایران رفت و در ایران یهودا بدو پیوست و با هم به تبلیغات مسیحی پرداختند. کاهنان یهود مردم را بر ضد آن دو شورانیدند، پس شمعون را با اره دو نیم کردند و یهودا را سر بریدند. ( از ملل و نحل ج 2 ذیل ص 35 ). درباره حضرت مسیح ( ع ) اختلاف فراوانی هست ، گروهی می گویند: پیش از روز قیامت بر زمین فرودمی آید، چنانکه اسلام نیز بر آن عقیده است و گروهی می گویند تا روز رستاخیز نمی آید زیرا پس از اینکه اورا کشتند و به دار آویختند به زمین نازل شد و شمعون صفا او را دید و حضرت با وی سخن گفت و بدو وصیتها کرد، سپس از زمین جدا شد و بسوی آسمان صعود کرد و شمعون صفا وصی او بود. شمعون برترین حواریون بود از لحاظ علم ، زهد و ادب ، جز اینکه فلوس کار او را خراب کردو خود را شریک وی قرار داد و اوضاع علم او را دگرگون ساخت و آن را با سخن فلاسفه درآمیخت و خاطر او را وسوسه کرد. ( از ملل و نحل ج 2 صص 34 - 35 ) :

معنی کلمه شمعون در فرهنگ فارسی

پدر ماریه قبطیه است مادر ابراهیم فرزند حضرت رسول ( ص )

معنی کلمه شمعون در فرهنگ اسم ها

اسم: شمعون (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: shamoon) (فارسی: شمعون) (انگلیسی: shamoon)
معنی: شنونده، نام یکی از برادران یوسف ( ع )

معنی کلمه شمعون در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] حضرت شمعون یکی از دوازده حواری حضرت عیسی (ع) و برگزیده ترین آن ها و وصی آن حضرت به شمار می رفته است. اعمالی که عیسی علیه السّلام انجام میداد شمعون نیز عملی می کرد کور مادرزاد و مرض پیسی را شفا میداد و اموات را به اذن خدا زنده می کرد.
(بعد از عیسی بن مریم) شمعون علیه السّلام از برای دین خدا قد علم کرد و اعمالی که عیسی علیه السّلام انجام میداد شمعون نیز عملی میکرد کور مادرزاد و مرض پیسی را شفا میداد و اموات را به اذن خدا شفا میداد و شیعیان صادق با او بودند، اشخاصی که به شمعون ایمان می آورد مؤمن و افرادی که او را منکر میشدند کافر و آنهائی که درباره آن حضرت شک داشتند گمراه بشمار میرفتند.
شمعون علیه السّلام حواریون را بسوی شهرها روانه میکرد تا مردم را (بسوی خدا) دعوت کنند. عیسی و شمعون علیهما السّلام هیچ کسی را بطرف روم نمیفرستادند مگر اینکه کشته میشد، شمعون بدو نفر از اصحاب خود فرمود: شما در فلان وقت بطرف روم حرکت کنید ولی آنها قبل از آن وقت معلوم حرکت کردند و پادشاه آنان را گرفته حبس کرد.
همین که آن وقت معهود در رسید شمعون علیه السّلام بصورت طبیب حرکت کرد و هیچ کسی را تحت معالجه قرار نمیداد مگر اینکه او را شفا میداد (و بدین نحو) بر پادشاه غلبه یافت.
بعد از آن پادشاه خوابی دید و خواب خود را برای شمعون علیه السّلام نقل کرد شمعون گفت: شاید در حبس تو گروهی از مظلومین زندانی باشند؟ پس شمعون پادشاه را دستور داد که به امور کلیه محبوسین رسیدگی شود، پادشاه و شمعون در یک مجلس نشستند و پادشاه بنا کرد به امور زندانیان رسیدگی کردن تا اینکه بآن دو نفر قاصد شمعون رسید، همین که از جریان کار آنها سؤال کرد؟ گفتند: ما فرستادگان عیسی هستیم و کور مادرزاد و مرض پیسی را شفا میدهیم.
پادشاه گفت: شخص کوری را حاضر کنید، شخص کوری را آوردند که هیچ وقت قوه بینائی نداشته بود، پس شمعون دست خود را روی دو چشم او نهاد و گفت: شفا یابید چون دست خود را برداشت آن مرد کور بینا شد، بعد از آن پادشاه دائما معجزه ای پس از معجزه ای از شمعون مشاهده کرد تا اینکه پسر پادشاه را که هفت سال قبل از آن مرده بود زنده کرد. آنگاه پادشاه و جمیع اهل مملکتش بشمعون ایمان آوردند و امر حضرت عیسی را بزرگ شماردند تا اینکه درباره عیسی علیه السّلام گفتند آنچه را که گفتند.
وقتی که وفات شمعون نزدیک شد خدای سبحان به او وحی کرد که نور و حکمت خدا و جمیع میراثهای انبیاء علیهم السّلام را به یحی ابن زکریا برسم امانت تحویل دهد، شمعون هم اطاعت کرد و وصیت نمود و امانتها را به یحی علیه السّلام سپرد و از دنیا رفت.
یکی از دوازده حواری حضرت عیسی (ع) و برگزیده ترین آن ها و وصی آن حضرت به شمار می رفته است.1نرجس خاتون، از طرف مادر، از نسل شمعون است.2به او «شمعون صفا» می گفتند. وی استاد مرقس بوده و انجیل را او تنظیم نموده و به نام شاگردش کرده است. شمعون و یهودا به هم پیوستند و به تبلیغ دین مسیح پرداختند. کاهنان یهود، مردم را علیه آن دو شوراندند. پس شمعون را با اره دو نیم کردند و یهودا را سر بریدند3

جملاتی از کاربرد کلمه شمعون

موسی عمران مرا داند چون هارون وزیر عیسی مریم مرا خواند چو شمعون الصفا
از جهل خویشتن چو خود آگاهی پس سوی خویشتن فتنه و شمعونی
مهمترین فرد در بین این شاگردان خاص، حیم ویتال بود. ویتال به همراه لوریا از محل دفن شمعون بار یوحای دیدن کرد. گفته می‌شود که این مقبره بدون نام بود ولیکن لوریا به کمک قدرت الیاس نبی موفق شد محل دفن او را بیابد. به تدریج حلقه کابالیستهای لوریا گسترش یافت و نفوذ و قدرت او شدت یافت. لوریا در روزهای شنبه (شبات) لباسی سفید به همراه جامه‌ای چهار رنگ که سمبل چهار حرف نام خدا (ی-ه-و-ه) بود می‌پوشید.
ساعاتی پس از حملات انتحاری به سفارت ایران در بیروت، تیم ملی فوتبال ایران در ورزشگاه کمیل شمعون به دیدار تیم ملی فوتبال لبنان رفت. بازی در شرایطی برگزار شد که بنابر ملاحظات امنیتی، استادیوم خالی از تماشاگران و در محاصره نیروهای نظامی و امنیتی لبنان بود. هم‌چنین مسیرهای کاروان ورزشی ایران تحت کنترل امنیتی قرار داشت.
ابراهیم قلیلات در حوادث سال ۱۹۵۸ همراه با مخالفین رئیس‌جمهور کامیل شمعون شرکت کرد. او بین سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۷ به اتهام پرتاب یک بسته انفجاری به خانه وزیر دارایی وقت بنام «رفیق نجا» زندانی شد. او یکی از مهمترین رهبران شبه نظامیان در جنگ داخلی لبنان بود.
همسر فرعون‏ • آصِف بن بَرخیا • ملکه سَبَأ • بِنیامین • جادوگران فرعون • مؤمن آل‌یاسین‏ • «بنده خدا» • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون
پس از آوردن عیسی به معبد، آن‌ها با شمعون، پیام‌آور خدا و کاهن معبد، مواجه می‌شوند.
گر عشق نباشد نرسد قطره بدریا از عشق بد این وحدت شمعون و مسیحا
در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی شخصی به نام شمعون میرزا سلیمان کلیمی برای خرید درب عتیقه شاهزاده ابوالفتوح روستای وانشان به خادم آن مراجعه می‌کند و ایشان هم حکم شرعی فروش درب‌ها را از روحانی محل (شیخ محمد صادق علامه) می‌پرسد،
به شمعون گفت این معنی چو شد پیش پدر عیسی چو آمد از سما اکنون طهور از خاکدانستی
موسی حقیقت را هارون وزیری عیسای طریقت را شمعون صفائی
پس از آن شمعون به مریم پیشگویی کرد: «اینک این کودک برای سقوط و صعود بسیاری در اسرائیل تعیین می‌کند و نشانه آن این است که در مقابل سخن می‌گوید، بله، یک شمشیر روح خود را سوراخ خواهد کرد که افکار و اندیشه‌های بسیاری از قلب می‌توان نشان داد.»[۸]
شیخ دست خویش بر آتش نه اد شعله ای در جان شمعون اوفتاد
صبح دولت در دل شمعون دمید ذوق ایمان گشت در جانش پدید
پس از این فتوا، درب امامزاده به فروش می‌رسد. اما بعد از مدتی شمعون هنگام خروج از مرز ایران، گیر می‌افتد و در بازجویی می‌گوید که این در را از خادم زیارتگاه شاهزاده ابوالفتوح خریده‌است.
این بگفت و دست در آتش نهاد و می‌داشت که یک ذره از وجود وی متغیر نشد و نسوخت. شمعون چون چنین دید متحیر شد، و صبح آشنایی دمیدن گرفت. حسن را گفت: مدت هفتاد سال است تا آتش را پرستیده ام. اکنون نفسی چند مانده است. تدبیر من چیست؟
بر صخره کی کنیسه بنا کردی؟ عیسی اگر نخواندی شمعون را
در شهر شکیم به دینه دختر یعقوب توسط شکیم پسر حمور، فرماندار شهر، تجاوز شد. شکیم که علاقه بسیاری به دینه پیدا کرده بود، سپس تمایل خود برای ازدواج با او را ابراز کرد و به همراه پدرش تقاضا را با یعقوب در میان گذاشتند. اسرائیل پاسخی نداد و منتظر ماند تا پسرانش بازگردند. زمانی که ایشان بازگشتند، یعقوب لاوی و شمعون را فرستاد تا با آن‌ها مذاکره کنند. آن‌ها به شکیم و پدرش گفتند ازدواج با افراد ختنه‌نشده برای ما ننگ است و تنها در صورتی قبول می‌کنیم که شما و تمام مردمتان ختنه شوید. فرماندار موضوع را با مردم شهر خود در میان گذاشتند و ایشان نیز پذیرفتند.
گفت شمعونش ع د ول بصره کو تا گواهی ها نویسندم بر او