معنی کلمه شمعون در لغت نامه دهخدا
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) ابن زیدبن خنافه ، مکنی به ابوریحانة. صحابی انصاری است پدر ریحانه ، سُرّیه نبی ( ص ) و سمعون نیز روایت شده است. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) مرد متقی و پرهیزکاری که در اورشلیم سکونت داشت و وحی بدو رسید که نخواهد مرد تا مسیح را ببیند. ( از قاموس کتاب مقدس ). نام یکی از انبیای بنی اسرائیل. ( یادداشت مؤلف ).
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) نام برادر عیسی مسیح ( ع ). ( از قاموس کتاب مقدس ).
- برادر شمعون ؛ مراد حضرت مسیح ( ع ) است :
آب خدا آنکه مرده زنده بدو کرد
آن پسر بی پدر برادر شمعون.ناصرخسرو.
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) نام یکی از حواری عیسی علیه السلام. ( منتهی الارب ) ( از یادداشت مؤلف ) ( از غیاث ) ( المدهش ابن جوزی ). شمعون بر دین عیسی بود و دعوت دین عیسی کرد. ( تاریخ گزیده ص 68 ). نام یکی از سه اصحاب خاص و نیز یکی از دوازده تن حواریون حضرت عیسی ( ع ) که نخستین بار در دشت به توسط اندریاس با حضرت مسیح ( ع ) ملاقات کرد. و حضرت نام او را کیفاس نامید که به زبان سریانی همان پطرس است. ( قاموس کتاب مقدس ) :
تأویل در سیه شب ترسایی
شمع و چراغ عیسی و شمعون است.ناصرخسرو.
شمعون. [ ش َ ] ( اِخ ) شمعون قانوی ، شمعون القنانی . نام یکی از دوازده تن حواریون عیسی علیه السلام. ( ابن شحنه ) . شمعون قانوی همان شمعون غیور و یکی از جمله دوازده حواری بود و لفظ قانوی اشاره به موطن او نیست ، بلکه لفظ کلدانی و اشاره به غیوری اوست. ( از قاموس کتاب مقدس ). شمعون یا شمعون الصفابن توما معروف به سمعان قانوی منسوب به قاناالجلیل که کوهی است در نزدیکی دمشق ، و او از حواریون و شاگردان حضرت مسیح ( ع ) و استاد مرقس هارونی و صاحب انجیل مرقس بود، و می گویند شمعون انجیل را تألیف کرد؛ ولی نام خود را از اول آن برداشت و به شاگردش نسبت داد و به نام او کرد و گویند شمعون بسوی مصر آمد و بعد به کشورهای آفریقا و سپس به ایران رفت و در ایران یهودا بدو پیوست و با هم به تبلیغات مسیحی پرداختند. کاهنان یهود مردم را بر ضد آن دو شورانیدند، پس شمعون را با اره دو نیم کردند و یهودا را سر بریدند. ( از ملل و نحل ج 2 ذیل ص 35 ). درباره حضرت مسیح ( ع ) اختلاف فراوانی هست ، گروهی می گویند: پیش از روز قیامت بر زمین فرودمی آید، چنانکه اسلام نیز بر آن عقیده است و گروهی می گویند تا روز رستاخیز نمی آید زیرا پس از اینکه اورا کشتند و به دار آویختند به زمین نازل شد و شمعون صفا او را دید و حضرت با وی سخن گفت و بدو وصیتها کرد، سپس از زمین جدا شد و بسوی آسمان صعود کرد و شمعون صفا وصی او بود. شمعون برترین حواریون بود از لحاظ علم ، زهد و ادب ، جز اینکه فلوس کار او را خراب کردو خود را شریک وی قرار داد و اوضاع علم او را دگرگون ساخت و آن را با سخن فلاسفه درآمیخت و خاطر او را وسوسه کرد. ( از ملل و نحل ج 2 صص 34 - 35 ) :