سناء

معنی کلمه سناء در لغت نامه دهخدا

سناء. [ س َ] ( ع اِ ) بلندی. رفعت. ( ناظم الاطباء ). || ( ع مص ) صاحب بلندی و رفعت گردیدن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سناء در فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - روشنایی ، فروغ . ۲ - بلندی ، رفعت .

معنی کلمه سناء در ویکی واژه

روشنایی، فروغ.
بلندی، رفعت.

جملاتی از کاربرد کلمه سناء

آن سؤال که کرده بودی که مصطفی- علیه السلام- از بهر چه می‬فرماید که «ألنظَرُ إِلی المَرْاَةِ الحَسناءِ یَزیدُ فِی البَصَرِ»؛ این سؤال بجای خود است. اما این نیز خوانده باشی که «ألنَظَرُ إِلی الحَضْرةِ یَزِیدُ فی البَصَرِ». مگر که هنوز در بهشت ساکن نشده‬ای که «وَحُورٌ عیْنٌ کَأَمثالِ اللُؤلُؤِ المَکْنوُنِ»؟ با حوریان، در بهشت بودن گواهی میدهد. ای دوست در بهشت هیچ عیشی خوشتر از حوریان نیست! از بهر آنکه هنوز ذره‬ای از این عالم در وی تمزیج کرده‬اند بعدما که خود دانی که بدین حسن، حسن معنوی میخواهد نه حسن قالبی و صورتی، چون نظر بر معنی آید، نور بصر زیادت شود؛و بدین حضرت، ملایکه میخواهد؛ و بدین حسنا، حور را میخواهد که نظر کردن در این دو کس، بصر باطن زیادت کند. اما «النَظَرُ إِلی الکَعْبَةِ یَزیدُ فِی البَصَرِ»: نظر در کعبۀ حقیقت کردن، بصر دل زیادت کند. «اَلْنَظَرُ إِلَی وَجْهِ الأَخِ یَزِیدُ فِی البَصَرِ»: نظر در روی برادر کردن، روشنایی باطن زیادت میکند. بصر قلب، آینۀ شاهدان لطف الهی باشد؛ پس باطن را بصر بهشت و حور باشد و انواع آن. اما دل و جان را بصر جز آینۀ صورت «رَأَیْتُ رَبِّی لَیْلَةَ المِعْراجِ فِی أَحسَنِ صُورَةٍ» نباشد. پس بدان ای دوست آنجا آینۀ مخلوق باشد اینجا آینۀ خالق- تعالی- ببین از کجا تا کجا!!! دریغا این رباعی گوش دار:
روی ابو سعید الخدری، قال: قال رسول اللَّه (ص): «إنّ عیسی بن مریم ارسلته امّه الی الکتّاب، فقال له المعلم: قل بسم اللَّه. فقال عیسی، الباء بهاء اللَّه و السین سناء اللَّه، و المیم ملک اللَّه».
قطعه دوم منسوب به سناء الملک است ولی من بنده در دیوان زین الدین ابو حفص عمربن مظفربن عمرالوردی الشافعی آنرا یافته ام و آن اینست
میم اشارت است بملک ممدود او: زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک امتی ما روی لی منها. عین، اشارت است بعزّ موجود او: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ. سین، اشارت است بسناء مشهود او: وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ، الشاهد الانبیاء و المشهود محمد. قاف اشارت است فراقیام او بر مقام محمود: عَسی‌ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً، و قرب او بدرگاه خداوند معبود: دَنا فَتَدَلَّی، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی‌،، وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری‌ وَ مَنْ حَوْلَها. ای محمد (ص) این قرآن که ما بتو دادیم منشور نبوت تو است، حجت رسالت تو، معجز دعوت تو، حبل اللَّه المتین و نوره المبین و صراطه المستقیم، آن را بتو وحی کردیم تا تو بر عالمیان خوانی و ایشان را از قهر و سیاست ما آگاه کنی و از روز رستاخیز بترسانی. آن روز که: یجمع بین المرء و عمله و بین الجسد و روحه. آن روز که هر روحی با جسد خود شود و هر کسی بجزاء عمل خود رسد، نیکو کردار جزاء نیکو بیند و در نعیم بهشت نازد بشادی و آزادی. و بد کردار جزاء بد بیند و در آتش دوزخ سوزد بزاری و خواری. اینست که رب العالمین فرمود: فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ. کما انهم الیوم فریقان: فریق فی راحة الطاعات و حلاوة العبادات و فریق فی ظلمات الشرک و عقوبات الجحد، غدا فریق هم اهل اللقاء و فریق هم اهل الشقاء و البلاء.
ابن عباس بجواب نافع بن الازرق که از وی تفسیر این حروف پرسید گفت: حا، حلم خداوند است جل جلاله، میم مجد او، عین علم او، سین سناء او، قاف، قدرت او.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الباء بهاء اللَّه، و السین سناء اللَّه، و المیم ملک اللَّه، از روی اشارت بر مذاق خداوندان معرفت باء بسم اللَّه اشارت دارد ببهاء احدیت، سین بسناء صمدیت، میم بملک آلهیّت. بهاء او قیمومی، و سناء او دیمومی، و ملک او سرمدی. بهاء او قدیم و سناء او کریم و ملک او عظیم. بهاء او باجلال، و سناء او با جمال، و ملک او بی زوال. بهاء او دل ربا، و سناء او مهر فزا، و ملک او بی فنا.
میگوید بآلاء و نعماء من، بلطف و عطاء من، بمجد و سناء من که این حروف قرآن کلام من.