سلجوقیان
معنی کلمه سلجوقیان در فرهنگ فارسی
یا سلاجقه خاندانی ترک که از ۴۲۹ هجری قمری تا ۷٠٠ هجری قمری در آسیای غربی سلطنت کردند .
معنی کلمه سلجوقیان در دانشنامه آزاد فارسی
سَلجوقیان
سَلجوقیان
(یا: سلاجقه؛ آل سلجوق) سلسله ای حکمران، از ترکمانان غز در گسترۀ وسیعی از سرزمین های اسلامی . سلجوقیان در پنج شاخۀ سلاجقۀ بزرگ ، عراق، کرمان ، روم و شام ، در سرزمین های خراسان ، عراق، کرمان ، شام و بخشی از سرزمین روم حکومت کردند و یکی از دوره های مهم تاریخ اسلام را رقم زدند. سلاجقۀ بزرگ ، که مؤسس دولت این طایفه هستند، از کاشغر تا حَلَب حکم راندند و عنوان «سلطان» خاص آنان بود و سایر سلسله های این طایفه مطیع دستورات ایشان بودند. سلاجقه، به سلجوق بن دُقاق، از امرای ترکمانان غز، منسوب اند. ایشان که پیش از مهاجرت به دین نصاری بودند در اواخر عهد سامانیان در حدود ۲۷۵ق از ترکستان به ماوراءُالنَّهر کوچیدند و دارای قدرتی شدند که سلطان محمود غزنوی را نگران ساخت . جانشینان سلجوق بر خراسان تسلط یافتند و امارت خود را در مرو اعلام داشتند. پس از شکست های سلطان مسعود غزنوی از سلجوقیان ، در نزدیک نسا (۴۲۶ق) و در جنگ دندانقان (۴۳۱ق) آنان متصرفاتشان را میان خود تقسیم کردند. با این عمل ، دولت سلاجقه تشکیل شد و در دورۀ سلطنت طغرل بیگ ، الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی قلمروشان تا حدود قلمرو ساسانیان فزونی یافت و اقتدار ایشان تهدیدی برای دیگر سلسله های هم عصرشان شد . چندی بعد بلاد شام و بخش های وسیعی از روم را متصرف شدند و با آغاز جنگ های صلیبی ، با صلیبیون به جنگ پرداختند. اما رفته رفته اختلافات داخلی ، مخصوصاً پس از مرگ ملکشاه، آنان را ضعیف کرد. ضعف ایشان و گرایش برخی از آنان به اسماعیلیه موجب قدرت یافتن اسماعیلیان در الموت، قهستان و اصفهان شد. در دورۀ سلجوقیان، به دلیل وسعت قلمرو حکومتشان ، زبان فارسی نیز به میزان گسترده تری رایج شد. آن ها نسبت به ساخت بناهای گوناگون، مانند مساجد، مدارس و به ویژه مدارس نظامیه و مقابر اهتمام داشتند و به تشویق هنرمندان و شعرای نامداری همچون انوری و، معزی ارزقی، انوری ابیوردی پرداختند. سلجوقیان همچنین در تاریخ سیاسی ایران تأثیر بسیاری گذاشتند و ظهور آنان سلطۀ اتابکان ترک را در اکثر سرزمین های ایران موجب شد.
معنی کلمه سلجوقیان در دانشنامه اسلامی
جد سلجوقیان "دُقاق"، نام داشت که مشاور "یبغو" و حاکم قبایل دشت خزر بود. "دقاق" فرزندی به نام "سلجوق" داشت که بعد از فوت وی به خدمت "یبغو" در آمد و اعتبار ویژه ای یافت. وی مورد حسد ارکان دولت و اعیان قرار گرفت لذا به خاطر ترس از برکناری، روی به سمرقند نهاد و سپس با طرفداران خود به جند رفت و اسلام اختیار کرد و به مرور بر بخش هائی از خراسان دست یافت تا این که خاندانش نیشابور را گرفته "طغرل بن میکائیل بن سلجوق" را به سلطنت نشاندند. این خاندان از سال (۴۲۹ تا ۹۵۰ ه .ق) در ایران حکومت کردند.
طغرل بن میکائیل
"طغرل" (۴۲۹ تا ۴۵۵ ه .ق) سال ۴۲۹ در قصر شادیاخ نیشابور بر تخت سلطنت جلوس کرد. در سال ۴۳۱ سلطان مسعود غزنوی را در دندانقان شکست داد. بدین سان طغرل، خراسان و سپس نواحی گرگان، طبرستان، خوارزم، ری، همدان، اصفهان و آذربایجان را فتح کرد. او در سال ۴۴۷ وارد بغداد شده "ملک رحیم بویه" را دستگیر و به تسلط آل بویه بر خلافت عباسی پایان داد. در سال ۴۵۱ "ارسلان بساسیری" رئیس لشکریان ترک وارد بغداد شد و خلیفۀ قائم را دستگیر و یک سال خطبه به نام خلیفه فاطمی مصر خواند. چون خبر به "طغرل" رسید به بغداد رفته او را کشت.
آلب ارسلان بن جعفری
او برادرزاده "طغرل" بود که با کمک وزیرانش "عمیدالملک کندری" و "خواجه نظام الملک طوسی" توانست قلمرو سلجوقیان را در شرق تا سیحون و در غرب تا مدیترانه گسترش دهد. در سال ۴۵۶ به قصد جهاد با قیصر روم که به فکر تسخیر بغداد و برداشتن خلافت و اشاعۀ مسیحیت بود، عازم شد و در "ملاذگرد" با او مصاف داد. پس از پیروزی به نیشابور برگشت و قلمرو خود را بین فرزندان تقسیم کرد. او سرانجام در جنگ با حاکم ماوراءالنهر در سال ۴۶۵ کشته شد.
ملک شاه بن آلب ارسلان
...
[ویکی شیعه] سلجوقیان، طایفه ای از ترکان غز که با شکست دادن غزنویان و آل بویه، حدود دو سده (سده پنجم و ششم قمری) بر ایران و عراق و ماورءالنهر و بخش هایی از آناتولی حکومت کردند. سلجوقیان حنفی مذهب بودند و از خلیفه عباسی در برابر قدرت های شیعه مانند فاطمیان و آل بویه حمایت می کردند و خود را احیاگران مذهب اهل سنت می شناساندند. در سال های نخست حکومت سلجوقیان، شیعیان که در زمان آل بویه قدرت اجتماعی زیادی به دست آورده بودند، محدود شدند و زیر فشار بودند؛ اما از زمان سلطان ملکشاه سلجوقی، سلاطین سلجوقی مدارای مذهبی بیشتری نشان دادند و شیعیان نیز به سرعت قدرت اجتماعی و حتی سیاسی خود را بازیافتند و به مناصب بالا در حکومت سلجوقیان دست یافتند. در عصر سلجوقیان، شیعیان در شهرهای مختلف ایران پراکنده بودند و مدارس علمی فعال و پر رونقی داشتند. از ویژگی های اجتماعی عصر سلجوقی نزاع های مذهبی بین شیعیان و سنیان در برخی شهرها از جمله بغداد و نیشابور است که گاه به جنگ های دامنه دار در شهرها و محلات تبدیل می شد.
سلجوقیان تیره ای از ترکان غز مسلمان بودند که در زمان قدرت سامانیان در سواحل شرقی دریای خزر و سرزمین های اطراف دریاچه آرال سکونت داشتند. نام سلجوقیان از نام یکی از رئیسان آنان گرفته شده که در عهد سامانیان می زیست. نوادگان همین سلجوق بودند که ورود به مرزهای پادشاهی سامانیان و سپس غزنویان را آغاز کردند و در جنگ دندانقان (۴۳۱ق) سپاهیان سلطان غزنوی را شکست دادند و ورود به سرزمین های داخلی ایران را آغاز کردند. رهبری اتحادیه سلجوقیان را طغرل بن میکائیل برعهده داشت که در سال ۴۲۹ بر جانشین سلطان مسعود غزنوی پیروز شد و سلطنت سلجوقیان را بنیان گذارد. سلجوقیان به تصرف سرزمین های داخلی و غربی ایران ادامه دادند و با شکست باقی مانده آل بویه در ایران مرکزی و غربی و عراق در سال ۴۴۷ طغرل وارد بغداد مرکز خلافت عباسی شد.
جملاتی از کاربرد کلمه سلجوقیان
امیر مسعود، چنانکه بازنمودهام پیش از این، خواجه ابو القاسم حصیری را و قاضی بو طاهر تبّانی را، خویش این امام بوصادق تبّانی، برسولی فرستاد نزدیک ارسلان- خان و بغراخان تا عقد و عهد تازه کرده آید. و ایشان برفتند و مدّتی دراز بماندند تا کار راست شد و بر مراد بازگشتند با یک خاتون دختر قدرخان که نامزد سلطان مسعود بود و دیگر خاتون دختر ارسلان خان که نامزد امیر مودود بود. و این خاتون که نامزد امیر مودود بود در راه گذشته شد و قاضی تبّانی نیز بپروان فرمان یافت و بو القاسم با خدم و مهد بغزنین آمد و آن عرس کرده شد. بغراخان با رسولان ما حاجبی را برسولی فرستاده بود با دانشمندی و درخواسته تا حرّه زینب را فرستاده آید و ارسلان خان درین باب سخن گفته؛ و گسیل خواستند کرد، امّا بگوش امیر رسانیدند که بغراخان سخن ناهموار گفته است بحدیث میراث که «زینب را نصیب است بحکم خواهری و برادری »، امیر ازین حدیث سخت بیازرد و رسول بغراخان را بیقضاء حاجت بازگردانید با وعده خوب و میعادی و بارسلان خان بشکایت نامه نبشت و درین خام طمعی سخن گفت؛ و ارسلان خان با برادر عتاب کرد تا چرا چنین سخن یاوه نااندیشیده گفت، بغرا خان نیک بیازرد و تمام از دست بشد، چنانکه دشمن بحقیقت گشت هم برادر را و هم ما را، و حال بدان منزلت رسید که چون سلجوقیان بخراسان آمدند و بگتغدی را بشکستند و آن خبر بترکستان رسید، منهیان بازنمودند که بغراخان شماتت کرده بود و شادمانگی نموده یکی آنکه با ما بد بود و دیگر آنکه طغرل دوست و برکشیده وی بود و در نهان ایشان را اغرا کرد و قویدل گردانید و گفت که جنگ باید کرد که چندان مردم که خواهند از خانیان بر شبه ترکمانان بفرستند. و امیر بتازه گشتن این اخبار سخت غمناک شد که نه خرد حدیثی بود این .
وز رفتگان نهایت رفتار خود بجو گر بگذری به دخمه سلجوقیان بگو
[حمله سلجوقیان به بلخ]
[هزیمت سلجوقیان و فرود آمدن امیر]
و طغرل و داود و ینالیان و سلجوقیان با لشکر بسیار و خرگاه و اشتر و اسب و گوسپند بیاندازه بحدود خوارزم آمدند بیاری هرون، و ایشان را چرا خورد و جایی سره داد برباط ماشه و شراه خان و عاوخواره، و هدیهها فرستاد و نزل بسیار و گفت: بباید آسود که من قصد خراسان دارم و کار میسازم، چون حرکت خواهم کرد، شما اینجا بنهها محکم کنید و بر مقدّمه من بروید. ایشان اینجا ایمن بنشستند، که چون علی تگین گذشته شد، این قوم را از پسران وی نفرت افتاد و به نور بخارا و آن نواحی نتوانستند بود. و میان این سلجوقیان و شاه ملک تعصّب قدیم و کینه صعب و خون بود. و شاه ملک جاسوسان داشته بود، چون شنود که این قوم آنجا قرار گرفتهاند، از جند که ولایتش بود در بیابان برنشست و با لشکری قوی مغافصه سحرگاهی بسر آن ترکمانان رسید و ایشان غافل در ذی الحجّه سنه خمس و عشرین و اربعمائه سه روز از عید اضحی گذشته و ایشان را فروگرفت گرفتنی سخت استوار و هفت و هشت هزار از ایشان بکشتند و بسیار زر و اسب و اسیر بردند و گریختگان از گذر خواره از جیحون بگذشتند بر یخ که زمستان بود و برباط نمک شدند و اسبان برهنه داشتند. و برابر رباط نمک دیهی بزرگ بود و بسیار مردم بود آنجا، خبر آن گریختگان شنودند، جوانان سلاح برداشتند و گفتند: برویم و ایشان را بکشیم تا مسلمانان از ایشان برهند. پیری بود نود ساله میان آن قوم مقبول القول و او را حرمت داشتندی. گفت «ای جوانان، زده را که بزینهار شما آید مزنید که ایشان خود کشته شدهاند که با ایشان نه زن مانده است نه فرزند و نه مردم و نه چهارپای» توقّف کردند و نرفتند، و ما اعجب الدّنیا و دولها و تقلّب احوالها، چگونه کشتندی ایشان را که کار ایشان در بسطت و حشمت و ولایت و عدت بدین منزلت خواست رسید؟ که یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ و یَحْکُمُ ما یُرِیدُ .
و هرون نیز بازگشت و بخوارزم بازآمد و کارهای رفتن بجدّتر پیش گرفت و مردم از هر جانبی روی بدو نهاد و از کجات و جغراق و خفچاخ لشکری بزرگ آمد، و یاری داد سلجوقیان را بستور و سلاح تا قوّتی گرفتند و مثال داد تا به درغان که سر حدّ خوارزم است مقام کردند، منتظر آنکه چون وی از خوارزم منزلی پنج و شش برود، سواری سه چهار هزار از آن قوم بروند تا بر مقدّمه سوی مرو روند و وی بر اثر ایشان بیاید.
ای دوحهٔ سلجوقیان بیگزند از چون تو زیبا ثمر
ارتق بیگ میدان نبرد را ترک کرد و به حضور تتش اول رسید که برادر کوچکتر و ناسازگار ملک شاه در سوریه بود. در سال ۱۰۸۶ او باعث شکست سلیمان پسر قتلمش سلطان سلجوقیان ترکیه در نبرد سلیمان و تتش بود.
ترکهای خراسان را پروفسور دورفر از نسل ترکان سلجوقی میداند. اگر چه قبل ار سلجوقیان گروهی دیگر از ترکان اغوز در زمان سلطان محمود غزنوی به خراسان کوچ کردند ولی انبوه ترکان با فرزندان سلجوق یعنی طغرل و چاغری به خراسان آمدند.[نیازمند منبع]
ز شیر بیشهٔ سلجوقیان به یک جولان شکاریی که به صد سال کرده بربوده
داور روی زمین خواندش اکنون فلک کز همه سلجوقیان داندش افزون ملک
بخشش و فرمانوری و عدل و سیاست قاعده خاندان سلجوقیانست