زغالی. [ زُ ] ( ص نسبی ) انگِشت فروش. انگِشت گر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). زغالی. [ زُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوهک شهرستان جهرم است که 423 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
معنی کلمه زغالی در فرهنگ فارسی
دهی ازدهستان کوهک شهرستان جهرم است .
جملاتی از کاربرد کلمه زغالی
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به رانندگان جایگزین، طرحوارههای زغالی، سرگذشتی با یک ترانه، ازدواج مصلحتی، ازدواج مصلحتی، وقتی منو بگیری باهام چکار میکنی؟، مرد بینهایت آرام، خیابان فرعی ۴، عقاب و تدی خرسه اشاره کرد.
دیوانه وار در خور زنجیر گشته ام تا گرد مه زغالیه زنجیر کرده ای
بر سیم ساده غالیه تر نهاده ئی گل را بسر زغالیه افسر نهاده ئی
عبیر و غالیه گر رنگ و بوی آن دارند به عشق در انظرا من زغالیه است و عبیر
کمی پیش از آنکه ادیسون نیز وارد این عرصه شود، والیس صنعتگر آمریکایی نوعی چراغ برق را روانهٔ بازار کرده بود که نمونهای از آن به دست ادیسون رسید (۱۸۷۸). دستگاه والیس از چارچوبی با یک حباب و دو میلهٔ فلزی متحرک که به هر کدام تکه زغالی متصل بود تشکیل میشد. عبور جریان برق از میلهها باعث میشد که دو قطعه زغال بسوزند و میانشان قوس الکتریکی درخشانی به رنگ آبی پدیدار شود.
از فیلمهای او میتوان به طرحوارههای زغالی (۱۹۵۷)، «۴=۲×۲» (۱۹۴۵) و «حقیقت» (۱۹۶۱) اشاره کرد.
مقلّد میکند دعوی که هستم زغالی و مقصر آن یگانه
چون به یکباره خاموش گردی وز تو ماند زغالی فسرده
چو او حدیث کند باغ پر زغالیه بین چو زلف شانه کند باغ پر ز عنبر و بان