رازدار. ( نف مرکب ) سرنگاهدار. ( ناظم الاطباء ).دارنده راز کسی. حافظ سر. محرم راز. ( آنندراج ). پوشنده سر. دارنده سر : ابوبکر نیز همه شب خواب نداشت و با خود همی اندیشید که این بت پرستی که ما بدان اندریم و پدران ما اندر بودند هیچ چیز نیست... و کاشکی کسی یافتمی که مرا به دینی رهنمونی کرد وندانم که این سخن و راز با که گویم پس به دلش آمد که این محمد مردی با خرد است و با من دوست است و رازدار و استوار است و او همچون من بت پرستیدن دشمن دارد. ( ترجمه طبری بلعمی نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). چو از رازدار این سخن جست باز خداوند این راز که وین چه راز.دقیقی.پیامش چو نزدیک هرمز رسید یکی رازدار از میان برگزید.فردوسی.ز درگاه خود رازداری بجست که تا این سخن بازجوید درست.فردوسی.شما یک بیک رازدار منید پرستنده و غمگسار منید.فردوسی.رازدار من تویی همواره یارمن تویی غمگسار من تویی من آن تو تو آن من.منوچهری.من دگر یاران خود را آزمودم خاص و عام نی یکیشان رازدار و نی وفا اندر دوتن.منوچهری.چنانکه نیست نگاری چو تو دگر نبود چو من صبور و چو من رازدار برنایی.محمد عبده ( از ترجمان البلاغه ).نهان مانده در کاخ آن سرو بن چو اندر دل رازداران سخن.( گرشاسب نامه ).راز ایزد با محمد بود و جز حیدر نبود مر محمد را ز ایزد رازدار ای ناصبی.ناصرخسرو.مرا یاریست چون تنها نشینم سخنگویی ،امینی ، رازداری.ناصرخسرو.که مرا دید رازدار خدای حاجب کردگار بنده نواز.ناصرخسرو.رازدار است کنون بلبل تا یکچند زاغ زار آید و او زی گلزار آید.ناصرخسرو.لشکر ارسلان خان را گفتند نمی دانی که این کیست که در میدان است ؟ گفت : نه. گفتند قیماز است رازدار و دوست یگانه تو. ( اسکندرنامه نسخه خطی نفیسی ). تا از کمال عقل بود رازدار شاه دارد زمانه کلک ترا رازدار خویش.امیر معزی.رازدار بزرگ پادشهم با مزاج ملون و تبهم.سنایی.راز من بیگانه کس نشنیده بود کاشنا دل رازداری داشتم.خاقانی.
معنی کلمه رازدار در فرهنگ عمید
۱. کسی که رازی را حفظ می کند، رازبان، رازنگه دار، سِرنگه دار. ۲. کسی که رازی دارد، دارای راز.
معنی کلمه رازدار در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه رازی را حفظ کند راز نگهدار رازبان .
معنی کلمه رازدار در فرهنگ اسم ها
اسم: رازدار (پسر) (فارسی) (تلفظ: rāz dār) (فارسی: رازدار) (انگلیسی: raz dar) معنی: کسی که رازی را حفظ می کند، رازبان، رازنگه دار، سِرنگه دار، کسی که رازی دارد، دارای راز، آن که اسرار را افشا نمی کند
معنی کلمه رازدار در فرهنگستان زبان و ادب
{confidant/ confidante} [هنرهای نمایشی] شخصیت فرعی نمایش که شخصیت اصلی، مقاصد و افکار خود را با او در میان می گذارد و به این ترتیب تماشاگر از حوادث و رویدادهای به نمایش درنیامدۀ داستان آگاه می شود
جملاتی از کاربرد کلمه رازدار
گفتگو در مورد خیانت و رابطهِ باز میان زوجهای جوان، یک موضوع واحد نیست. چون عصاره خیانت، رازداری و مفهوم رابطهِ باز حول صداقت طرفین بنا شدهاست. این ایده جالبی نیست، که اگر طرفین بهدنبال پیداکردن نفر سومی باشند، لزوماً به این معنی است، که میخواهد از همسر خود دوری کند؛ بلکه به این معنی است، که من میخواهم خودم را در جای دیگر پیدا کنم؛ و با قدرت بیشتری به زندگی اصلیام برگردم.
اولیا رازدار پنهانش انبیا کارساز فرمانش
در هزاران سال گذشته، رازداری از بخشهای جدانشدنی کسبوکارها بوده است. به عنوان مثال، این مسئله به مناطقی از چین اجازه میداد تا برای قرنهای متمادی، از پرورش و برداشت هوشمندانه کرم ابریشم سود ببرند یا خانوادهای در ارمنستان، با محرمانه نگه داشتن اسرار تجاری خود، به مدت ۴۰۰ سال تولیدکننده برتر سنجها و سازهای بادی ارکسترال در این کشور بودند.
راز ایزد با محمد بود و جز حیدر نبود مر محمد را ز امت رازدار، ای ناصبی
محل تشکیل محفل ققنوس خانه شماره ۱۲ میدان گریمولد است که به دلیل افسون رازداری تنها اعضای محفل میتوانند آن را ببینند. بنیان گذاراصلی این محفل، دامبلدور است. این نام براساس حیوان خانگی البوس دامبلدور که یک ققنوس حیات بخش بود انتخاب شده است.
همه را رازدار خود سازی راز دل با همه بپردازی
از فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی که وی در آنها نقش داشتهاست، میتوان به فرصت دوباره، تله، رازداری حرفهای، پیمان ورشو، دوستان، ع چون عشق، در خیابان سپولنی، هتل ۵۲ و در خوشی و سختی اشاره نمود.
رازداریها به معنیکوس شهرت بوده است چون حیا ازپوشش عیب است عریانی مرا
هر که را دل رازدار عشق شد کی دلش مایل سوی صحرا شود؟
ابونصر است شاه شهریاران نشاط دوستان و رازداران
پاره بود همچو صبح پرده رازش از دل شب هر که رازدار ندارد
گوهر سلک اتصال شود رازدار شب وصال شود
دلبرا گر عاشقی از عاشقت پنهان مکن راز خود مخفی مدار از رازدار خویشتن
اجرام آسمان را گشته است همت تو فرخنده رازداری پیروز ترجمانی
این باعث شدهاست که در بین غیر فراماسونرها پنهانکاری گستردهتری ایجاد شود. ضد ماسونها به وجود «سوگندهای خونین» اشاره میکنند که به موجب آن آغازگر سوگند یاد میکند که بخشهای کلیدی مراسم ماسونی را مخفی نگه دارد. این تصور از رازداری منجر به ایجاد بسیاری از تئوریهای توطئه ماسونی شدهاست.
در روزگار سلطان مؤید سیفالدین محمودی، ابن حجه به دیوان انشا درآمد. ناصرالدین محمد بارزی، او را به سِمَتِ «متولی کتابت أمانة السر» (متولی رازدارینویسی) گماشت. پس از درگذشت بارزی، ابن حجة به حماة بازگشت (۸۳۰ قمری) و در ۱۵ آوریل ۱۴۳۴/ ۲۵ شعبان ۸۳۷ همانجا درگذشت.
اصل کرکهوفس چیزی فراتر از یک اصل برای سیستم های امنیتی تعریف میکند: هر راز باعث میشود یک نقطه برای شکست در سیستم به وجود آید به معنای دیگر رازداریی بزرگترین دلیل شکست سیستم است و در نقطه مقابل باز بودن و نگه داری نکردن از راز باعث انعطاف پذیری بیشتر میشود.