به گفته ویلر مورخ، ممکن است برخی از عناصر این گزارشها که در ابتدا با صعب مرتبط بودهاند، در داستانهایی گنجانده شده باشند که ذوالقرنین را با اسکندر شناسایی میکنند.
چو رامین از تو تنها ماند و مهجور اگر زن کردی زی من بود معذور
به انوار یقین بادا دل و جان و تنت روشن همیشه تا ز ذوق تن دل احرار در جنبد
لذت از عمر خود کجا یابد عاقل ار ذوق عاشقانش نیست
عشق مست است و عقل مخمور است ذوق مستان ما کجا یابد
اصل اسلام این دو چیز آمد قران و ذوالفقار نه مسلمان و نه مشرک را درین پیکار نیست
علم ذوقست ای برادر گوش کن جام می شادی رندان نوش کن
به نسبت تو چنان ذوق سوختن عام است که در کنار گل و لاله طفل شبنم سوخت
لذت نامههای تو ذوق پیامهای تو می نرود سوی لبم سخت شدهست در برم
قدم به مسجد کوفه نهاده با صد ذوق به روی شاه گشودند چشم اشکفشان
بیا ای آنکه معذورم نمیداری تماشا کن در این رخنه که بر جان من است از نوک مژگانش
۲. شهید علیرضا کشتکار ذوالقدر(نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران)
او از همدانی و هیثم روایت میکند که ذوالقرنین، شاه سبا بودهاست و اشعارِ عربی پیش از اسلامی را بیان میکند که دربارهٔ ذوالقرنین سروده شدهاند.[۷]