دواب
معنی کلمه دواب در لغت نامه دهخدا

دواب

معنی کلمه دواب در لغت نامه دهخدا

( دوآب ) دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) نام ملکی است درهندوستان که در میان دو رود واقع شده است ، و آنها گنگا و جمناست. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). دوآبه.
دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) چون رود قره سو با گاماسیاب در غربی قریه باقلا [ در هرسین ] به هم تلاقی کنند اَز آنجا به نام دوآب خوانده شود. ( یادداشت مؤلف ).
دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) نام ایستگاه شانزدهم راه آهن شمال از سوی تهران. ( یادداشت مؤلف ). نام یکی از ایستگاههای بین شاهی و فیروزکوه است. این ایستگاه در 14هزارگزی جنوب پل سفید واقع شده. سکنه آن در حدود 100 نفر است و گله داران در اطراف آن ساکن می شوند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
دوآب. [دُ ] ( اِخ ) نام تنگی است در مازندران که پس از گذشتن از قرای سوادکوه بدانجا رسند. ( فهرست ابن ندیم ).
دوآب. [ دُ] ( اِخ ) محل تلاقی دو شعبه رودخانه کرج که یکی از کندوان و دیگری از شهرستانک آید. ( یادداشت مؤلف ).
دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک دارای 212 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
دوآب. [ دُ] ( اِخ ) دهی است از بخش چهاردانگه شهرستان ساری دارای 175 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش صحنه شهرستان کرمانشاه. سکنه آن 238 تن. آب آن از چشمه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند با 158 تن سکنه. آب آن از رودخانه آران است. ایل ترکاشوند در تابستان برای تعلیف احشام به این ده می آیند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. سکنه آن 130 تن. آب آن از رودخانه ٔرازآور و قره سو. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یک مهه بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز دارای 100 تن سکنه. آب آن از چاه. ساکنین از طایفه هفت لنگ بختیاری هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
دوآب. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد دارای 180 تن سکنه. آب آن از رود دوآب. صنایع دستی زنان سیاه چادر و طناب بافی. ساکنین از طایفه زالی اند و در زمستان به قشلاق می روند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

معنی کلمه دواب در فرهنگ معین

(دَ بْ یا بّ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ دابه ، چهارپایان ، حیوانات بارکش .

معنی کلمه دواب در فرهنگ عمید

= دابه

معنی کلمه دواب در فرهنگ فارسی

چهارپایان، حیوانات بارکش، جمع دابه
( اسم ) جمع دابه چهار پایان حیوانات بارکش .

معنی کلمه دواب در دانشنامه عمومی

دوآب (جغرافیا). دوآب از واژگان فارسی جغرافیا است که بیشتر در شبه قاره هند کاربرد دارد. این اصطلاح در هند و پاکستان برای باریکه هایی از زمین به کار می رود که میان دو رود به هم ریزنده واقع شده اند.
برای نمونه، دوآب های منطقه پنجاب پاکستان عبارتند از:
• دوآب سند ساگر، میان رودهای سند و جهلم
• دوآب جچ، میان رودهای جهلم و چناب
• دوآب بری یا ماجها، میان رودهای راوی و بئاس
• دوآبه یا دوآب بیست، میان رودهای بئاس و سوتلج.
دوآب (چگنی). دوآب روستایی در دهستان ویسیان بخش ویسیان شهرستان چگنی استان لرستان ایران است. دواب در بین مردم منطقه ویسیان به گرداب نیز شهرت دارد.
دوآب در کیلومتر ۳۵ جادهٔ خرم آباد به پلدختر واقع شده است. این روستا محل تلاقی رودخانهٔ کشکان و خرم رود خرم آباد است و به همین دلیل دوآب نامیده می شود. جاده ای از این روستا عبور می کند پس ازمتصل کردن چند روستا در منطقه تاریخی پل کشکان به جاده مواصلاتی خرم آباد - کوهدشت متصل می شود. این روستا داری چشمه سارهای فراوانی است که دو چشمهٔ بزرگ آن در کنار روستا و ورودی آن قرار دارند. در این روستای چشمه های حاوی گوگرد نیز وجود دارد. زبان مردم این روستا لری است.
شغل اکثر اهالی روستا کشاورزی، باغداری ودامپروری است و به ندرت مشاغل دیگری در بین اعضا روستا یافت می شود. در اثر سیل سال ۹۸ آسیب های جدی به این روستا وارد شد و بیش از سی خانوار دچار آب گرفتگی در منازل خود شدند. همچنین پل ارتباطی این روستا تخریب شد؛ ولی با پیگیری مسئولان وخیرین پل این روستا مجدداً بازسازی گردید.
• سادات معظم ( خانواده های. حیات الغیب. شرفی. گندابی. موسوی )
• ایل بزرگ دلفان ( خانواده های. نقدی عزیز آبادی. بهاری. علی کرمی )
• ایل بزرگ سکوند ( خانواده های منصوری. صادق زاده. سکوند )
• ایل بزرگ چگنی ( خانواده های نادری. ویسکرمی. چگنی )
• طایفه بزرگ خسروبیگی ( خانواده های کمالی چراغ )
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۲۱۹ نفر ( ۷۵خانوار ) بوده است. بیشتر قشر جوان این روستا به شهرها مهاجرت کرده و جمعیت این روستا در حال کاهش است.
این روستا یکی از مقاصد گردشگری در فصل های بهار و تابستان است از مناظر دیدنی روستا می توان به تنگ تیر و درخت های ارغوان مشهورش. غار اشکفت و تالاب کوچک زیل دمی گردنه زیبای بالای روستا با نمای حیرت انگیز از منطقه اشاره کرد. وجود رودخانه کشکان و نزدیکی به شهر خرم آباد باعث شده است که افراد زیادی برای شنا به این روستا سفر کنند. وجود چشمه هاو طبیعت زیبای آن در کنار رودخانه موجب شده است که شنا گران در کنار شنا از طبیعت آن لذت ببرند.
دوآب (سوادکوه). روستای دوآب در ۱۹کیلومتری جنوب شهر پل سفید در شهرستان سوادکوه، استان مازندران واقع شده است.
منطقه دواب شامل روستاهای پیت سرا، سیمت ، دهخدا، شیخ دک، بالا دواب و پایین دواب است
• روستاهای شهرستان سوادکوه
• مناطق مسکونی در استان مازندران
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• مختصات در ویکی داده
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد جغرافیای ایران
دوآب (شازند). دوآب روستایی در دهستان هندودر بخش سربند شهرستان شازند استان مرکزی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا کمتر از ۳ خانوار بوده است.
دوآب (شیروان). دواب روستایی در دهستان سیوکانلو بخش مرکزی شهرستان شیروان استان خراسان شمالی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۲۳۴ نفر ( ۷۰خانوار ) بوده است.
معنی کلمه دواب در فرهنگ معین
معنی کلمه دواب در فرهنگ عمید

معنی کلمه دواب در ویکی واژه

جِ دابه ؛ چهارپایان، حیوانات بارکش.

جملاتی از کاربرد کلمه دواب

فروشد خدمت مولا به عالم حقیقت او دواب است شکل آدم
از لبشان تا بناف خانه خدای صنم از سرشان تا بپای خفتن جای دواب
حیوان و مردمان را چه تمیز عشق نه جان که دواب راست جانی و نه جان آدمیت
تو به عقل از دواب ممتازی ورنه ایشان به قوت از تو بهند
ارمناک سفلی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان میاندوآب در استان آذربایجان غربی ایران است. این روستا در ۴ کیلومتری جاده میاندواب مهاباد در سمت راست مسیر جاده میاندواب مهاباد قرار دارد. برخی وجه تسمیه نام این روستا را به دلیل بنیان‌گذاری آن توسط ارمنیان می‌دانند. زبان مردم ساکن این روستا، ترکی آذربایجانی است.
از نظر طبیعی این روستان در کرانه رود مردق چای (موردو) قرار دارد و شبکه آبرسانی زرینه رود (جغاتو) که از سد نوروزلو میاندواب منشعب می‌شوداز مرکز این روستا می‌گذرد.
اما نهد به هیبت اگر پای بر زمین بیرون برد مهابت او جنبش از دواب
نه آدمی که دوابند راستی آنها که این جمال بدیدند و در نیاشفتند
«صم و بکم»اند و «عمی» و «شردواب» زان نبردند هیچ ره به صواب
پیش محراب دوابروی وی آوردنماز شد ز کافر بچه ای تازه مسلمان دل من
در آخر دردم اینجا کن دواباز که تا یابد وجود من صفا باز
در خدمتش آنان که سر از پای شناسند در دیدهٔ ارباب عقول‌اند دوابی