دلاویز

معنی کلمه دلاویز در لغت نامه دهخدا

دلاویز. [ دِ ] ( نف مرکب ) دل آویز. دل آویزنده. آویزنده به دل. مطلوب و مرغوب و دلخواه. ( برهان ). آنچه یا آنکه دلهای اصحاب نظر بدو مایل بود. ( از شرفنامه منیری ). قابل قبول. دلچسب. دل انگیز. دلفریب. دلکش. دلربا. فتان. گیرا. دلپسند :
مطربا آن غزل نغز دلاویز بیار
ور ندانی بشنو تا غزلی گویم تر.فرخی.تابهر گوش دل انگیز و دل آویز بود
غزل نعز و سماع خوش و آوای حزین.فرخی.از آواز خوش رامش انگیزتر
ز دیدار خوبان دلاویزتر.اسدی.به چیزی فریبد دلاویزتر
که باشد نیازش بدان بیشتر.اسدی.نظم و امثال و حکمت کمتر نوشتیم مگر بیتی که... دلاویز باشد. ( مجمل التواریخ و القصص ). زن کنیزکان داشت... دل آویزی.( کلیله و دمنه ).
بر چهره آن بت دلاویز
کردند به تنگها شکرریز.نظامی.چو کردی غنچه کبک دری تیز
ببردی غنچه کبک دلاویز.نظامی.نه چندان دوستی دارم دلاویز
که گر روزی بیفتم گویدم خیز.نظامی.رخی چون تازه گلهای دلاویز
گلاب از شرم آن گلهاعرق ریز.نظامی.گویند که داشت شخص پرویز
شکلی و شمایلی دلاویز.نظامی.نوآیین پرده ای بینی دلاویز
نوای او نوازشهای نوخیز.نظامی.شگفت آمد دلش را کاین چنین تیز
بدین زودی کجا رفت آن دلاویز.نظامی.لیلی به زبان غمزه ٔتیز
می گفت بدیهه ای دلاویز.نظامی.طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
با شهد می رود ز دهانت بدر سخن.سعدی.حسن ، دلاویز پنجه ایست نگارین
تا به قیامت بر او نگار نماند.سعدی.مرا آن گوشه چشم دلاویز
به کشتن می کند گوئی اشارت.سعدی.قرار عقل برفت و مجال صبر نماند
که چشم و زلف تو از حد برون دلاویزند.سعدی.دامنکشان حسن دلاویز را چه غم
کآشفتگان حسن گریبان دریده اند.سعدی.بازرگانی که با وجود نعمت و مکنت غلامان و کنیزکان دارد دلاویز. ( گلستان سعدی ).
خروس آتقی رفته به هیزم
که از بوی دلاویز تو مستم
کلند از آسمان افتاد و نشکست
وگرنه من همان خاکم که هستم.؟ ( امثال و حکم دهخدا ).

معنی کلمه دلاویز در فرهنگ معین

(دِ ) (ص فا. ص . ) = دل آویز: ۱ - مطلوب ، مرغوب . ۲ - خوشبو، معطر.

معنی کلمه دلاویز در فرهنگ عمید

کسی یا چیزی که دل به او مایل و راغب شود، دل پسند، مرغوب، دلخواه.

معنی کلمه دلاویز در فرهنگ فارسی

دلپسند، مرغوب، دل واه
( صفت ) ۱ - مطلوب مرغوب دلخواه . ۲ - خوشبو معطر ٠
( دل آویز ) ( صفت ) ۱ - مطلوب مرغوب دلخواه . ۲ - خوشبو معطر ٠

معنی کلمه دلاویز در فرهنگ اسم ها

اسم: دل آویز (دختر) (فارسی) (تلفظ: del āviz) (فارسی: دل‌آويز) (انگلیسی: del aviz)
معنی: ( به مجاز ) پسندیده، زیبا و دلنشین، محبوب، مطلوب، خوشبو، خوب، زیبا، دلنشین

معنی کلمه دلاویز در ویکی واژه

دل آویز:
مطلوب، مرغوب.
خوشبو، معطر.

جملاتی از کاربرد کلمه دلاویز

مطربا! آن غزل نغز دلاویز بیار ور ندانی بشنو تا غزلی گویم تر
جهانی چون نگارستان دلاویز و فریبنده که دانا را و نادان را برو میل و هوا باشد
گرفته دلاویز را بر کنار ز ایوان سوی تخت شد شهریار
دل در آن یار دلاویز آویخت فتنه اینست که آن یار انگیخت
آن خال سیه جانب آن زلف دلاویز وصفش نتوان گفت: چه دانه است و چه دامست
به سحرانگیزی کلک گهرخیز به نقش جان دهد رنگ دلاویز
فرو آویخت زلفین دلاویز هوای مصر ازان شد عنبر آمیز
دود آتش تیزش طعنه بر جهنم زد بازوی دلاویزش عرش و فرش بر هم زد
از سرکوی دلاویزش صبا در بوستان خار و خس می آورد، سنبل به دامن می برد
دو زلف ازکمندش دلاویزتر خود از تیغ برنده خون ریزتر