لیست. ( اِخ ) فردریک. عالم اقتصادی آلمانی ( 1789-1846 م. ). لیست. ( فرانسوی ، اِ ) جریده. سیاهه. دفتر. قائمه. - لیست حقوق ؛ صورتی متضمن نام گیرندگان حقوق.
معنی کلمه لیست در فرهنگ معین
[ فر. ] (اِ. ) فهرست ، صورت اسامی افراد یا اشیا یا هر چیز دیگر، سیاهه ، صورت . (فره ). ، ~ سیاه نام مخالفان و متهمان .
معنی کلمه لیست در فرهنگ عمید
صورت اسامی اشخاص یا اشیا، فهرست.
معنی کلمه لیست در فرهنگ فارسی
آهنگساز و پیانوزن مجارستانی . وی در ساختن آهنگها قدرت کم نظیری داشت و از معروفترین آهنگهایش عبارتند از : [ سمفونی فاوست ] [ راپسودیهای هنگری] علاوه بر ساختن آهنگها وی سازنده منظومه های سمفونیک نیز میباشد . فهرست، سیاهه، صورت حساب، صورت اسامی ( اسم ) صورت اسامی کسان فهرست : حزب ... بیست کاندیداهای نمایندگان خود را منتشرکرده . یا لیست حقوق . صورتی حاوی نام گیرندگان حقوق و مبلغ آن . عالم اقتصادی آلمانی
معنی کلمه لیست در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی لَیْسَتِ: نیست (حرف تای آن به دلیل تقارن با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته است ) ریشه کلمه: لیس (۸۹ بار)
معنی کلمه لیست در ویکی واژه
صورت اسامی افراد یا اشیا یا هر چیز دیگر، سیاهه، صورت، فهرست. لیست سیاه نام مخالفان و متهمان.
جملاتی از کاربرد کلمه لیست
ای بت لبت ملیست که آن را خمار نیست وی مه رخت گلیست که رسته ز خار نیست
سنبل افتاده و در عرض پریشانحالیست نرگس استاده و چشمش ز ادب بر ته پاست
جای دلم شکنج سر زلف دلبرست زآنجا برون نیاورد ار عقل کاملیست
هر جا دلیست بسمل تیر نگاه تست ای ترک جان شکار تو خونخوار کیستی
گر دهندم جا بگوی او نه جان خوش دلیست خوش دل آن که میشوم کاندر دل او جا کنم
این خود صفت نقش خیالیست چه چیزست یارب که ببینم به عیان آن رخ نیکوش
مرا دلیست که گر مست باشد و هوشیار زمست خواه ز هشیار بار می طلبد
باریک تر ز موی سؤالیست در دلم شیرینتر از لب تو نگوید کسی جواب
زآب چشمم حذر تو را اولیست که جهان ز آب چشم ما تر شد
ای از رخ و دهان تو رسوا گل و شکر روی و لیست روی لبت یا گل یا شکر