لگن

معنی کلمه لگن در لغت نامه دهخدا

لگن. [ ل َ گ َ ] ( اِ ) ظرف شب. شاشدان. اصیص. تقاره.
|| شمعدان . ( لغت نامه اسدی ). لقن. طشت شمع. زاغوته. ( برهان ). زنبق. و رجوع به زنبق شود. جای سرشک شمع. صحن زیر شمع که اشک شمع در وی ریزد. شمعدان بود مانند طبقی دیوارش بلند، از سیم و زر و روی و آهن و مس سازند تا شمع گداخته از وی نریزد. ( اوبهی ) :
کوکبی آری ولیکن آسمان توست موم
عاشقی آری ولیکن هست معشوقت لگن.منوچهری.دین ز فعل بد نماند پاک جز در پاک تن
شمع پاکیزه کجا ماند در آلوده لگن.ناصرخسرو.میغ و زیرش تیره قرص آفتاب
چون نشسته گرد بر زرین لگن.ناصرخسرو.مونسم جان دهد دو تن گریان
من ز هجر بت آن ز مهر لگن.مسعودسعد.کلبه شمع و روشنان پروانه و گیتی لگن
بر لگن پروانه را بین مست جولان آمده.خاقانی.رخت را به پیوند چشمم چه حاجت
که شمع بهشت از لگن درنماند.خاقانی.عروسان خاطر دهندی رضا
که چون شمعشان در لگن کشتمی.خاقانی.آنت مویین دل که گر پیشش بکشتندی چراغ
طبع مویینش چو موم اندر لگن بگریستی.خاقانی.همچو پروانه مسکین که مقیم لگن است
تا نسوزد پر و بالش ز لگن می نرود.مولوی.میل در سرمه دان چنان شده تنگ
که بن شمع در سر لگنی.سعدی.شمع خود سوخت شب دوش به زاری امروز
گر لگن را طلبد شاه زمین میسوزم.سلمان.نبرد تا زر خورشید را فلک بگداز
برای شمع ضمیرش خرد نساخت لگن.ظهوری ( از آنندراج ).هر شمع که سرکش تر از آن نیست در این بزم
روشن کند آخر ز وفا چشم لگن را.کلیم ( دیوان ص 92 ). || طَشت ِ آفتابه باشد که دست در میان آن بشویند. ( جهانگیری ). به ترکی چلابچی گویند. ( غیاث ). سلیچه. ( آنندراج ). چون تشتی بود سیمین یا رویین و آنچه بدین ماند. ( فرهنگ اسدی ). مانند تغاری بود از روی یا از مس و هرچه بدان ماند. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). تشتی خرد بیشتر از برنج که دست در آن شویند. تشت که دست و رخت شویند در آن. آبدستدان. آبدستان. طشت بی آفتابه باشد و آن طبق دیواره داری است که از مس یا برنج سازند و هم دست در آن شویند و هم خمیر نان در آن کنند و به کارهای دیگر نیز آید. ( برهان ) :

معنی کلمه لگن در فرهنگ معین

(لَ گَ ) (اِ. ) ظرف بزرگ لبه دار.

معنی کلمه لگن در فرهنگ عمید

۱. ظرفی بزرگ و لبه دار از جنس پلاستیک، فلز و امثال آن.
۲. تشتی که در آن دست و صورت یا جامه می شویند.
* لگن خاصره: (زیست شناسی ) استخوان بندی شبیه لگن که در بدن انسان در انتهای ستون فقرات، زیر شکم و تهیگاه کمر قرار دارد، لگنچه.

معنی کلمه لگن در فرهنگ فارسی

ظرف بزرگ فلزی لبه دار، تشت شستن دست وصورت یاجامه
( اسم ) ۱- تشتی فلزی که آن با دست و رخت و غیره شویند آبدستان : ز آبدست تو مانند کوثر است لگن اگر ززحمت صرف است آب در کوثر . ( معزی ۲ ) ۶۳۶- ظرف شب شاشدان ۳- شمعدان : از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یاسمن از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش پا ? ( دیوان کبیر ۴ ) ۷ : ۱- عود سوز بخور سوز سپند سوز . ۵- آتشدان آهنی منقل : چهار پای به زنجیر حادثات کشان همیشه سینه بر آتش بود بسان لگن . ( سلمان ساوجی لغ ) ۶- پارچه ای که دور فانوس کشند جامه فانوس کرته فانوس : مست شد با دور آن زلف را از روی یار چون چراغ روشنی کزوی تو بر گیری لگن . ( مواوی لغ ) ۷- لگن خاصره یا لگن خاصره . حفره ای که از مفصل شدن دو استخوان خاصره و خاجی تشکیل می شود و استخوان دنبالچه که در پایین استخوان خاجی است نیز جزو استخوان های تشکیل دهنده لگن محسوب است . لگن در حقیقت قسمت تحتانی تنه است و توسط تنگه فوقانی به دو قسمت تقسیم می شود : یکی لگن بزرگ در بالا که جزو شکم استئ دیگر در خفره لگن کوچک در پایین تنگه . در حفره لگن خاصره قسمتهایی از دستگاه گوارش و دستگاه تناسلی قرار دارند لگن . یا لگن زمردی . آسمان .
دهی از دهستان آختاچی بوکان بخش بوکاه شهرستان مهاباد .

معنی کلمه لگن در دانشنامه آزاد فارسی

لَگَن (pelvis)
در مهره داران، ناحیۀ تحتانی شکم، شامل استخوان ها و عضلات لازم برای حرکت پاها یا اندام عقبی لگن. کمربند لگنی دسته ای استخوان است که موجب حرکت پاها نسبت به دیگر بخش های بدن می شود و محل اتصال عضلات مرتبط است. کمربند لگنی از استخوان های خاجی، دنبالچه، و لگن تشکیل شده است. هر استخوان لگنی متشکل از سه استخوان با منشأ مستقل است که در افراد بالغ با یکدیگر رشد می کنند و عبارت اند از تهی گاهی، نشیمن گاهی، و شرم گاهی. در محل اتصال این سه استخوان گودی ای ایجاد می شود که سرِ توپ مانند استخوان ران در آن جای می گیرد. اندام های لگنی هر دو جنس عبارت اند از راست روده و مثانۀ ادراری که در جنس نر سمینال وزیکول و غده پروستات، و در ماده رحم و تخمدان ها را نیز شامل می شود. لگن فرد ماده عریض تر، اما کوتاه تر است و عموماً برای تولّد نوزاد تغییر شکل یافته است.

معنی کلمه لگن در ویکی واژه

ظرف بزرگ لبه دار.

جملاتی از کاربرد کلمه لگن

آفتاب و آسمان در محفلت شمع زرینی است در سیمین لگن
زیر میغ تیره قرص آفتاب چون نشسته گرد بر زرین لگن
نهاد مشعله افروز طارم چارم به جای شمع درخشنده در لگن یاقوت
در ثنای تو زبان آتش کنم مانند شمع زانکه در معنی گزاری چون لگن الکن نیم
خاطر او مهر حکمت را فروغ طینت او شمع هستی را لگن
خلاصیِ دلِ من از چَهِ زَنَخدانش همان حکایتِ مور است و قصهٔ لگن است
ز بهر دوستی هر دو در منازل خویش به‌ شکل‌ گاه چو نعل‌ است و گاه چون لگن‌ است
ز آب دست تو مانند کوثرست لگن اگر ز رحمت صِرف است آب درکوثر
الگنستد ۹٫۸۲ کیلومترمربع مساحت دارد ۳۸ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
شرف جاه تو از تست نه از انجم و چرخ بزم خورشید چه محتاج به شمع و لگنست
هر شمع که روشن‌تر از آن نیست درین بزم روشن کند آخر ز وفا چشم لگن را
در کودکان مبتلا به این بیماری، اغلب استخوان‌های بلند تحت تأثیر قرار می‌گیرند و در افراد بزرگسال، مهره‌ها و لگن مورد تأثیر واقع می‌شوند. استئومیلیت بحرانی و حاد، همواره می‌تواند در کودکان رخ دهد. وقتی افراد بزرگسال تحت تأثیر قرار می‌گیرند، می‌تواند به علت مقاومت ضعیف شدهٔ میزبان باشد. سوء مصرف دارو به صورت درون وریدی، دندان روت کانال(عصب‌کشی) شده که منجر به عفونت آن می‌شود.