معنی کلمه لانه در لغت نامه دهخدا
این جهان شهوتی بتخانه ای ست
انبیا و کافران را لانه ای ست.مولوی.درفتاد اندر بنا و خانه ها
تازد اندر پر مرغ ولانه ها.مولوی.تو چو کبوتربچه زاده این لانه ای
گر تو نیائی به خود مات از این سو کشیم.مولوی.هله صیاد نگوئی که چه دام است و چه دانه
که چو سیمرغ ببیند بجهد مست ز لانه.مولوی.هف ؛ لانه سبک کم عسل یا بی عسل. ( منتهی الارب ).
- لانه زنبور، گبت خانه . منج آشیان. زنبورخانه.
- لانه سگ ؛ جای سگ.
- لانه مور ؛ جرثومه. خانه مور. قریه. قریه نمل.
- لانه موش ؛ سوراخ موش.
- امثال :
سگ کجا لانه کجا ؟
سگ ماده به لانه شیر نر است.
مثل لانه زنبور، پر ازدحام و پرغوغا.
|| صاحب آنندراج گوید: جهانگیری و برهان به معنی صدا و ندا و خوانندگی و نغمه پردازی گرفته اند و بدین بیت مولوی در جهانگیری استشهاد شده :
خود گلشن بخت است این یارب چه درخت است این
صد بلبل مست اینجا هر لحظه کند لانه.
و پیداست که این معنی سهو است و لانه در بیت فوق معنی آشیانه دارد - انتهی. || ( ص ) کاهل و بیکار. ( لغت نامه اسدی ). کاهل و بیکار و بی غیرت. ( برهان ) :
کنون جوئی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت
ترا دیدم به برنائی فسار آهخته و لانه.کسائی.مردم نشدستی چو می ندانی
جز خوردن و خفتن چو ثور لانه.ناصرخسرو.کنون پارسائی همی کرد خواهی
چوماندی بسان خری پیر و لانه.ناصرخسرو.دانه بدام اندرون مجو که شوی خوار
چون سپری گشت دانه چون خر لانه.ناصرخسرو.|| دریده شده و پاره گردیده. || رانده و دور کرده شده. ( برهان ).