لاس

معنی کلمه لاس در لغت نامه دهخدا

لاس. ( ص ) ماده هر حیوان عموماً و ماده سگ خصوصاً. ( برهان ). آن را لاچ نیز گویند. ( آنندراج ). اُنثی. مقابل نر. لاج. ماده.
- سگ لاس و گربه لاس ؛ ماده سگ و ماده گربه به گشن آمده. گشنخواه شده. بفحل آمده. مست.
- مثل سگ لاس ؛ سخت متملق.
|| ( اِ ) کام. کم ، مقابل زبانه.
- نر و لاس ؛ در اصطلاح نجاران و آهنگران ، دو چوب یا آهن یا سنگ و امثال آن را که در نجاری و فلزکاری یا حجاری طوری قرار دهند که دندانه های یکی در فرورفتگی های دیگری جای گیرد آن را که در دیگری فرورفته نر و زبانه و دیگری را لاس و کُم گویند.
- نر و لاس کردن ؛ جای دادن قسمتهای برآمده چوبی یا فلزی در فرورفتگیهای چوب یا فلّز دیگر.
|| دست بازی. ملاعبه. ( و با فعل زدن صرف شود ). || ابریشم فرومایه. قز. جنسی از ابریشم. ابریشم پاک نکرده. ابریشمی که کرم کناغ آن را سوراخ کرده و بیرون آمده باشد. ( برهان ). ابریشم دغل و ناپاک. ( صحاح الفرس ) :
بباف اگر بتوانی ز علم سقلاطون
که علم منطق ابریشم است پاک از لاس.ناصرخسرو.بر زر مدح نفکنم حملان
دیبه نظم را نبافم لاس.مسعودسعد.چو رومی گوید از پوشش نپوشم
بجز ابریشمین پاک بی لاس
برهنه زنگی بیغم برافسوس
همی گوید چه گردی گرد کرباس.سنائی.پیچ پیچ است و بد درون و دغل
راست گوئی کلابه لاس است.اثیر اخسیکتی.از چه خیزد در سخن حشو، از خطابینی طبع
وز چه روید پُرز بر جامه ز ناجنسی لاس.انوری.

معنی کلمه لاس در فرهنگ معین

(اِ. ) دو چوب یا دو آهن یا دو سنگ و مانند آن ها را که در نجاری و فلزکاری یا حجاری طوری قرار دهند که دندانه های یکی در فرورفتگی های دیگری جای گیرد. آن را که در دیگری فرو رفته نر و زبانه و دیگری را لاس و کم گویند. ، نر و ~ کردن : جا دادن قسمت های برآمدة چو
(اِ. ) (عا. ) چاه آب ده .
(اِ. ) ۱ - نوعی ابریشم ارزان . ۲ - مادة هر حیوان .
(اِ. ) (عا. ) عشقبازی از طریق لمس کردن و بوسیدن .

معنی کلمه لاس در فرهنگ عمید

۱. مادۀ هر حیوان.
۲. سگ ماده.
۳. (اسم مصدر ) نوازش عاشقانه.
* لاس زدن: (مصدر لازم ) [عامیانه]
۱. از پی ماده رفتن حیوان نر.
۲. دست به گونۀ زن یا دختری کشیدن، لاسیدن.
نوعی ابریشم پست، ابریشم نخاله، کژ: از چه خیزد در سخن حشو؟ از خطابینیّ طبع / وازچه خیزد پرزه بر دیبا؟ ز ناجنسیّ لاس (انوری: ۲۶۳ ).

معنی کلمه لاس در فرهنگ فارسی

ماده هرحیوان، سگ ماده، ازپی ماده رفتن حیوان
( اسم ) چاه آب ده .

معنی کلمه لاس در ویکی واژه

دو چوب یا دو آهن یا دو سنگ و مانند آن‌ها را که در نجاری و فلزکاری یا حجاری طوری قرار دهند که دندانه‌های یکی در فرورفتگی‌های دیگری جای گیرد. آن را که در دیگری فرو رفته نر و زبانه و دیگری را لاس و کم گوینگوین نر و ماده کردن: جا دادن قسمت‌های برآمده چوبی یا فلزی در فرو رفتگی‌های چوب یا فلز دیگر.
نوعی ابریشم ارزان.
ماده هر حیوان.
(عامیانه): چاه آب ده.
در گویش بهاری فقط به مدفوع گاو، لاس اطلاق می‌گردد و درگذشته اولین و بهترین کود کشاورزی بود.
(عامیانه): عشقبازی از طریق لمس کردن و بوسیدن.
پش، دست.

جملاتی از کاربرد کلمه لاس

وگر با خاک ره یکسان نماید به معنی منزلش بر چرخ اعلاست
به این نیرنگ تاکی خفّت افلاس پوشیدن فلک صد رنگ می‌گرداند و یک پیرهن دارد