قوتی

معنی کلمه قوتی در لغت نامه دهخدا

قوتی. ( ترکی ، اِ ) حقه و تبنگوی کوچک که نوعاً از چوب تراشند و از نقره و مقوا و جز آن نیز سازندو در آن سنگهای گرانبها و معجون و مانند آن را حفظ کنند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به قوطی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه قوتی

بازیگران: آذر فخر، هوشنگ توزیع، فیروز بهجت محمدی، نادیا خلیل پور، کارمن، رضا یاقوتی
در حال جوانی بیامد. گفتش به قوتی حاجت هست؟
بینوا گلبن چو از بلبل نوا بشنید کرد زرد می در جام یاقوتین و شاهی بی نوا؟
مفهوم آباسی‌ها چنان در تفکرات یاقوتی‌ها گنجانیده شده است که فعل абааһы көр- (دیدن آباسی) اصطلاح روزمره برای «متنفر بودن» یا «دوست نداشتن» است.
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به گوته جوان در عشق، بین‌المللی، هانا آرنت، تالاب و یاقوتی اشاره کرد.
لاله زیر سرو بن چون جام یاقوتین شکفت باده یاقوت رنگ و جام یاقوتی بیار
فرو ماندی همی چون مبتلایی که چون قوتی بدست آری ز جایی
«خرما، موز، مرکبات، انبه، پاپایا، گوآوا، چیکو، پسته و انگور یاقوتی» از جمله میوه‌های گرمسیری و نیمه گرمسیری سیستان و بلوچستان است. گونه‌های جانوران اهلی شاخص استان، گاو سیستانی، گاو دشتیاری، مرغ خزک، مرغ دشتیاری، گوسفند و شتر، بز تالی و بی تال، گاومیش هستند.
فلک چون جام یاقوتین روان کرد ز جرعه خاک را یاقوت‌سان کرد
می ربایند از سر خورشید یاقوتی کله می گشایند از بر افلاک پیروزی قبا
مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند قوتی به هزار حیله اندوخته‌اند
یاس را آواره کرد افرشتهٔ عشق و امید قوتی دیگر ز فیض نور جان‌افزا گرفت
گل نارست درخشنده چو یاقوتین جام دانهٔ نار چو لل و چو در جست انار
احمد یاقوتی (زادهٔ ‎۱۰ شهریور ۱۳۳۰) بازیکن واترپلو اهل ایران بود.
گر غم خورم چه سود که از دولت غمت قوتی نیوفتاد کنون این زیان مرا