قنطر

معنی کلمه قنطر در لغت نامه دهخدا

قنطر. [ ق ِطِ ] ( ع اِ ) سختی و بلا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). داهیه. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قنطیر شود. || مرغی است مایل بسیاهی که بانگ کند و دبسی نیز خوانند آنرا. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). فاخته. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه قنطر در فرهنگ معین

(قِ طِ ) [ ع . ] (اِ. )۱ - بلا، سختی . ۲ - فاخته .

معنی کلمه قنطر در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بلا داهیه سختی ۲ - فاخته .

معنی کلمه قنطر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۴(بار)

معنی کلمه قنطر در ویکی واژه

بلا، سختی.
فاخته.

جملاتی از کاربرد کلمه قنطر

به یاد غلمان ترا بوسه نمودن خوش است که بر حقیقت بود مجاز چون قنطره
بگشای بال فکرت بگذر به پای همت در عالم حقیقت زین قنطره مجازی
گاو از قنطره در بیشه نگه کرد و بدید ناری افروخته مانند دو صد مجمره شد
نام رجلی مذ عبرّت القنطرة فاقبلن ان شئت منّی المعذره‌
شیخ الاسلام گفت: که این مرد بر قنطرهٔ بگذشت بود ار بود شاید و گر نبود شاید، اللّه کاروی خود می‌سازد وی حکایت کند از سماع نوری و جنید٭ شیخ الاسلام گفت: کی بوالحسین هاشمی گوید کی از جنید پرسیدند: کی دل کی خوش بود؟ گفت: آن وقت که او در دل بود.
القنطره ۴۷۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
جملهٔ دنیا پلست و قنطره ست بر پُلت بنگر که چندین منظره ست
القنطره (به عربی: القنطرة) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان مرجعیون واقع شده‌است.
چون گذشتند از آن دره به راه اندرشان بود رودی که بر آن رود یکی قنطره شد
ثمّ قال: تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا توکّل قنطره یقین است، و عماد ایمان، و محلّ اخلاص. و سرّ توکّل آنست که بحقیقت دانی که بدیگر کس چیز نیست، و از حیلت سود نیست، عطا و منع که هست بحکمت است، و قسّام مهربان بی غفلت است. «وکیل» فعیل است بمعنی مفعول، یعنی: وکّل الیه الأمور، اللَّه اوست که کارها همه بدو گذارند، که کارران بندگان و نگهبان ایشان اوست، کارساز و بنده نواز اوست جلّ جلاله، و عزّ کبریاءه و عظم شأنه.
راندند ز خون شهدا سیل و بر آن سیل از نعش بزرگان وطن قنطره کردند
گفته‌اند: این اسلام پسندیده اللَّه است، و رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً بوی اشارت است بر مثال سرایی است که راه گذر آن بر چهار درگاه است، و از پس آن در گاهها چهار قنطره است، و پس آن قنطرها درجات و مراتب است، تا درگاهها و قنطرها باز نبرند بدرجات و مراتب نرسند. اول درگاهی که بر راه گذر آنست اداء فرایض است. دوم اجتناب محارم.