قطعه
معنی کلمه قطعه در لغت نامه دهخدا

قطعه

معنی کلمه قطعه در لغت نامه دهخدا

( قطعة ) قطعة. [ ق َ ع َ ] ( ع مص ) بریده شدن دست از بیماری.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قَطَع شود.
قطعة. [ ق ِ ع َ ] ( ع اِ ) پاره از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). پاره و حصه از چیزی. ( اقرب الموارد ) ( فرهنگ نظام ). تکه چیزی. || ( اصطلاح عروض ) در اصطلاح شعرا ابیات مسلسل در معنی و متحد در وزن و قافیه بدون مطلع. اقل ابیات قطعه دو شعر است و برای اکثر حدی نیست اما به دویست نمیرسد چه الفاظ یک قافیه در زبان فارسی به دویست نمیرسد، گاهی قطعه دوشعری یا بیشتر در ضمن غزل یا قصیده هم می آید. و با فتح اول غلط مشهور است. ( فرهنگ نظام ). قطعه شعر هفت بیت و کمتر یا ده بیت است. دو بیت یا زیاده مطلع دارد یا ندارد گویا که آن پاره ای ازغزل یا قصیده بریده شده است ، و به این معنی به فتح خطاست مگر بعضی فصحای متأخرین جایز هم داشته اند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات از مدار و کشف و بهار عجم ).
- قطعةالفرس ؛ نام صورت هیجدهم از صور شمالی منطقةالبروج است ، و آن را رأس الفرس نیز خوانند، سر اسبی را ماند در پس دلفین به قدر دو گز، گوشش به سوی جنوب چهار کوکب است. ( فرهنگ نظام از شرح بیست باب ملا مظفر ).
- قطعه بیاضی ، قطعه محرابی ؛ از اقسام قطعهای کاغذ است. ( آنندراج ).
- قطعه بریده ؛ آن را گویند که اول قطعه را بر کاغذ رنگین سوای سفید نویسند، بعد از آن حروف را بریده برآرند و آن را بر کاغذ سفید چسبانند، حروف سفید به نظر می آید :
پیری رسید و موی سیه ناپدید گشت
چون قطعه بریده سیاهی سپید گشت.محمدعلی ماهر اکبرآبادی ( از فرهنگ نظام ).- قطعه دیوانی ؛ کاغذی که خط دیوانی بر آن نوشته باشند. ( آنندراج ) :
آمد از مکتب نگارم دفتر گل در بغل
قطعه دیوانی سرمشق کاکل در بغل.سعید اشرف.|| عَلَم است برای قطای ماده. ( اقرب الموارد ). رجوع به قطا شود.
قطعة. [ ق َ طِ ع َ ] ( ع ص ) ( ارض... ) زمینی که دانسته نیست که سبزه آن بیشتر است یا سفیدی آن که سبزه نروئیده ، و گویند زمینی که در آن قسمت هائی است از سبزه و روئیدنی. ( اقرب الموارد ).
قطعة. [ ق ُ ع َ ] ( ع اِ ) جای برش. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || جای سپری شدن و تحرک. ( منتهی الارب ). || باقیمانده دست بریده. ( منتهی الارب ). ج ، قُطَع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پاره چیزی. || پاره زمین جداکرده در بخش و بهره. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || میده سپید. || گندم سپید. ( اقرب الموارد ). || سبوس گندم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || لثغه ای است در زبان بنی طی مانند عنعنه بنی تمیم ، و آن این است که میگویند اباالحکاء و مراد آنان اباالحکم است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) خشک شدگی چاه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه قطعه در فرهنگ معین

(قِ عِ ) [ ع . قطعة ] (اِ. ) ۱ - پاره ای از هر چیز. ۲ - حصه و بهره و قسمت . ۳ - چند بیت هم وزن و هم قافیه است که قافیه را در مصراع اول بیت آن رعایت نکنند و در آن از یک مضمون بحث کنند. ۴ - تکه ای از موسیقی که از چند جمله تشکیل می شود که هر یک از آن ها دارا

معنی کلمه قطعه در فرهنگ عمید

۱. پارۀ چیزی، حصه، تکه.
۲. (ادبی ) شعری که فقط مصراع های زوج آن هم قافیه باشد.

معنی کلمه قطعه در فرهنگ فارسی

حصه، تکه، پاره چیزی، قطعه شعر آنست که ازهفت یاده بیت بیشترنباشد، جای بریدن، باقی مانده دست بریده، تکه بریده شده
( اسم ) ۱ - پاره ای از چیزی تکه ۲ - دانه عدد : از آن جمله بسی از ظروف و اورانی زر و نقره و بلور و یک قطعه لعل خوش رنگ آبدار ... بیاوردند . ۳ - چند بیت هم وزن و هم قافیه است که قافیه را در مصراع اول بیت اول آن رعایت نکنند و در آن از یک مضمون بحث کنند مانند : ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی بکف آری و به غفلت نخوری . همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری . ( گلستان ) ۴ - تکه ای موسیقی که از چند جمله تشکیل می شود که هر یک از آنها دارای معنی کاملی است جمع : قطعات . توضیح قطعه که اغلب بفتح قاف تلفظ می شود در اصل بکسر است . یا قطعه دایره . قسمتی است از سطح دایره ما بین یک وتر و یک قوس . یا قطعه کروی . قسمتی است از کره محصور بین دو صفحه موازی مانند قطعه ا ب ج د .

معنی کلمه قطعه در فرهنگستان زبان و ادب

{part} [قطعات و اجزای خودرو ، علوم مهندسی] بخشی از یک سامانه که خود به تنهایی به کار نرود و قابل تجزیه و تقسیم به اجزای دیگر نباشد

معنی کلمه قطعه در دانشنامه عمومی

قطعه (ایذه). قطعه ( ایذه ) ، روستایی از توابع بخش دهدز شهرستان ایذه در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان دهدز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
قطعه (چاراویماق). قطعه یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چاراویماق جنوب شرقی بخش شادیان شهرستان چاراویماق واقع شده است.
قطعه (زمین). در املاک و مستغلات، قطعه یا واحد زمین ( به انگلیسی: Land lot/plot ) ، قطعه زمینی است که مالک یا به قصد مالکیت برخی از مالکان است. یک قطعه اساساً قطعه ای از اموال غیرمنقول در برخی کشورها یا اموال غیرمنقول ( به معنای عملاً همان چیز ) در دیگر کشورها در نظر گرفته می شود. مالک ( های ) احتمالی یک قطعه می تواند یک یا چند شخص یا اشخاص حقوقی دیگر، مانند یک شرکت/ شرکت، سازمان، دولت یا بنگاه باشد. شکل متداول مالکیت یک قطعه در برخی کشورها هزینه ساده نامیده می شود.

معنی کلمه قطعه در دانشنامه آزاد فارسی

قطعه (ادبیات). قالبی در شعر سنّتی فارسی که در آن ضمن برابری مصرع ها، فقط مصرع های زوج هم قافیه اند. موضوعات قطعه را طنز و هزل و مسائل اجتماعی و اندرز و حکمت تشکیل می دهد و همۀ بیت های آن موضوعی واحد دارد. زبان شاعر در قطعه غالباً ساده است؛ زیرا گوینده می خواهد حرف خود را به مخاطب منتقل کند که این مخاطب بیشتر عامۀ مردم یا دست کم اهل فکرند. همچنین دو بیت شعر را هم که مصرع های اول و دوم و چهارم آن هم قافیه است اما نه وزن دوبیتی دارد و نه وزن رباعی قطعه گویند. از مشهورترین قطعه سرایان شعر فارسی ابن یمین است و از مشهورترین قطعه های اوست: «طالع من ببین که از پی آب ـ گر روم سوی بحر برّ گردد...» همچنین در میان شاعران معاصر ملک الشعرای بهار، پروین اعتصامی و ایرج میرزا قطعات مشهوری سروده اند. قطعه های شاعران در دیوان آنان در بخشی مستقل به نام «مقطعات» یا «قطعات» گنجانده می شود.
قطعه (ریاضیات). قطعه (ریاضیات)(segment)
در هندسۀ مسطحه، بخشی از دایره یا منحنی، محدود به وتر و کمانی که آن را از دایره یا منحنی جدا می کند. بنابراین، در دایره، هر وتر مرز دو قطعه است. مساحت یک قطعۀ دایره برابر(فرمول ۱) است که در آن، r شعاع دایره و φ اندازۀ زاویۀ مرکزی روبه کمان قطعه، برحسب رادیان، است.فرمول ۱:
قطعۀ کروی. جسمی است محدود به یک کره و دو صفحۀ موازی. ممکن است دو صفحۀ موازی و کره متقاطع باشند یا یکی متقاطع و دیگری مماس بر سطح کره باشد. فاصلۀ دو صفحۀ موازی را ارتفاع و مقطع آن ها با کره را قاعده های قطعه می گویند. حجم قطعۀ کروی برابر با(فرمول ۲)است که در آن، h ارتفاع و r۱و r۲ شعاع های قاعده هایند.
فرمول ۲:سطح محصور بین دو قاعدۀ قطعه را منطقۀ کروی، و اگر فقط یک قاعده موجود باشد، یعنی یکی از دو صفحۀ موازی مماس بر کره باشد، سطح را عرقچین کروی می خوانند.

معنی کلمه قطعه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قِطعه مجموعهٔ ابیاتی را گویند که بر یک وزن و قافیه باشد، و از آغاز تا انجام همگی به یک دیگر مربوط بوده، پیرامون یک قصهٔ شیرین، یک موضوع اخلاقی، یا تهنیت و تعزیت و مدح و هجو و مانند آن پدید آمده باشد. برخلاف قصیده، بیت مَطلَع در قطعه مُصَرَّع نیست.
قطعه در اصطلاح ادبی نوع ابیاتی است که بدون مطلع، مصرّع باشد؛ یعنی مصراع اول در بیت اول قافیه ندارد و فقط مصراع های زوج با هم، هم قافیه اند که از اول تا آخر همه مربوط به یک دیگر و راجع به یک موضوع اخلاقی و حکایت شیرین و یا مدح و هجو و تهنیت و تعزیت و امثال آن باشد.
علت نام گذاری
قطعه را به این اعتبار که گویا پاره ای از اواسط قصیده است به این نام نامیده اند که جمع آن در فارسی قطعات است و گاهی مقطعات هم می گویند. قطعه را بیشتز در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و مناظره و نامه نگاری و شکایت و تقاضا و از این قبیل به کار می برند.
ابن یمین
...
[ویکی اهل البیت] قطعه (شعر). قطعه در لغت به معنای تکه ای از چیزی و در اصطلاح ادبی نوع ابیاتی است که بدون مطلع، مصرع باشد؛ یعنی مصراع اول در بیت اول قافیه ندارد و فقط مصراع های زوج با هم، هم قافیه اند که از اول تا آخر همه مربوط به یکدیگر و راجع به یک موضوع اخلاقی و حکایت شیرین و یا مدح و هجو و تهنیت و تعزیت و امثال آن باشد.
قطعه را به این اعتبار که گویا پاره ای از اواسط قصیده است به این نام نامیده اند که جمع آن در فارسی قطعات است و گاهی مقطعات هم می گویند. قطعه را بیشتر در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و مناظره و نامه نگاری و شکایت و تقاضا و از این قبیل بکار می برند.
«ابن یمین» از قطعه سرایان معروف است؛ نمونه ای از قطعات وی:
                      
حداقل قطعه دو بیت و حداکثر معمول و متداول آن، پانزده یا شانزده بیت است ولیکن بر حسب ضرورت تا حدود چهل، پنجاه بیت و بیشتر از آن نیز گفته اند؛ مثلاً از شعرای معروف قرن سیزدهم، قاآنی، قطعه ی طائیه ای دارد که ابیاتش از پنجاه بیت متجاوز است. در این صورت فرق آن با قصیده همان است که قطعه دارای مطلع مصرع نیست؛ یعنی قافیه را از آخر بیت اول آغاز کرده و در مصرع اول نیاورده اند، اما در قصیده شرط است که دارای مطلع مصرع باشد.
از ویژگی های قطعه آن است که تمام بیت های آن موضوع واحدی از قبیل حکمت، پند، مدح یا هجو را دنبال می کند. در میان شاعران انوری و ابن یمین مشهورترین قطعه ها را سروده اند و از معروفترین قطعه های دوره معاصر «مست و هوشیار» پروین اعتصامی و «ضلال مبین» ملک الشعرای بهار است.
قطعه از قالب هایی است که می تواند برای نوع ادبی طنز و هجو نیز استفاده شود. همچنین شعرهایی را که دو بیت دارند و مصرع اول آنها نیز با دو مصرع زوج هم قافیه باشد، در صورتی که وزن آن دو بیتی یعنی (مفاعیلن مفاعیلن فعولن) و یا وزن رباعی (مفعول مفاعلن مفاعیلن فع) نباشد، قطعه می نامند.

جملاتی از کاربرد کلمه قطعه

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات از رمل این قطعه را برخوان به آواز بلند
چنانکه گفته درآنقطعه آنحکیم خرد زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز
آمد بمن ز زاده کلک تو قطعه ای ور لفظ قطعه گویم در معنیش کتاب
در حدیث است اگر چه زرسول مختار که سفر نزد خرد قطعه ای آمد ز سقر
گرچه طرز قطعه‌سازی طرز نیست خاصه‌چون کم‌باشد آن را ارزنیست
سرورا! از پی دعای تو کرد بر زبان قلم دو قطعه گذار
قطعه یی بس مبارکست الحق که ازو من گدا شدم تو بخیل
بوالفرج نیز قطعه‌ای دارد وندر آن این حدیث بگزارد
زان قطعه قطعه‌، قطع‌شده مام رانفس زان پنج‌پنج‌، پنجه به‌خون جنین‌، نگار