قدک. [ ق َ دَ ] ( اِ ) جامه رنگین ورای ابریشمین : به زیر چرخ ز سرکوب قد دشمن تو بود به رنگ قدک در دکانچه دقاق.میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ).
معنی کلمه قدک در فرهنگ معین
(قَ دَ ) (اِ. ) جامة کرباسی که آن را با نیل رنگ کرده باشند.
معنی کلمه قدک در فرهنگ عمید
۱. جامۀ کرباسی رنگ کرده. ۲. کرباس آبی یا نیلی رنگ.
معنی کلمه قدک در فرهنگ فارسی
جامه کرباسی رنگ شده، کرباسی که آبی یانیلی رنگ شده ( اسم ) جامه کرباس رنگین پارچه غیر ابریشمی ملون .
معنی کلمه قدک در ویکی واژه
جامة کرباسی که آن را با نیل رنگ کرده باشند.
جملاتی از کاربرد کلمه قدک
احمد رسولزاده در فیلمهای فارسی دهه ۴۰ بهجای رفیع حالتی صحبت کردهاست. او گوینده نسبتاً ثابت محمدعلی کشاورز در عمده آثارش (مثل کفشهای میرزا نوروز، کاروانها، سریال پدر سالار) بودهاست و از دوبلههای معروف او بهجای این بازیگر را میتوان در مجموعه تلویزیونی «دائی جان ناپلئون» به نقش دائی جان سرهنگ نام برد. او همچنین بهجای عطاء ا… زاهد، احمد قدکچیان، جمشید مشایخی، داوود رشیدی و هادی اسلامی در برخی از فیلمهایشان صحبت نمودهاست.
چون دو کوهان دو کوه مرقدکش چون دو پیکر دو ترک بسته میان
قدکم شد چو سر زلف صنوبر قدکی رخکم گشت چو زر در غم سیمین برکی
زانکه ز کرباس و قدکهای خویش جامه نپوشند چو ایام پیش
دامن فشاند بر قدک آندم تنم که دست بر آستین صوف مربع دراز کرد
خواست قدک کفت ببخشا که آن زرد شد از غفلت و خواهم امان
لیک هر آن رنگ برآید زدن به بود از رنگ قدک گمشدن
تو باید آیدت از پرنیان وکمخا عار نه اینکه از بر من بر کنی قبای قدک
خیّاط قدرت ملک العرش دوخته ست بر قدکبریای تو، تشریف انما
عزالدین بن اثیر در تاریخ وی را خوشرو با چشمان قهوهای رنگ، لاغر، قدکشیده، خوشزبان، زاهد و دنیاگریز وصف کردهاست. مقتدر برای حمایت و تحسین وی هدایایی برایش فرستاد و او نپذیرفت. یکی از وزیران عباسی نیز به همراه وصلهای پیشنهاد منصب وزیری را داد ولی وی منصب پیشنهادی قضاوت را رد نمود. در تاریخ آمدهاست که وی ملکی از پدرش در طبرستان داشته و با درآمد آن، امور خود و خانواده و شاگردانش را میگذرانده و نیازی به کمکهای مالی نداشتهاست.
منعم هنوز کهنه نشد صوفش و فقیر ده ده قدک دریده نگه کن زیان کیست