قدس

معنی کلمه قدس در لغت نامه دهخدا

قدس. [ ق ُ ] ( ع اِمص ) پاکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ترجمان قرآن جرجانی ترتیب عادل ) :
این پرده گر نه عرش مجید است پس چرا
ارواح قدس را قدم اندر میان اوست.خاقانی.در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غمست.محتشم کاشانی.- عالَم ِ قدس ؛ عالَم ِ مجرّدات :
توئی آن گوهر پاکیزه که در عالَم قدس
ذِکرِ خیرِ تو بُوَد حاصِل تسبیح ِ مَلَک.حافظ.|| حظیرةالقدس ؛ بهشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قُدس شود. || ( مص ) پاک شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قدس. [ ق ُ ] ( اِخ ) شهری است از شهرهای اردن و پایتخت قسمت غربی کشور اردن به شمار میرود و در نظر یهود و مسیحیان و مسلمانان مقدس و مورد احترام است. این شهر در طرف جنوب شرقی یافا و در فاصله پنجاه میلی آن بر فراز تپه های خرم وسط منطقه کوهستانی دل انگیز و خوش آب و هوا و سالم قرار دارد. هیکل سلیمان در این شهر بوده و کنیسه قبر مقدس ( القیامة ) که مسیحیان معتقدندمسیح در آنجا به دار آویخته شده و دفن گردیده است در این شهر است. بعلاوه قدس مرکز امکنه مقدسه مسیحی دیگری است که از جمله آنها میتوان کنیسه جسمانیه وکنیسه مریم را نام برد. مسجد اقصی نیز در این شهر واقع است که مسلمانان معتقدند پیغمبر در معراج خود در آن سیر داده شد. این مسجد در نظر مسلمانان نخستین قبله و دومین حرم است. این شهر مرکز مؤتمر اسلامی و مبلغان مسیحی است و در آن موزه و چندین کتابخانه و مؤسسات و سازمانهای متعددی است که بسیاری از جهانگردان و حاجیان را به سوی خود میکشد. اسرائیل محله های تازه ساز آن را به سال 1948 م. به تصرف خود درآورد. ازروزگاری که این شهر را یبوسیان که ملتی کنعانی بودند، به وجود آوردند و آن را اورشلیم خواندند همواره مرکز عبادت و پرستش و مورد تجلیل و احترام بوده است. این شهر در حوالی سال 1400 ق.م. تحت حکومت فراعنه مصر درآمد. داود آن را به تصرف آورد و یهود آن را پایتخت کشور خود و پرستشگاه ساختند و سلیمان در آن هیکل را بنا کرد. نبوکد نصر به سال 586 ق.م. بر این شهر استیلا یافت و یهودیان آن را اسیر کرد، ولی کورش شاه ایران آنان را آزاد ساخت و به شهر خود برگرداند. در سال 445 ق. م. باروهای آن را بار دیگر ساختند. اسکندر مقدونی بر شهر دست یافت و جانشینان وی سلوفیان و بطالسه در این شهر با هم به نزاع برخاستند و به سال 63 ق.م. رومانیان آن را بدست آوردند. انجیل گوید: مسیح در این شهر به حکم والی رومانی بیلاطوس به دار آویخته شد. یهودیان در آن انقلابی بوجود آوردند و تیتوس به سال 70 م. آن را در هم شکست. جنبش دیگری به سال 134 در این شهر بوقوع پیوست و به دنبال آن رومان ها آن را ویران ساختند و به جای آن شهر جدیدی به نام ایلیاکابیتولینا ( همان شهری که عرب در موقع فتح آن را به نام ایلیا شناخته است ) بنا کردند که به بیزنطیان رسید. خسرو دوم شاه ایران به سال 614 م. به این شهر حمله کرد و غنائمی بدست آورد که در ضمن آنها چوبه دار حضرت عیسی بود، هرقل امپراطور بیزنطی با شاه ایران جنگید و چوبه دار را به جای خود برگرداند. اعراب به سال 637 م. بدون جنگ آن را بتصرف خود گرفتند. واین شهر تسلیم خلیفه دوم عمربن خطاب گردید و در تسلیم شرط شد که به یهود اجازه داده نشود که در این شهر سکونت کنند. امویان مسجد صخره وحرم را در آن ساختند و مدارس اسلامی در آن رواج و رونق گرفت و فاطمیان آن را به تصرف آوردند. قدس هدف جنگهای صلیبی بود و صلیبیان به سال 1099م. آن را فتح کردند و صلاح الدین ایوبی به سال 1187 آن را مسترد داشت و سلطان سلیمان باروی آن را ساخت و ترکها به سال 1517 م. آن را تصرف کردند و در اصلاحات اخیر خود آن را به صورت آستان ممتازی که مستقیماً تابع استانبول بود درآوردند. در قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم در این شهر کنسولگری های کشورهای خارجی و مدارس مسیحی گوناگون بوجود آمد و مبلغان مسیحی در آن رفت و آمد خود را شروع کردند و مهاجرین آلمانی و سوئدی و آمریکائی و یونانی در آن استقرار یافتند. این شهر همچنین هدف جنگ یهودیان بود و رفته رفته آبادی به بیرون از حدود سور و باروی شهر کشیده شد. انگلستان به سال 1917 م. بر آن دست یافت و آن را پایتخت فلسطین گردانید و دولت آمریکا به سال 1947 مقرر کرد که پایتخت از آن شهر منتقل گردد ولی این قرار عملی نشد. در اثنای جنگ فلسطین این شهر مرکز برخورد سهمگین نیروهای اردن و یهود شد و یهودیان بر قسمت های تازه و نوساز آن دست یافتند و پایتخت را برخلاف قرار دولت آمریکا بدان منتقل ساختند. ( الموسوعة العربیة ).

معنی کلمه قدس در فرهنگ معین

(قُ ) [ ع . ] (اِمص . ) پاکی .

معنی کلمه قدس در فرهنگ عمید

۱. پاک شدن.
۲. پاک و منزه بودن.
۳. پاکی.
۱. پاکی.
۲. بهشت.

معنی کلمه قدس در فرهنگ فارسی

بخشی است از هیکل اورشلیم که جز کاهنان یهود کسی حق دخول در آنرا نداشته و آن از قسمتهای دیگر هیکل با پرده هایی مجزا بود . در آن شمعدانی دارای هفت شاخه جای داشت .
پاک شدن، پاک و منزه بودن ، پاکی
۱ - ( مصدر ) پاک بودن منزه بودن ۲ - ( اسم ) پاکی تنزیه . یا عالم قدس . عالم مجردات ۳ - بهشت ۴ - جبرئیل .
عبدالحمید بن محمد علی بن القادر مدرس مسجد مکی و مسجد شافعی است .

معنی کلمه قدس در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:بیت الم

معنی کلمه قدس در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قُدُسِ: طاهر- پاک
تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
پاکی. پاک (بر وزن قفل و عنق) مصدر اسم و به کار رفته است. «اَلْقُدْسُ: اَلطُّهْرُ» (قاموس). . این تعبیر راجع به عیسی «علیه السلام» در آیه 253 بقره و 110 مائده نیز آمده است و در خصوص حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» هست: . مراد از روح القدس چنانکه گفته‏اند جبرئیل است و در آیه اخیر یقین است «اَلْقُدُس» ظاهراً اسم است نه مصدر و اضافه روح بر آن برای اختصاص می‏باشد یعنی روحی که از آلودگی‏ها و خطا و نسیان و عصیان پاک است. تقدیس: پاک کردن . تقدیس خداوند آن است که ما او را پاک بدانیم و قبائح و نقائص را به او نسبت ندهیم وگرنه خدا ذاتاً مقدس و پاک است. به نظر مرحوم طبرسی لام در «لک» زاید است و تقدیر «نُقَدِّسُکَ» می‏باشد. . ایضاً . مقدس بودن وادی سینا ظاهراً برای آن است که محل نزول وحی و مناجات خدا با موسی «علیه السلام» بود و دستور به خلع نعل نیز بدین مناسبت است درباره . گفته‏اند: ارض فلسطین مقدس و مطهر از شرک است به واسطه سکونت انبیاء درآنجا. المیزان این مطلب را از . و . که هر دو درباره فلسطین است استفاده می کند که مبارک بودن در اثر بودن خیر کثیر است، از جمله خیر کثیر اقامه دین و رفتن قذارت شرک است. قدوس: بسیار پاک. گاهی به فتح قاف نیز آید. آن مبالغه در قدس و از اسماء حسنی است و دو دفعه در قرآن آمده است . . طبرسی فرموده: «اَاطَّاهِرُ مِنْ کُلِّ عَیْبٍ وَ نَقْصٍ وَ آفَةٍ اَلْمُنَزَّهُ عَنِ الْقَبائِحِ».

معنی کلمه قدس در ویکی واژه

با مسجدالقصی مترادف تلقی می‌گردد و مسجدی هست که شاید بر ویرانه‌های کنیسه یا کلیسا در دوره فتوحات اسلامی بنا شده است. مسجد قدس واقع در اورشلیم محل تلاقی ادیان ابراهیمی یهود، مسیح و اسلام بوده و در حمایت از آن روز قدس از جانب خمینی مؤسس مکتب سیاسی جدید جمهوری اسلامی به جهان اعلام شده‌است.
پاکی. (منتهی الارب)
کاسه خرد. (آنندراج )

جملاتی از کاربرد کلمه قدس

هر آنکس را که دنیا خود مقامست ورا در عالم قدسی نه کام است
لاله رخی لیک به ز سرو قدستت سر و قدی لیک به ز لاله خدستت
قدسی نظر به خواری ظاهر مکن، که من داغم، ولیک در بغل لاله زاده‌ام