فطری

معنی کلمه فطری در لغت نامه دهخدا

فطری. [ ف ِ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به فطرت. اصلی. ذاتی. طبیعی. خلقی. ( غیاث ). جبلی. گهری. گوهری. طبعی. ذاتی. خلقی. ( از یادداشتهای مؤلف ). || منسوب به فطر. مربوط به فطر. فطریة. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فطریة شود.

معنی کلمه فطری در فرهنگ معین

(فِ طْ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ذاتی ، طبیعی .

معنی کلمه فطری در فرهنگ عمید

ذاتی، طبیعی، جبلی.

معنی کلمه فطری در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فطر مربوط به فطر .

معنی کلمه فطری در ویکی واژه

innato
ذاتی، طبیعی.

جملاتی از کاربرد کلمه فطری

ازهمّت فطریست، چودستم گهرافشان وز جوهر ذاتی ست، چو تیغم گهرآگین
دل دیوانه نصیحت نپذیرد هیهات چه توان کرد که این فطری و مادرزاد است
بود کمالش فطری و دانشش ذاتی نه این به تعلیمستی نه آن دگر مکسوب
آگاهی ابتدایی از دنیای درونی و برونی یک شخص به ساقه مغز منوط است. بیورن مرکر،[پانویس ۱] عصب‌شناس مستقلی در استکهلم سوئد، استدلال می‌کند که ساقهٔ مغز، شکلی مقدماتی از فکر هشیارانه را در کودکان مبتلا به هیدراننسفالی تأمین می‌کند. اشکال «عالی‌تر» آگاهی، از جمله خودآگاهی[پانویس ۲] نیازمند مشارکت قشری هستند، اما «هشیاری اولیه» یا «آگاهی ابتدایی» به عنوان قابلیتِ یکپارچه کردن حس‌های دریافتی از محیط با احساسات و اهداف فطری به منظور هدایت رفتار، از ساقه مغزی که بشر با بیش‌تر مهره‌داران به اشتراک دارد، سرچشمه می‌گیرد.
وفای به عهد از فطریات است و مقبول تمامی ادیان و ملت‌ها همان‌طور که پیمان‌شکنی قبیح است. نقض عهدموجب بی‌اعتمادی وازبین رفتن اتحاد است
صبح نوروزیست، پیش مؤمنان هر صبح آن عید فطری باشد از فرخندگی، هر وقت شام
بود هم نسبتان را عقد جمعیت به هم، فطری نباشد رشته ای درکار، گوهرهای دندان را
همین که رضاخانی آمد و همدان میرفت بی خود و بی اختیار از همه باز آمدیم و با تو نشستیم، خوشه ایام بهار امسال که از همین سر چم و زنجان میگذشتیم؛ رو بهمدان میآمدیم امید دیوار بود نوید وصال میرسید، هوای صحبت در سر، شوق فطری در دل.
چارهٔ باصرهٔ اعمی فطری چه کند گرچه در صنعت خود موی شکافد کحال
فقهای مکاتب چهارگانه اهل سنت با یکدیگر موافق هستند که فرقی میان مرتد ملی و فطری نیست. در مورد مجازات مرتد نیز نسبت به مهلت دادن برای توبه و سپس اعدام در صورت عدم توبه، تردید نموده‌اند، اما نسبت به جزئیات این احکام نظیر واجب بودن یا مستحب بودن مهلت برای توبه، چگونگی تقسیم اموال مرتد، اختلاف نظرهایی به چشم می‌خورد.
به معجزش زد و صد ساله ره رساند باد زبان ابکم فطری سخن به گوش اصم
«... ملک شاه رستم الوار که ایشان از زمان حضرت امیرالمؤمنین تا به حال شیعه فطری آن حضرت اند و ایشان را لر عباسی می‌گویند. یعنی نژاد او به عباس می‌رسانند و چهل هزار خانه الوار به فرمان اوست، در این مدت باج به پادشاهان ترکمان نداده و هر سال چند مرتبه که قافلهٔ عظیم از این راه عبور می‌کنند می‌زنند. نه حاکم بغداد ایشان را حریف می‌شود و نه دیگری.»
مرتد در اسلام، اگر زن باشد، به حبس محکوم است تا توبه نماید؛ و اگر مرد و ارتدادش به شکل فطری باشد و شرایط دیگر را داشته باشد محکوم به اعدام است و اگر به شکل ملی باشد، به حبس محکوم است تا توبه داده شود.
شد سید ما به مهر فطری در قرب جوار از مقیمان
آن چه بود مایه ی شرافت انسان کسبی و فطری برای او است فراهم