فطرتا
معنی کلمه فطرتا در فرهنگ معین
معنی کلمه فطرتا در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه فطرتا
متاع معنی بیگانه از دون فطرتان جوئی ز موران شوخی طبع سلیمانی نمی آید
هر کجا باشند رنگین فطرتان در گلشنند خوش خیالان با پری در زیر یک پیراهنند
به ناقصفطرتان بخشیدهام دنیا و عقبا را گدای کوی عشقم همت مردانهای دارم
حب وطن در دل بدفطرتان نیست خانه ز همسایۀ بد در امان نیست
بیرون ز تنگنای سپهرست سیر من چون پست فطرتان به زمین آشنا نیم
ارسطو حکمتا، آصف نژادا؛ فلاطون فطرتا، لقمان نهادا!
نباشد طبع عالیفطرتان را احتیاج می که تیغ کوه را حاجت به روشنگر نمیباشد
این هرزه فطرتان به هر علم و فن دخیل در نسخهٔ قدیم عبارات ملحقند
لباس پنبه، داغ لاله را در بر نمیباشد ز عاشقفطرتان، هرگز نیاید پردهپوشیها
خواجه احمد غزالی قدس اللّه روُحَهُ گفته استنقطههای یُحِبُّهُم را در زمین فطرتافکندند تخم یحِبُّونَهُ بر آمد هر آینه تخم دویم هم رنگ تخم اول باشد سُبْحانی وَاَنَا الْحَقُّ اگر پدید آید از این اصل پدید آید و این معنی بذوق معلوم گردد رَبُّ سَّبَحَ نَفْسَهُ عَلی لِسانِ عَبدِه.