فضال

معنی کلمه فضال در لغت نامه دهخدا

فضال. [ ف ِ ] ( ع مص ) همدیگر افزون آمدن. || فزونی جستن. || نبرد کردن در افزونی. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه فضال در فرهنگ عمید

کثیرالفضل، دارای فضل بسیار.
می، شراب.

معنی کلمه فضال در فرهنگ فارسی

هدیگر افزون آمدن . یا فزونی جستن .

جملاتی از کاربرد کلمه فضال

یکی نامداری که از پشت آدم نیامد به افضال او هیچ فضلی
عاری ز طاعت آمده پیش تو خلعتی پوشان ز جامه خانه افضال در برش
بوالفضولان همگی مفضالند بی اصولان همه طناز شدند
ننمود اندر او به وجه کمال صورت ذوالجلال و الافضال
مهترانند مفضل و هر یک اندر افضال جاودانه زیاد
جسته سرمایه از صفت تأیید بسته پیرایه از کفت افضال
هنر پناه وزیری که هیچ باقی نیست که نیست جمع در او از فضایل و افضال
گر نکردی رحمت و افضالتان در شکستی چوب استدلالتان
مرحبا آلک ذوو الرحمه حبذا صبحک ذووالافضال
اسمش شیخ نجم الدین، عم قاضی مسیح الدین عیسی است و علاقه به سلطان یعقوب بن حسن ترکمان داشت. لهذا متخلص به یعقوب و چندی وزارتش مطلوب شد. به هر صورت از فضلای صاحب حال و علمای با افضال بود. در مجالس النفایس احوال او ثبت است. از اوست: