فسطاط

معنی کلمه فسطاط در لغت نامه دهخدا

فسطاط. [ ف ُ ] ( معرب ، اِ ) در بیزانسی فاتن و در لاتینی فاتون. ( از حاشیه برهان چ معین ). بلغت رومی سراپرده را گویند... و بعضی گویند این لغت حبشی است. ( برهان ). خیمه و خرگاه بزرگ. ( منتهی الارب ). فستاط. ( از اقرب الموارد ). یاقوت گوید:عرب در فستات شش لغت دارد. ( از حاشیه برهان چ معین ) : در فسطاطی نشسته بود و بر سر او افتاد و فرمان یافت. ( ابن بلخی ). || شهر جامع رانیز گویند. ( برهان ). شهرستان. || مجتمع اهل شهرستان. ( منتهی الارب ). محل اجتماع اهل خره ( قصبه ) در حوالی مسجدجامع. ( حاشیه برهان چ معین از معجم البلدان ). || گروه انبوه. ( منتهی الارب ).
فسطاط. [ ف ُ ] ( اِخ ) شهری از ولایت مصر. ( برهان ). قصبه مصر است و توانگرترین شهری است اندر جهان و بغایت آبادان و بسیارنعمت است و بر مشرق رود نیل نهاده است ، تربت شافعی رحمةاﷲ علیه اندر حدود آن است. ( از حدود العالم ). عمروبن عاص چون به این مکان رسید خرگاهی از چرم یا موی ترتیب داد. چون پس از مدتی تمام لشکر می بایست به اسکندریه بروند، هنگامی که قصد کندن خرگاه را داشتند دیدند کبوتری در بالای آن تخم گذاشته است و عمرو دستور داد که خرگاه را بحال خود گذارند تا کبوتر بچه هایش را از تخم درآورد. پس از شش ماه که اسکندریه به دست مسلمانان تسخیر شد، عمرو اجازه اقامت به یاران خود را در آن سوی نیل نداد و در نتیجه ، آنها به این طرف رودخانه برگشتند و در همان جایی که خرگاه عمرو عاص باقی مانده بود بزندگی پرداختند و بدین ترتیب شهر آبادان فسطاط بوجود آمد، بعدها صلاح الدین ایوبی دستور داد که حصاری بر گرد شهر قاهره بکشند و فسطاط را هم داخل آن حصار آورند. ( از معجم البلدان ). نام مصر عتیقه که عمروبن عاص بنا کرده. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه فسطاط در فرهنگ معین

(فُ یا فِ ) [ ع . ] (اِ. ) خیمه ، سراپرده .

معنی کلمه فسطاط در فرهنگ عمید

خیمه، خرگاه، سراپرده.

معنی کلمه فسطاط در فرهنگ فارسی

نخستین شهریست که مسلمانان در مصر ساختند و آن بدست عمروبن عاص در سال ۱۸ ه ق./ ۶۳۹ م. بنا شده و در محلی که امروز [ البابه ] میباشد قرار داشت و امروز چیزی جز خرابه بناهای مسجد عمرو ویرانه ای باقی نمانده است . فسطاط پس از بنا شدن بسرعت رونق و وسعت یافت . گفته اند فسطاط عروسی است که کوه مقطم تاج آن و رود نیل گردن بند مروارید آن است .
خیمه، خرگاه، سراپرده
( اسم ) خیمه سراپرده جمع : فساطیط

معنی کلمه فسطاط در دانشنامه آزاد فارسی

فُسْطاط
شهری باستانی در ساحل شرقی رود نیل. نخستین شهری است که مسلمانان در مصر بنا کردند و اولین مقر فاتحان عرب است. این شهر، کنار شهر بابلیون ساخته شد که هنوز بقایای آن در قاهره موجود است. بخشی از قاهرۀ امروزی که بقایای فسطاط و بابلیون را در خود جای داده است، به مصرالعتیق (مصر کهن) معروف است. عمروعاص پس از بازگشت از اولین محاصرۀ اسکندریه (احتمالاً ۶۴۳م/۲۲ق) خیمه گاهی دایمی در فسطاط برپا کرد که به تدریج به شهر تبدیل شد. نزدیکی آن به بابلیون به اعراب امکان می داد قبطیان را استخدام و کنترل کنند. مسجد جامع عمر (جامع عتیق) در شهر فسطاط اولین مسجدی است که در مصر بنا شده است. این شهر در دورۀ حکومت فاطمیان از ثروتمندترین شهرهای اسلامی بود. امّا در دوران هجده سالۀ حکومت مستنصر (۴۴۶ـ۴۶۴ق) به مدت شانزده سال درگیر قحطی و بیماری های واگیردار بود و بخش هایی از آن تخلیه شد. بعدها از بقایای شهر فسطاط برای بازسازی قاهره استفاده کردند. در ۵۶۴ق شاور (ابوشجاع مجیرالدین) برای جلوگیری از اشغال شهر به دست صلیبیون و استفاده از آن به عنوان پایگاهی علیه قاهره، فسطاط را به آتش کشید که این آتش سوزی ۵۴ روز ادامه داشت. پس از تمامی این وقایع زندگی بار دیگر در فسطاط آغاز شد. صلاح الدین ایوبی به منظور جلوگیری از وقوع حوادث مشابه دیواری اطراف فسطاط و قاهره احداث کرد که بقایای آن همچنان برجا مانده است. در زمان حکومت ممالیک قاهره به مرکز مهم تجاری تبدیل شد و نام فسطاط به تدریج از میان رفت.

معنی کلمه فسطاط در ویکی واژه

خیمه، سراپرده.
(جغرافی): شهری از سرزمین مصر، این شهر امروزه بخشی از شهر قاهره است.

جملاتی از کاربرد کلمه فسطاط

خرقانی گوید: او در تو آویخته است نه تو در وی آویخته. فسطاط کرم زده، و بساط نعم گسترده، و ندا در داده که: «أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ». ای گدایان بمن آئید، نه بشما نیازی دارم، بلکه با شما رازی دارم.
وی در فسطاط مرد و در تیبریاس (در اسرائیل کنونی) به خاک سپرده شد. پسرش ابراهیم بن رمبام خود از دانشمندان برجسته یهود بود، که در دربار ایوبیان به پزشکی می‌پرداخت.
در سال ۳۴۶ هجری بیمارستان کافور در فسطاط ساخته شد و انوجور املاک و دکانهای متعلق به خودش در محله قیساریه را بر آن وقف کرد.
نام آن شهر شهره فسطاطست ساحلش تا به حد دمیاطست
هنگامی که صلاح‌الدین بر مصر چیره شد (۱۱۷۱م/ ۵۶۷ق) ابوالفتح به آنجا جابجا شد. صلاح‌الدین او را قاری رسمی و مدرس نحو در مسجد جامع فسطاط برگمارد و حقوقی برای او تعیین کرد.
تا نگردد چنانکه در فسطاط اندکی مرغ و باز بر افراط
الم بدانک این سورة البقره را فسطاط القرآن گویند از بسیاری احکام و امثال که در آنست، و در زمان وحی هر که این سورة و آل عمران خوانده بودی او را حبر میگفتند، و در میان قوم محترم و مکرّم بود و در چشمها بزرگ.
ال عسکر (به عربی: العسکر) پایتخت سابق مصر در ۷۵۰ تا ۸۶۸ بوده است که این زمان مربوط به خلافت عباسی می باشد. پس از فتوحات مسلمانان در مصر در سال ۶۴۱، فسطاط تشکیل شد و پایتخت مصر از اسکندریه به ال عسکر که شهری جدید در شرق نیل بود رسید.
«یا ابا قد حرقوا اعدائنا فسطاطنا» در زمین کربلا بی‌کس و «انتم تنظرون»
همچو فسطاط شد زمانه کنون علما همچو مرغ ‌خوار و زبون
چو فسطاط ناکرده بودند نوز به بوصیر بودی بهار و تموز