فرماندار
معنی کلمه فرماندار در لغت نامه دهخدا

فرماندار

معنی کلمه فرماندار در لغت نامه دهخدا

فرماندار. [ ف َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) کسی که کارهای شهری را اداره کند. ( یادداشت به خط مؤلف ). حاکم. عامل.

معنی کلمه فرماندار در فرهنگ معین

( ~ . ) (اِ. ) ۱ - حاکم . ۲ - مأموری که از طرف وزارت کشور ادارة امور شهر را به عهده دارد.

معنی کلمه فرماندار در فرهنگ عمید

بالاترین مقام اداری در شهرستان که از طرف وزارت کشور امور یک شهرستان را اداره می کند و تابع استاندار است، حاکم، حکمران شهر.
* فرماندار نظامی: (سیاسی ) [منسوخ] فرمانداری که در موقع ضرورت از طرف ارتش برای اداره کردن امور شهر تعیین می شود، حاکم نظامی.

معنی کلمه فرماندار در فرهنگ فارسی

حاکم، حکمران شهر، ماموری ازطرف وزارت کشورکه اموریک شهرستان رااداره میکندوتابع استانداراست
(صفت اسم ) ۱ - حاکم ۲ - مامور دولت که امور یک شهرستان را اداره کند و او تابع استاندار است و بخشداران تابع اویند . یا فرماندار نظامی . حاکم نظامی که در مواقع ضرورت شهر ( یا شهرستان ) را اداره کند .

معنی کلمه فرماندار در دانشنامه عمومی

فرماندار (ایالات متحده). فرماندار ( انگلیسی: Governor ) جایگاهی در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا است، که به عنوان رئیس اجرایی و فرمانده قوا در هر ایالت، فعالیت می نماید. در هر یک از ۵۰ ایالت و ۵ قلمرو ایالات متحده، فرماندار به عنوان رئیس کشور و رئیس حکومت محسوب می شود. فرمانداران مسئول اجرای قوانین ایالتی و نظارت بر عملکرد قوه مجریه می باشند. فرمانداران سیاست ها، برنامه های جدید و تجدید نظر شده را با استفاده از ابزارهای متنوعی همچون دستورها و بودجه ها اجرایی، پیشنهادها و اعمال وتوهای قانونگذاری، پیش برده و دنبال می کنند. فرمانداران مسئولیت ها و اهداف مدیریتی حوزه تحت سرپرستی خود را با پشتیبانی و همکاری رؤسای ادارات و نمایندگی های زیرمجموعه فرمانداری اجرا می نمایند، که اغلب اختیارات عزل و نصب آنها را نیز دارا می باشند. اکثر فرمانداران همچنین صلاحیت تعیین قاضی دادگاه ایالتی حوزه ایالتی خود را نیز دارا می باشند.
فرماندار (نخستی سان). پروکنسول یک سرده منقرض شده از نخستی سانان است که از ۲۳ تا ۵ میلیون سال پیش در دورهٔ میوسن می زیسته است. سنگواره های این جانور در شرق آفریقا از جمله کنیا و اوگاندا یافت شده است. اسم پروکنسول توسط آرتور هاپوود در سال ۱۹۳۳ میلادی برای این جانور انتخاب شد.
معنی کلمه فرماندار در فرهنگ معین
معنی کلمه فرماندار در فرهنگ عمید
معنی کلمه فرماندار در فرهنگ فارسی

معنی کلمه فرماندار در ویکی واژه

حاکم.
مأموری که از طرف وزارت کشور ادارة امور شهر را به عهده دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه فرماندار

این استان از ۲ منطقه تشکیل شده‌است و این منطقه‌ها در مجموع دارای ۱۰ فرمانداری محلی هستند. لازم به ذکر است که هر فرمانداری محلی، در زمان آمار گیری به چند بخش تقسیم می‌شود.