فرماندار
معنی کلمه فرماندار در فرهنگ معین
معنی کلمه فرماندار در فرهنگ عمید
* فرماندار نظامی: (سیاسی ) [منسوخ] فرمانداری که در موقع ضرورت از طرف ارتش برای اداره کردن امور شهر تعیین می شود، حاکم نظامی.
معنی کلمه فرماندار در فرهنگ فارسی
(صفت اسم ) ۱ - حاکم ۲ - مامور دولت که امور یک شهرستان را اداره کند و او تابع استاندار است و بخشداران تابع اویند . یا فرماندار نظامی . حاکم نظامی که در مواقع ضرورت شهر ( یا شهرستان ) را اداره کند .
معنی کلمه فرماندار در دانشنامه عمومی
فرماندار (نخستی سان). پروکنسول یک سرده منقرض شده از نخستی سانان است که از ۲۳ تا ۵ میلیون سال پیش در دورهٔ میوسن می زیسته است. سنگواره های این جانور در شرق آفریقا از جمله کنیا و اوگاندا یافت شده است. اسم پروکنسول توسط آرتور هاپوود در سال ۱۹۳۳ میلادی برای این جانور انتخاب شد.
معنی کلمه فرماندار در ویکی واژه
مأموری که از طرف وزارت کشور ادارة امور شهر را به عهده دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه فرماندار
این استان از ۲ منطقه تشکیل شدهاست و این منطقهها در مجموع دارای ۱۰ فرمانداری محلی هستند. لازم به ذکر است که هر فرمانداری محلی، در زمان آمار گیری به چند بخش تقسیم میشود.