فرزی

معنی کلمه فرزی در لغت نامه دهخدا

فرزی. [ ف َ ] ( اِ ) به معنی فرزین است که بیاید. ( آنندراج ). رجوع به فرزان و فرزین شود.
فرزی. [ ف ِ ] ( حامص ) سرعت. ( یادداشت به خط مؤلف ). || چابکی. چالاکی. چستی. ( یادداشت به خط مؤلف ).

معنی کلمه فرزی در فرهنگ معین

(فَ رْ ) نک فرزین .

معنی کلمه فرزی در فرهنگ عمید

چابکی، چالاکی.

معنی کلمه فرزی در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - مهره ای از شطرنج که به منزله وزیر است ۲- چوبی دراز که در طویله ها نصب کنند و زین و یراق اسب را بالای آن نهند .
سرعت . چستی

جملاتی از کاربرد کلمه فرزی

الزکاه (به عربی: الزکاة) یک روستا در سوریه است که در ناحیه کفرزیتا واقع شده‌است. الزکاه ۱٬۷۷۱ نفر جمعیت دارد.
جان بکوس و پیتر نور هر دو به این کمیته در تولید الگول ۶۰ خدمت کردند، همان‌طور که والی فرزیگ بعدها در به‌وجود آوردن زبان برنامه‌نویسی لوگو خدمات زیادی انجام داد.
پیاده ماند شه و مات شد، ازین فرزین!
همه خونخوار و آز ور چو مگس همه فرزین به کجروی و فرس
الصیاد (به عربی: الصیاد) یک روستا در سوریه است که در ناحیه کفرزیتا واقع شده‌است. الصیاد ۳۹۴ نفر جمعیت دارد.
بر دست گرفت کج روی چون فرزین تا ز اسب پیاده ماندم همچون شاه
بماکی در آویزد ای دوست عشق که شاهست و هم خانه فرزین خوهد
من پیاده رفته‌ام در راستی تا منتها تا شدم فرزین و فرزین بندهاام دست داد
شاها!تا کی پیاده ماند فرزین؟! پیلت در پویه با دو، اسبت در زین
حلم او جوهرست و خاک عرض قدر او شاه و آسمان فرزین
عالمی بیذق نطع هوس وصل تواند آخر ای شاه رخ خود سوی این فرزین کن
ابوبکر عبدالله بن احمد بن محمّد اسفرزی پزشک ایرانی و از اهالی اسفراین در خراسان بود. اطلاعات کمی دربارهٔ زندگی وی موجود است.
باده‌ای گر نخورده‌ای ز کجاست؟ که چو فرزین همیر وی چپ و راست
کجروی در عهد تو منسوخ گشتست آنچنانک هست فرزین سیر خود سیر بیادق ساخته
فیلم مستند زندگی خود نوشت پرنده‌ای عاشق، به کارگردانی مرتضی کاظمی‌نیا، فرزین محمودزاده و محمد پهنابی