فرازش

معنی کلمه فرازش در ویکی واژه

فرایند بالاسو.

جملاتی از کاربرد کلمه فرازش

وانکه را دوست بیفکند از پای سرفرازش مکن ار شاه جم است
سواران که بودند با او بخواند بر اسپ سرافرازشان برنشاند
گذشته اوج ایوانش ز کیوان نپرد بر فرازش مرغ پران
آن کز من باز شد فرازش نکشم وآن کو ماند فراز بازش نکشم
بازی ریسمان را گویند دار بازی و آنکس که بر فرازش بازی گر است غازی
گر نسب ساختی سرافرازش بو لهب نیز بودی انبازش
سپهر سرفرازش کرده تقدیر درو تابان نجوم از چشم نخجیر
فرازش همه توده های زبرجد نشیبش همه لعل های بدخشان
کند باز هرگز مگر دست طاعت دری را که کرده‌است عصیان فرازش؟
فرازش یکی نیلگون سایبان ز گوهر چو شب ز اختران آسمان