فرارون

معنی کلمه فرارون در لغت نامه دهخدا

فرارون. [ ف َ ] ( ص )کسی یا چیزی که نه بطریق صلاح بازپس رود یعنی روز به نباشد و روزبروز پس رود. ( از برهان ). پهلوی فْرَرُن بمعنی عالی ، مستقیم و راست ، و فرارونی بمعنی تقوی و استقامت است. در لغت فرس آمده : «فرارون ، کواکب بیابانی است ، آنکه رفتنشان بازپیش بود...». فرارون بمعنی پاکدامن و نیکوکردار و پرهیزگار در مقابل لغت «اوارون » بمعنی گناهکار و شریرآمده ، و هیچ ربطی با کواکب بیابانی ندارد. ( از حاشیه برهان چ معین ). به نظر میرسد جزو دوم این کلمه همان باشد که در بیرون و وارون هست و بمعنی سوی و طرف است. فرارون یعنی بسوی مخالف ، و از این لحاظ شاید درحرکت های پیش و پس ستاره استعمال شده ، و حرکت سعد رافریرون و نحس را فرارون گفته اند. ممکن است فرارون سعد باشد. ( یادداشت بخط مؤلف ). چیزهایی که در پی یکدیگر آمده باشند عموماً، و ستارگان خرد که در آسمان دنبال یکدیگر دیده شوند خصوصاً. ( شعوری ) : 
ستاره شمر چون فرارون بیافت 
دوید و بسوی فریدون شتافت.فردوسی.

معنی کلمه فرارون در فرهنگ معین

(فَ ) (ص . ) ۱ - مترقی ، پیش رو. ۲ - خوب ، عالی . ۳ - راست ، مستقیم . ۴ - در اصطلاح نجوم به معنی سَعْد، اوج .

معنی کلمه فرارون در فرهنگ عمید

۱. خوب.
۲. عالی.
۳. بلند، والا.
۴. راست، مستقیم.
۵. پاک دامن، پرهیزکار، نیکوکار، درست کردار.
۶. راستگو.
۷. اوج و حضیض.
۸. ‹فیرون› کواکب سعد و نحس: حسودت در یَدِ بهرام فیرون / نظر زی تو ز برجیس فرارون (دقیقی: ۱۰۴ )، ستاره شمر چون فرارون بیافت / دوید و به سوی فریدون شتافت (فردوسی: لغت نامه: فرارون ).

معنی کلمه فرارون در فرهنگ فارسی

خوب، عالی، بلند، والا، راست، مستقیم، به معنی پاکدامن وپرهیزکارونیکوکارودرست کرداروراستگونیزگفته اند
( صفت ) ۱ - آنکه یا آنچه پیش می رود مترقی ۲ - راست درست درستکار ۳ - خوب نیک ۴ - سعد مقابل فیرون : حسودت درید بهرام فیرون نظر زی تو ز برجیس فرارون . ( دقیقی )

جملاتی از کاربرد کلمه فرارون

برای بیان کردن کاری در گذشته که تا مدت زمانی پیوسته دنباله داشته و در گذشته پایان یافته‌است، زمان گذشته فرساخت پیوسته به کار می‌بریم. تأکید این زمان روی فراروند و دنباله‌دار بودن آن کار است.
ترقی روز به ضدش فرارون چو پرمر انتظار و درد درده
خویشتن مستای تا فرارون کنش باشی‌.
سخن چرب گوش‌، گوش چرب دار، منش فرارون (‌والا) دارد.
ستوده گوش باش و والامنش خجسته نهاد و فرارون کنش
مفسران را در حکم این آیت سه قول است: یکی قول حسن و قتادة، گفتند: که این مخصوص است باهل بدر که پشت بدادن بجنگ آن روز از کبائر بود و موجب عقوبت و غضب حق، نه بینی که روز احد را گفت عز جلاله إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ، و غزاء حنین بعد از بدر بود بهفت سال و رب العالمین می‌گوید: وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ الی ان قال ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عَلی‌ مَنْ یَشاءُ. قول عطا و جماعتی آنست که این آیت منسوخ است بآن آیت که گفت: حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتالِ. کلبی گفت: من قتل الیوم فی الجهاد مقبلا او مدبرا فهو شهید و لکن یسبق المقبل المدبر الی الجنة. و قال محمد بن سیرین لمّا قتل ابو عبید جاء الخبر الی عمر فقال عمر لو انحاز الیّ کنت له فئة و انا فئة کل مسلم، و عن منصور عن ابراهیم قال: انهزم رجل من القادسیه فاتی المدینة الی عمر فقال: یا امیر المؤمنین هلکت فررت من الزحف، فقال عمر انا فئتک. و عن عبد اللَّه بن عمر قال کنّا فی جیش بعثنا رسول اللَّه فحاص الناس حیصة فانهزمنا و کنا نفرّ فقلنا نهرب فی الارض و لا نأتی رسول اللَّه حیاء ممّا صنعنا فدخلنا البیوت، ثم قلنا یا رسول اللَّه نحن الفرارون.