غنچه پیشانی

معنی کلمه غنچه پیشانی در لغت نامه دهخدا

غنچه پیشانی. [ غ ُ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از بیدماغ و اخمه رو. ( آنندراج ). آنکه ابروهای وی درهم و پیچدار باشد. عبوس. ( ناظم الاطباء ) :
در رکاب برق دارد پای حسن نوبهار
تا گلی در باغ داری غنچه پیشانی مباش.صائب ( از آنندراج ).تازه رویان گلستان غنچه پیشانی شدند
در بساط لاله و گل روی خندانی نماند.صائب ( از آنندراج ).|| زشت. ( ناظم الاطباء ). زشت رو.

معنی کلمه غنچه پیشانی در فرهنگ معین

( ~ . ) (ص مر. ) ۱ - ترش رو، عبوس . ۲ - زشت روی .

معنی کلمه غنچه پیشانی در فرهنگ عمید

آن که ابروهایش درهم باشد، اخم رو، اخمه رو، عبوس.

معنی کلمه غنچه پیشانی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه ابروهای وی در هم و پیچدار باشد اخم رو ۲ - زشت روی .

معنی کلمه غنچه پیشانی در ویکی واژه

ترش رو، عبوس.
زشت روی.

جملاتی از کاربرد کلمه غنچه پیشانی

تازه رویان گلستان غنچه پیشانی نشدند در بساط لاله و گل روی خندانی نماند

درین گلشن نهال غنچه پیشانی نمی باشد نسیم صبح فارغبال می گردد به بستانش

دوستی با تازه رویان عمر می سازد دراز صد نهال غنچه پیشانی بلاگردان سرو!
ز چین ابروی دلدار نیستم نومید که نوبهار در آغاز، غنچه پیشانی است
در رکاب برق دارد پای، حسن نوبهار تا گلی در باغ داری غنچه پیشانی مباش
جبهه وا کرده یک گل در گلستانت نهشت باغبان باغ باید غنچه پیشانی بود
عتاب گلرخان در پرده دارد لطف پنهانی که گل‌ها می‌توان چید از بهار غنچه پیشانی