غفو

معنی کلمه غفو در لغت نامه دهخدا

غفو. [ غ َف ْوْ ] ( ع مص ) غفو کسی ؛ به خواب شدن و خفتن او. ( از منتهی الارب ). خوابیدن یا چرت زدن و یا به خواب سبک رفتن. ( از اقرب الموارد ). || غفو کسی یا چیزی ؛ برآمدن او بر آب. ( از منتهی الارب ): غفا الشی ٔ؛ طفا علی الماء. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) پشته بلند که آب بر آن نرود. ( منتهی الارب ). زُبیَه. ( اقرب الموارد ). || مغاکی جهت شکار شیر. ( ناظم الاطباء ).
غفو. [ غ ُ ف ُوو ] ( ع مص ) به معانی غَفْوْ در حالت مصدری. رجوع به غَفْوْ شود.

معنی کلمه غفو در فرهنگ فارسی

بمعانی غفو در حالت مصدری

جملاتی از کاربرد کلمه غفو

سیاه سپید اندرون " نوشتهٔ عبدالغفور آرزو
چو رخ بر سوی کارزار آورم به فغفور چین کار زار آورم
چه گویند شاهان که فغفور چین ز برجش ببردند در ثمین
۵. صمد مرفاوی / وریا غفوری: ۱۰ پنالتی گل شده
ابراهیم غفوری (زاده ۱ تیر ۱۳۳۹ - تهران) فیلم‌بردار اهل ایران است.
آب‌انبار حاج عبدالغفور مربوط به دوره قاجار - دوره پهلوی است و در شهرستان یزد، بخش مرکزی، دهستان فهرج، روستای فهرج واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۳۱۵۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بازیکنان تیم استقلال روز یک‌شنبه ۲۴ شهریور قبل از آغاز بازی مقابل تیم نفت مسجد سلیمان در لیگ برتر ۹۸–۱۳۹۷ برای گرامی‌داشت یاد سحر خدایاری تی‌شرتی مشکی روی پیراهن ورزشی خود به تن کردند که روی آن عبارت «دختر آبی» به زبان‌های فارسی و انگلیسی به چشم می‌خورد. خبرگزاری فارس، وریا غفوری کاپیتان استقلال را مسئول پوشیدن این تی‌شرت‌ها معرفی کرد. این حرکت با واکنش‌های مختلفی روبرو شد.
چشم مستت بلای عشاق است خاک پای تو تاج فغفور است
منطقه مورد مطالعه از شمال به روستای کلستان از جنوب به روستای غفور اباد از جنوب شرقی به کالار و از غرب به روستای نواشنق محدود است.
قبول حضرتت داده یکی را تاج فغفوری علو همتت داده یکی را تخت خاقانی
نوعی از گردشگری است که برای شناخت تمدن، فرهنگ، آداب‌ورسوم و سنت‌های یک گروه، جامعه، شهر یا یک کشور از طریق بازدید بناهای باستانی و معماری دوره‌های مختلف تاریخی، موزه‌ها و شرکت در جشنواره‌های هنری انجام می‌شود (یغفوری و همکاران، ۱۳۹۲).
چینی به مرگ فغفور کاری دگر ندارد از درد حقگذاری جز موی سرگشودن
که فغفور را نه گناهی درین نه از لشکرش آمده دود کین
خبر شد همانگه به فغفور چین که گشت دگر گشت چرخ برین
چو با شاه فغفور گستاخ شد به پیش اندر آمد سوی کاخ شد
آنکه جوید رضای او قیصر وانکه دارد هوای او فغفور
۲۵. ۱۹۹۳،  ایتالیا، پروجا: بابک فغفوریان مدال نقره، محمد رضا اکبری، علیرضا حریری و محمد شعاری مدال برنز (نفرات ذخیره: روزبه غفاری و امید رضا مؤمن زاده).
من از تو دست نخواهم به بی‌وفایی داشت تو هر گناه که خواهی بکن که مغفوری