غضروف

غضروف

معنی کلمه غضروف در لغت نامه دهخدا

غضروف. [ غ ُ ] ( ع اِ ) کرکرانک. ( منتهی الارب ). به معانی غرضوف است. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به غرضوف شود. کرکرانک ، و آن استخوان تنکی است که بتوان خایید. ( مهذب الاسماء ). چیزی است سفید، نرم تر از استخوان و سخت تر از گوشت : چون میانجی باشد میان هردو تا پیوستن چیزهای نرم چون عصب و عضله با استخوان بتدریج باشد تا به هر آسیبی عصبها و عضلها از استخوان گرفته نشود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). چَرَندو. ( السامی فی الاسامی ). بافتی سخت و صلب و قابل ارتجاع و خم شدنی و غیر عروقی است و به اندازه استخوان سخت نیست. بعض غضروفها قابل تبدیل به استخوانند، و آنها غضروفهایی هستند که در زندگی جنینی و در سالهای جوانی جای بعض استخوانهایی را میگیرند که به تدریج باید جانشین آنها باشند. غضروفها کار کالسیفیکاسیون و تبدیل غضروف به استخوان را تسهیل میکنند. آنها استخوان بندی جانوران ذوفقار پست و جنین های جانوران ذوفقار عالی را به طور کامل و نیز استخوان بندی یک قسمت از جانوران ذوفقار عاقل را تشکیل میدهند. از نظر کالبدشناسی عناصر غضروف سلولی است به ضخامت 15 تا 20میکرن که شامل یک ماده اصلی ( غضروفی ) به میانجی لفافه است. غضروف استخوان بندی جنین را تشکیل میدهد بالاخره به یک قسمت بافت استخوانی تبدیل میشود. در غضروف جنینی تناسبی در این حالت وجود دارد ( غضروفهای دنده ای ، غضروفهای حنجره ای و جز آن ). غضروف همچنین سطوح مفصلی مجاورتی را تشکیل میدهد. از نظر ساختمانی غضروفها به غضروف شیشه ای و غضروف مشبک و غضروف لیفی تقسیم میشوند. رجوع به کالبدشناسی توصیفی تألیف دکتر کریم میربابائی ج 3 صفحات 3، 12، 27، 28 و کالبدشناسی توصیفی تألیف دکتر امیراعلم و دیگران کتاب دوم ص 3 و 14 و 17 شود.

معنی کلمه غضروف در فرهنگ معین

(غُ رُ ) [ ع . ] (اِ. ) استخوان نرم و سست مثل استخوان بینی و گوش .

معنی کلمه غضروف در فرهنگ عمید

نوعی بافت قابل انعطاف، متراکم و شفاف که در قسمت هایی از بدن مانندِ بینی و گوش وجود دارد، کر کرانک، کرکرک، چرند و.

معنی کلمه غضروف در فرهنگ فارسی

استخوان نرم وسست مثل استخوان بینی وغضروف گوش، استخوان نرم که آنرابتوان خایید، غرضوف هم میگویند
( اسم ) بافت مقاوم و لاستیک مانند و قابل انعطاف برنگ سفید یا سفید مایل به زرد که در برخی اندامها از قبیل غضروفهای حنجره و قضبه الریه و لاله گوش و مفاصل موجود است . در جنین پستانداران نیز از قبیل تشکیل استخوان ها به جای استخوان بافت غضروفی وجود دارد . غضروف در آب جوش حل می شود و محلولی ژله مانند به وجود می آورد که ماده پروتیدی غضروف موسوم به کندرین در آن حل شده است بافت غضروفی . یاغضروفی خنجری . زایده خنجری استخوان جناغ را گویند کهدر انتهای تحتانی این استخوان قرار دارد و از جنس بافت غضروفی است زایده خنجری .

معنی کلمه غضروف در دانشنامه عمومی

غُضروف بخشی از یک اندام مانند تیغه بینی، حنجره، نای و لاله گوش را می سازد یا انتهاهای استخوانها را در یک مفصل می پوشاند. استخوان ها داشتن حرکتی آسان بر روی یکدیگر را مدیون غضروف های سالم هستند. وظیفه دیگر غضروف های مفصلی جذب شوک در طی حرکات فیزیکی است. نام های قدیم تر غضروف در فارسی کَرکَرَک، کَرَرانَک، کرجن و چَرندو بوده است.
غضروف بافت پیوندی نیمه جامد است که از مزانشیم جنینی منشأ می گیرد. یاخته های سازنده غضروف کندروسیت نام دارند. کندروسیتها ماتریکس غضروف را می سازند. ماده زمینه ای ماتریکس حاوی مقدار زیادی آب ( تا ۷۰٪ ) . گلیکوزآمینوگلیکانها ( کندروئیتین سولفات و اسید هیالورونیک ) و گلیکوپروتئین ها مانند اگریکان است. در این ماده زمینه ای الیاف ( کلاژن و الاستین ) قرار دارند.
به طور کلی با توجه به غالب بودن نوع رشته شرکت کننده در ساختمان ماتریکس غضروف، در بدن سه نوع غضروف داریم: غضروف رشته ای مانند دیسک بین مهره های کمر، غضروف کِشسان ( ارتجاعی ) مانند لاله گوش، غضروف شیشه ای مانند غضروف مفصلی.
غضروف شیشه ای ( شفاف، هیالین ) چون در حالت تازه و بدون رنگ آمیزی به رنگ سفید مایل به آبی و شفاف در دیواره مجاری تنفسی، بینی، محل اتصال دنده ها به جناغ، سر استخوان دراز در محل مفصل دیده می شود. به علت نبودن پری کندریوم در سطح غضروف مفصلی، تغذیه آن توسط مایع مفصلی تأمین می گردد. در غضروف شفاف، کندروسیتهای محیطی، بیضوی، کوچک و جوان هستند، ولی کندروسیتهای مرکزی گرد، در نواحی مرکزی گاهی گروه های ۲ و ۴ سلولی که در درون یک گودال ( لاکونا ) قرار گرفته اند، مشاهده می گردند، چون این سلول ها از تقسیم یک سلول واحد حاصل می شوند، به گروه های ایزوژنیک موسوم هستند. ماتریکس غضروف شیشه ای حاوی فیبریل های ظریف کلاژن نوع II می باشد، که به علت داشتن ضریب شکست مشابه ماده زمینه ای در رنگ آمیزی معمولی و با میکروسکوپ نوری قابل مشاهده نیست. علاوه بر الیاف کلاژن، ماتریکس غضروف شفاف حاوی کندرواتین سولفات، اسید هیالورونیک و گلیکوپروتئینی به نام کندرونکتین است. در دوره جنینی، قالب اولیه استخوان های دراز کوتاه از نوع غضروف شفاف است. [ نیازمند منبع]
غضروف کشسان یا ارتجاعی ( الاستیک ) بسیار انعطاف پذیرتر از غضروف شیشه ای است؛ و در حالت تازه به رنگ مایل به زرد دیده می شود. رنگ و خاصیت ارتجاعی این غضروف، ناشی از وجود الیاف الاستیک فراوان در ماتریکس آن می باشد. این نوع غضروف به طور محدود در ساختمان لاله گوش دیواره قسمتی از مجرای شنوایی خارجی و شیپور استاش، اپیگلوت و غضروف های میخی حنجره به کار رفته است. غضروف کشسان، سلول هایی شبیه غضروف شیشه ای دارد؛ ولی ماتریکس آن به علت داشتن الیاف کشسان فراوان، از ماتریکس غضروف متفاوت است.

معنی کلمه غضروف در دانشنامه آزاد فارسی

غُضْروف (cartilage)
بافتی هم بند، به رنگ مایل به آبی، قابل ارتجاع، و متشکل از پروتئین کلاژن. در ماهیان غضروفی، غضروف تشکیل دهندۀ اسکلت است. در سایر مهره داران، بخش اعظم اسکلت جنینی را می سازد و در مراحل تکوین با استخوان جایگزین می شود؛ جز جاهایی که در معرضِ ساییدگی است، نظیر انتهای استخوان ها و دیسک های بین ستون مهره ها. غضروف همچنین بافت ساختمانی حنجره، بینی، و گوش خارجی پستانداران را تشکیل می دهد. غضروف به خودی خود بهبود نمی یابد، بنابراین در محلی که زخم شدید باشد، ممکن است مفصل با جراحی جایگزین شود. در آزمایشی در ۱۹۹۴، پزشکان سوئدی مفصل زانوی آسیب دیده را با جایگزینی از سلول های کشت شدۀ غضروف های همان بیمار ترمیم کردند. در ۱۹۹۹، شیمی دانان امریکایی نوعی غضروف مایع مصنوعی را برای استفاده در ترمیم بافت پاره شده ابداع کردند. این غضروف به زخم یا مفصل آسیب دیده تزریق می شود و با قرار گرفتن در معرض نور ماورای بنفش سخت می شود. آزمایشات بالینی از سال ۲۰۰۰ شروع شده است.

معنی کلمه غضروف در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غضروف، نوعی بافت پیوندی است با حالت ارتجاعی.
غضروف عبارت است از نوعی بافت مقاوم و انعطاف پذیر، فاقد رگ های خونی که می تواند فشارهای مکانیکی را تحمل کند و در بعضی اندام ها مانند حنجره ، لاله گوش و مفصل ها وجود دارد .
کاربرد فقهی
از آن به مناسبت در باب های اطعمه و اشربه ، قصاص و دیات سخن گفته اند
← در اطعمه و اشربه
۱. ↑ وسیلة النجاة، ص۶۱۹-۶۲۰.۲. ↑ تحریر الوسیلة، ج۲، ص۵۴۶.
...

معنی کلمه غضروف در ویکی واژه

استخوان نرم و سست مثل استخوان بینی و گوش.

جملاتی از کاربرد کلمه غضروف

برخلاف استخوان‌سازی درون‌غضروفی، استخوان پوستی از غضروف تشکیل نمی‌شود؛ غضروف‌هایی که سپس کلسیمی می‌شوند. استخوان پوستی در داخل درم تشکیل می‌شود و تنها با تجمع رشد می‌کند - بخش خارجی استخوان توسط استئوبلاست‌ها رسوب می‌کند.
این سه قسمت در کودکان توسط غضروف به هم وصل می‌شوند که در افراد بالغ غضروف‌ها طی استخوان‌سازی درون‌غضروفی به استخوان تبدیل شده و لگن خاصره یک‌پارچه و استخوانی می‌گردد. از مجموع دو نیم‌لگن و استخوان خاجی فضایی به وجود می‌آید که به آن لگن خاصره می‌گویند.
به سطح داخلی تنهٔ شرم‌گاهی که در تشکیل سمفیز پوبیس شرکت می‌کند، سطح التصاقی می‌گویند که یک سطح مفصلی بیضی شکل است. سطوح مفصلی شرم‌گاه از غضروف شفاف تشکیل شده و از طریق یک دیسک یا صفحه‌ای از غضروف لیفی به‌هم متصل می‌گردند. سمفیز پوبیس یک مفصل غضروفی ثانویه به‌شمار می‌آید، چون برخلاف نوع اولیه (که فقط غضروف هیالن دارد)، دارای غضروف‌های فیبری و شفاف است.
در آرتریت اغلب سطح مفصلی و غضروف مفصلی درگیر هستند.
در تو سختی و رنج بی اثر است نه ز لحم عظام غضروفی
خط تقسیم بین قسمت عصبی جمجمه و قسمت احشایی از نزدیک قاعدهٔ بینی، لبهٔ بالایی حفرهٔ چشم و مجرای گوش خارجی رد می‌شود. جمجمهٔ عصبی و احشایی از استخوان‌های منحصر به فردی درست شده‌اند که به جز موارد معدودی با مفاصل استخوانی ثابت یا مفاصل غضروفی به هم متصل شده‌اند.
استخوان تالوس پوشیده از غضروف در مفصل مچ پا با دو استخوان نازک‌نی (فیبولا) و درشت نی (تی بیا) مفصل می‌گردد.
در عوض امروزه بزرگ‌ترین جانوران کره زمین مانند وال دارای استخوان‌بندی درونی هستند جنس اسکلت درونی از غضروف یا استخوان است. جانوران دارای استخوان‌بندی بیرونی معمولاً جثه‌های کوچکی دارند. مانند حشرات.