معنی کلمه غزل سرا در لغت نامه دهخدا
ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم
از تو غزل سرایی از من ملک ستایی.فرخی.زین روی باغ صف بتان ملک پرست
ز آنروی صف رودزنان غزلسرای.فرخی.غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خند
بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد.سوزنی.نقل دهن غزلسرایان
ریحانی مغز عطرسایان.نظامی.نه من بر آن گل عارض غزلسرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند.حافظ.ببود اندرین سرا غزالی غزل سرا
به مو مشک تبتا به قد سروکشمرا.