غزل سرا

معنی کلمه غزل سرا در لغت نامه دهخدا

غزل سرا. [ غ َ زَ س َ ] ( نف مرکب ) آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان. غزل پرداز :
ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم
از تو غزل سرایی از من ملک ستایی.فرخی.زین روی باغ صف بتان ملک پرست
ز آنروی صف رودزنان غزلسرای.فرخی.غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خند
بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد.سوزنی.نقل دهن غزلسرایان
ریحانی مغز عطرسایان.نظامی.نه من بر آن گل عارض غزلسرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند.حافظ.ببود اندرین سرا غزالی غزل سرا
به مو مشک تبتا به قد سروکشمرا.

معنی کلمه غزل سرا در فرهنگ معین

( ~ . سَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. )۱ - غزل - گوی . ۲ - مطرب .

معنی کلمه غزل سرا در فرهنگ عمید

غزل سراینده، آن که غزل سراید، غزل گو، غزل پرداز.

معنی کلمه غزل سرا در ویکی واژه

غزل - گوی.
مطرب.

جملاتی از کاربرد کلمه غزل سرا

از بس به غزل سراید آن را پر ساخت ازان همه جهان را
باز فتاده در جهان شور که کرده محتشم بلبل باغ عاشقی طبع غزل سرای را
در پیش غزل سرای، شد زود، رخساره به پشت پای او سوز
غزل سرا شدم از دست عشق و دست زنان بسوخت عشق تو ناموس و شرم و هر چم بود
غزل سرای و نواهای رفته باز آور به این فسرده دلان حرف دل نواز آور
در غمزه ی چشم چون غزالت آغاز کنم غزل سرایی
ای برشکسته سنبل مشکین به نسترن ماه غزل سرای من ای سروِ سیم‌ُتن
از من حکایت سفر زندگی مپرس در ساختم بدرد و گذشتم غزل سرای
به این بهانه درین بزم محرمی جویم غزل سرایم و پیغام آشنا گویم
گاه از شادی غزل سرایم گاهم از غم چو فیض مویم