غزاء

معنی کلمه غزاء در لغت نامه دهخدا

غزاء. [ غ َزْ زا ] ( ع ص ، اِ ) نسبت و مبالغه است در غزوه. ( انساب سمعانی ). صیغه مبالغه از غزو به معنی بسیار غزوکننده و جنگنده : و کان الامیر محمد غزاء لاهل الشرک و الخلاف. ( عقدالفرید چ قاهره 1359 هَ.ق. ج 5 ص 257 ).
غزاء. [ غ ُزْ زا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ غازی. ( منتهی الارب ). غزوکنندگان. جنگندگان. رجوع به غازی شود.

معنی کلمه غزاء در فرهنگ معین

(غَ زّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار غزو کننده ، بسیار جنگنده .

معنی کلمه غزاء در ویکی واژه

بسیار غزو کننده، بسیار جنگنده.

جملاتی از کاربرد کلمه غزاء

قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ ابتدا این سوره در شأن حاطب بن ابی بلتعة فرود آمد مردی بود از جمله مهاجران و بدریان. چون رسول خدا (ص) عزم درست کرد که بغزاء اهل مکه شود، ساز واهبت آن کار پنهان میساخت، میخواست تا ناگاه و بیخبر فرا سرایشان شود، این حاطب ملطّفه‌ای نوشت باهل مکه که رسول خدا اینک عزم درست کرد که بجنگ شما آید، بر حذر باشید و این نامه بزنی داد، نام وی ساره: هی الّتی امر رسول اللَّه بقتلها یوم فتح مکه. گفته‌اند که: ده دینار بآن زن داد تا نامه باهل مکه رساند. جبرئیل (ص) مصطفی (ص) را از آنچه حاطب کرد، خبر داد. رسول علی (ع) را و زبیر را بر پی آن زن بفرستاد، گفت: «ائتو روضة خاخ فانّکم تجدون بها امرأة معها کتاب، فخذوه منها و خلّوا سبیلها و ان لم تدفعه الیکم فاضربوا عنقها».
و در تحصیل آن ببذل مال و نفس کوشش نمودیمی و جهد بندگی در آن بجای آوردیمی. ربّ العالمین بر وفق آرزوی ایشان این آیت فرستاد که: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا اللَّه دوست دارد صفهای برکشیده در معرکه ابطال در مقام قتال با اعداء دین. پس چون غزاء احد پیش آمد، بر گفته خود وفا ننمودند و قدم خویش بر جای بنداشتند و راه هزیمت گرفتند.
مفسران گفتند آن نماز که تحویل قبله با کعبه در آن افتاد نماز پیشین بود روز دو شنبه پنجم ماه رجب هفتده ماه گذشته از مقدم رسول به مدینه، و پس از آن بدو ماه غزاء بدر بود و نصرت اهل اسلام بر کافران. و گفته‌اند که آن موضع که کعبه ور آنست پیش از عهد آدم قبلة فرشتگان بود، و از عهد نوح تا عهد ابراهیم علیهما السلام قبله‌ بود و بروی بنا نبود. و در خبرست که از آن موضع، از بالا تا عرش و از نشیب تا ثری قبله خلق عالم است. و نیز اجماع است که اگر آن سنگ که بناء کعبه است مثلا برگیرند، قبله باطل نشود و اگر از آن سنگ جایی دیگر خانه سازند کعبه نگردد.
قوله تعالی: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ. الآیة... مفسّران گفتند: سبب نزول این آیت آن بود که مصطفی (ص) آن روز که بغزاء احد بیرون شد چون بمقام رسید بشعبی از شعبهای احد فرو آمد، و پنجاه مرد تیرانداز از لشکر خود برگزید، و عبد اللَّه بن جبیر انصاری برادر خوات جبیر بر سر ایشان امیر کرد، و ایشان را بپایان کوه بر گذرگاه دشمن بداشت، و گفت: اگر بینید که ما را نصرت است یا هزیمت، هر چون که باشد، شما از اینجا مروید و برمگردید مبادا که برگردید و آن گه دشمن از پس در آید و ما را دریابد. پس لشکر قریش در رسید. خالد بن ولید بر میمنه ایشان، و عکرمة بن ابی جهل بر میسره ایشان و زنان قریش نیز با ایشان بیرون آمده، دف میزدند و شعر میگفتند، چنان که عادت ایشان بود. مصطفی (ص) و یاران حمله بردند، و کافران را هزیمت کردند، و قومی را بکشتند. از ایشان یکی ابی بن خلف جمحی بود، وقتی رسول خدا (ص) را گفته بود مرا مادیانی است وی را علف میدهم و نیکو میدارم تا بر پشت آن ترا کشم. رسول خدا جواب داد که من ترا کشم انشاء اللَّه. پس روز احد، ابی بن خلف نزدیک رسول (ص) درآمد و قصد وی میکرد، رسول خدا (ص) بگذاشت تا نزدیک درآمد، حربه‌ای ستد از حارث بن الصمة و بر گردن وی زد از اسب بیفتاد. چنان که گاو بانگ میکرد و میگفت: «قتلنی محمد.»
کلبی گفت این آیت در شأن خلاس بن سوید فرو آمد که از غزاء تبوک می‌آمدند.
قوله تعالی: الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مفسّران گفتند: چون رسول خدا خواست که بغزاء تبوک بیرون شود یاران را تحریض کرد بر صدقات، تا عدّت غزا و لشکر اسلام بسازد و ساز راه کند، صحابه رفتند و هر کس بر اندازه طاقت خویش صدقه می‌آورد. عبد الرحمن عوف چهار هزار درم آورد گفت: یا رسول اللَّه، هشت هزار درم داشتم، یک نیمه آوردم و یک نیمه عیال و فرزندان را بگذاشتم. رسول خدا گفت: بارک اللَّه لک فیما انفقت و فیما امسکت.
و مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: نیکی کردن با مادر و پدر فاضلتر است از نماز و روزه و حج و عمره و غزاء، و گفت چه زیان دارد اگر کسی صدقه دهد و بمزد مادر و پدر دهد تا ایشان را ثواب باشد و از ثواب وی چیزی نکاهند.
سفیان بن الحسین گوید نزدیک ایاس بن معاویه بودم، کسی را غیبت کردم مرا گفت امسال غزاء روم و ترکستان کردی گفتم نه، گفت روم و ترک از تو آسوده اند و برادر مسلمان از تو آسوده نیست.
و گفته‌اند آخرتر غزائی از غزاهای مصطفی غزاء تبوک است هیجده شبانروز مصطفی در آن غزاء تبوک فرو آمده بود.
غزاء روم را غزاء کهین و غزاء نفس را غزاء مهین خوانده، زیرا که بلشگری اندک روم از قیصر بتوان ستد و بجمله اولیاء روی زمین نفس را از یکی بنتوان ستد، برای آنکه آن کافر در روم بمعاینه جهاد کند و بر غازی سفه و غضب نماید و بافعال مناکیر خواند. و نفس نه بمعاینه جهاد کند و بر وی مودّت و شفقت نماید و بافعال معارف خواند و مردان راه دین بدین سبب بسیار طاعتها بگذارند که دانند که آن ملواح نفس است، که صیاد مرغ را هم بمرغ گیرد. احمد خضرویه بلخی گوید: نفس خود را بانواع ریاضات و مجاهدات مقهور کرده بودم، روزی نشاط غزو کرد، عجب داشتم که از نفس نشاط طاعت نیاید! گفتم: در زیر این گوی چه مکر باشد مگر در گرسنگی طاقت نمیدارد که پیوسته او را روزه همی فرمایم، خواهد که در سفر روزه بگشاید، گفتم: ای نفس اگر این سفر پیش بگیرم روزه نگشایم. گفت: روا دارم! گفتم: مگر از آنست که طاقت نماز شب نمی‌دارد، میخواهد که در سفر بخسبد.