غانم

معنی کلمه غانم در لغت نامه دهخدا

غانم. [ ن ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از غَنْم و غُنْم و غَنَم. گیرنده غنیمت. رسیده به غنیمت و با تنوین دنبال کلمه سالم استعمال شود: سالماً غانماً. گویند: سفر را چگونه گذراندید، در جواب گویند: سالماً غانماً؛یعنی تندرست و بهره گیرنده سفر را گذراندم و نیز گویند: امید است سفرتان سالماً غانماً به پایان آید.
غانم. [ ن ِ ] ( اِخ ) نام مردی. ( منتهی الارب ).
غانم. [ ن ِ ] ( اِخ ) نام یکی از رؤسای اکراد طایفه برزیکانی.مؤلف تاریخ کُرد بنقل از کامل ابن اثیر آرد : در این سال حسنویه پسر حسین کرد برزیکانی در سرماج وفات یافت. او امیر طایفه ای از برزیکان بود که آنان را برزینی گویند و خالوهای او ونداد و غانم فرزندان احمد بودند و بر شعبه ای دیگر ازآن طایفه ریاست داشتند موسوم به عیشانیه. رفته رفته بر نواحی دینور و نهاوند و همدان و صامغان دست یافتند و نفوذ آنان تا اطراف آذربایجان و حد شهرزور روان شد، پنجاه سال حکمرانی کردند. هر یک از این امراء راهزاران مرد سپاهی در فرمان بود. غانم در سال 350 هَ. ق. بدرود حیات گفت و فرزندش ابوسالم دیسم در قلعه قسنان به جای پدر نشست تا ابوالفتح بن العمید او رااز آن جایگاه براند و دزهای قسنان و غانم آباد را بگرفت... ( تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی صص 182-183 ).
غانم. [ ن ِ ] ( اِخ ) نخبة الدهر دمشقی آرد: فصل پنجم در ذکر اولاد حام بن نوح و ایشان عبارتند از قبط و نبط و بربر و سودان با بسیاری طوایف آنان ، و سپس مؤلف در همین فصل نویسد: و از طوایف مسلمین غانم است. ( نخبة الدهر ص 266 و 268 ).
غانم.[ ن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گندزلو بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 30 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 2 هزارگزی باختری شوسه مسجدسلیمان به اهواز. دشت ، گرمسیر مالاریائی. دارای 150 تن سکنه شیعه. آب آن از شعبه گرگر و کارون. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه عرب مجاهد هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
غانم. [ ن ِ ] ( اِخ ) ابن ابی العلاء الاصبهانی. یکی از شعرای بزرگ اصفهان که به عربی شعر گفته است و در باب پنجم از جزء سوم یتیمة الدهرثعالبی ترجمه حالش آمده است. ثعالبی او را بسیار ستوده و از اینکه دیوانش بدست نیامده اظهار تأسف کرده است. چند بیت از اشعار او برای نمونه نقل میشود:
اصبحت صباً دنفاً

معنی کلمه غانم در فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِ. ) غنیمت گیرنده .

معنی کلمه غانم در فرهنگ عمید

غنیمت گیرنده.

معنی کلمه غانم در فرهنگ فارسی

خلیل بن ابراهیم بن غانم محقق و متتبع سوری و مسیحی ( ف . فرانسه ۱۹٠۳ م . ) . وی در بیروت متولد شد و در لبنان بکسب علم پرداخت وعهده دار مشاغل مختلف گردید و سپس باسعدپاشا والی سوریه که پس از چندی بمقام صدارت عظمای دولت عصمانی رسید پیوست و اسعد پاشا او را نخست بسمت مترجم وزارت خارجه و پس از مدتی بسمت مترجم صدارت عظمی منصوب کرد ( ۱۲۹۲ ه ق . ) . وی بسال ۱۲۹۴ از سوریه بنمایندگی مجلس نواب عثمانی انتخاب گردید و بعد مورد خشم دولت عثمانی قرار گرفت و بپاریس فرار کرد و در آنجا روزنامه ای عربی بنام [ البصیر ] منتشر کرد ولی این کار طولی نکشید و او ببازرگانی پرداخت و در ضمن مقالاتی برای جراید ترکی عربی فرانسوی و انگلیسی می نوشت . اوراست : اقتصاد سیاسی ( بعربی ) تاریخ پادشاهان آل عثمان بفرانسوی ( ۲ جلد ) زندگانی مسیح ( بعربی ) .
غنیمت گیرنده
( اسم ) غنیمت گیرنده .
حصاری است در کوههای قرب نهاوند .

معنی کلمه غانم در فرهنگ اسم ها

اسم: غانم (پسر) (عربی) (تلفظ: qānem) (فارسی: غانِم) (انگلیسی: ghanem)
معنی: غنیمت گرفته و بهره مند

معنی کلمه غانم در ویکی واژه

غنیمت گیرنده.

جملاتی از کاربرد کلمه غانم

با آنکه شد دردم قوی خواهم فغانم نشنوی ترسم که بهر من شوی اندیشه ناک ای نازنین
ناوک غمزه دگر بر دل رنجور مزن که چو ابروت فغانم به فلک پیوستست
امروزه تعیین تاریخ دقیق تألیف کتاب «استخراج آب‌های پنهانی» ممکن نیست. کرجی این کتاب را پس از بازگشت از بغداد به زادگاه خود (سرزمین جبل) نوشته است. احتمالاً کرجی در حدود سال ۴۰۳ ه. ق یا کمی پیش از آن عراق را به قصد طبرستان ترک کرده است؛ چرا که ابوغانم معروف بن محمد وزیر منوچهر بن قابوس بوده و منوچهر از سال ۴۰۳ به بعد سلطنت کرده است. از نوشته کرجی چنین برمی‌آید که وی پیش از وزارت ابوغانم به طبرستان بازگشته است.
ز هجر یارب و افغانم از فلک بگذشت توام خلاص نمایی ازین فغان یارب
کولیک در وزن ۷۲ کیلوگرم کشتی فرنگی قهرمانی کشتی جهان ۲۰۲۲ بلگراد شرکت کرد، او در مسابقه اول به علی ارسلان از صربستان باخت ولی با توجه به حضور این کشتی‌گیر در فینال، به دیدار شانس مجدد رفت. او در مرحله شانس مجدد روبرت فریتش از مجارستان و کریستوپاس اسلیوا از لیتوانی را شکست داد و به دیدار رده‌بندی رسید. وی در این دیدار ابراهیم غانم از فرانسه را شکست داد و مدال برنز را بدست آورد.
از جان غلام پیر مغانم که خلق او کردست منکران جهان را مرید خویش
از چه نالم چو فغانم همه از خویشتنست بده آن باده که از خویشتنم بستاند
الهی این بوده و هست و بودنی، من بقدر شآن تو نادانم و سزای تو را نتوانم در بیچارگی خود گردانم، روز– بروز بر زیانم، چون منی چون بود ار نگریستن در تاریکی بفغانم که خود بر هیچ چیز هست ماندنم ندانم، چشم بر روی دارم که تو مانی و من نمانم چون من کیست اگر آن روز ببینم اگر به بینم بجان فدای آنم. خداوندا آنچه من از تو دیدم، دو گیتی بیاراید، شگفت آنکه جان من از تو نمی آید.
احمد غانم سلطان (عربی: أحمد غانم سلطان؛ زادهٔ ۸ آوریل ۱۹۸۶) یک ورزشکار اهل مصر است.
پیاله داد بدستم سبو نهاد به دوشم مرید پیر مغانم غلام باده فروشم
ذخیره اسماعیل غانم، روستایی در دهستان کرخا بخش شاوور شهرستان کرخه در استان خوزستان ایران است.
عشق تو تا در دل است منع فغانم نکن دیگ نیفتد زجوش تانه نشیند شرار
ابوغانم طبیب از جمله مصاحبان و شاگردان محمد زکریای رازی بوده‌است.
کتاب از انقلاب مصر نویسنده سیاسی احمد غانم.
ز درد من همه همسایگانم فغان برداشتند از بس فغانم
گر به دامان توام دست تمنا نرسید شکر لله که به گوش تو رسید افغانم
ابراهیم عبدالله الغانم (زادهٔ ۲۷ ژوئن ۱۹۸۳ در قطر) بازیکن فوتبال اهل قطر است.
او در ۱۹۷۶، در ۱۷ سالگی با نجوا غانم در شهر لاذقیه، سوریه ازدواج کرد. پس از آن ۴ بار دیگر ازدواج کرد و دو بار طلاق گرفت. او بین ۲۰ تا ۲۶ فرزند داشت.