عکس
معنی کلمه عکس در لغت نامه دهخدا

عکس

معنی کلمه عکس در لغت نامه دهخدا

عکس. [ ع َ ] ( ع مص ) باشگونه کردن و گردانیدن لفظ و سخن و جز آن. ( از منتهی الارب ).بازگونه کردن. ( دهار ). واشگونه کردن. ( المصادر زوزنی ). مقلوب کردن سخن. ( از اقرب الموارد ). باشگونه کردن. ( حدائق السحر وطواط ). || آخر چیزی را در اول آن آوردن ، و بجای یکدیگر گردانیدن اجزای چیزی را. ( از منتهی الارب ). بازگرداندن آخر شی به اول آن. ( از تاج المصادر بیهقی ). ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). و آن جمله است عکس «بلیة» در قبر، زیرا عرب در جاهلیت ، بلیه و شتر را به صورت معکوس بر قبر صاحب خود می بستند تا بمیرد. ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن ستور. || کشیدن عنان اسب را بسوی خود تا برگردد. ( از منتهی الارب ). کشیدن سردابه را بسوی خود تا به عقب برگردد. ( از اقرب الموارد ). || مهار شتر بر دست او بستن تا رام گردد. ( از منتهی الارب ). دست شتر واکردن بستن. ( المصادر زوزنی ). بینی شتر با دست وی بستن تا رام شود. ( تاج المصادر بیهقی ). ریسمان بستن در «خطم » شتر تا «رسغ» دو دست او تا رام شود. ( از اقرب الموارد ). || شیر ریختن در خوردنی. ( منتهی الارب ). شیر بر خوردنی ریختن. ( تاج المصادر بیهقی ). «عکیس » را بر طعام ریختن. ( از اقرب الموارد ). || چیزی را بسوی زمین کشیدن و آن را به شدت فشار آوردن و به زمین زدن. || خم کردن و بازگرداندن سر شتر را. || بازگرداندن کاری را بر کسی. || منصرف کردن کسی را از کار خود. ( از اقرب الموارد ). || تافتن. تابیدن ؛ عکس شعاع آفتاب. ( فرهنگ فارسی معین ).
عکس. [ ع َ ] ( ع اِ ) آنچه در آب و آینه و امثال آن از اشیاء پیدا میشود. ( غیاث اللغات ). عکس شاخص در آینه و جز آن ، آنچه را که منطبع میشود در آن بطور باژگونه. ج ، عُکوس. ( ناظم الاطباء ). تصویری که از شی یا شخص در آب و آیینه و جز آن پیدا شود. ( فرهنگ فارسی معین ). ناهمتا. ( دستوراللغة ). خیال که در چشم یا در آب و آیینه افتد از شی خارجی ، و فرتور یعنی عکس نور و روشنائی آب و آیینه و امثال آن.( یادداشت مرحوم دهخدا ). فرتور و شبحی که از شاخص درآب و آیینه و جز آن پیدا و ظاهر میشود. ( از ناظم الاطباء ). اطلاق عکس بر دو معنی آید، گاهی مراد آن می باشد که شبح و لون چیزی در چیزی دیگر که مقابل وی به منزله مرآة باشد افتاده بود، و گاه مقصود آن میگردد که شبح و لون چیزی از تحت چیزی دیگر که شفاف یا رقیق باشد بروز کند و با لفظ کشیدن و افتادن به صله «در»، و با لفظ افگندن و زدن به صله «بر» مستعمل است. ( از آنندراج ). || پرتو. پرتاب :

معنی کلمه عکس در فرهنگ معین

(عَ کْ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) برگرداندن ، وارونه کردن . ۲ - تابیدن . ۳ - (اِ. ) تصویر انسان یا هر چیز دیگری که توسط دوربین عکاسی گرفته می شود.

معنی کلمه عکس در فرهنگ عمید

۱. برگرداندن، باژگونه کردن، وارون کردن.
۲. (اسم ) صورت شخص، شیء، یا منظره ای که با دستگاه مخصوص عکاسی گرفته می شود.
* عکس وطرد: (ادبی ) در بدیع، آن است که شاعر کلماتی را که در یک مصراع یا نیم مصراع آورده در مصراع یا نیم مصراع دیگر قلب و مکرر کند، مانند این شعر: در چهرۀ تو دیدم لطفی که می شنیدم / لطفی که می شنیدم در چهرۀ تو دیدم.

معنی کلمه عکس در فرهنگ فارسی

برگرداندن، باژگونه کردن، وارون کردن، صورت شخص یاشی ئ یامنظرهای که بادستگاه مخصوص عکاسی گرفته شود
۱ - برگرداندن وارونه کردن . ۲ - تافتن تابیدن : عکس شعاع آفتاب ۳ - تصویری که از شئ یا شخص در آب و آیینه و جز آن پیدا شود . ۴ - صورت شئ یا شخص یا منظره ای که با دستگاه عکاسی برداشته شود ۵ - پوشاندن حاشیه باطرحهای خفیف گلها و جانوران . ۶ - هر قضیه ای که محمول و موضوعش متعین باشد چون محمول را موضوع کنیم وموضوع را محمول آن را عکس خوانند و چون مقابل موضوع بعدول موضوع کنیم و مقابل محمول بعدول محمول آن را مقابل خوانند و چون مقابل ها را منعکس کنیم آن را عکس خوانند . یا عکس مستوی . آنست که عین موضوع را محمول کنیم و عین محمول را موضوع کنیم چنان که در قضیه انسان ناطق است گوییم ناطق انسان است و شرط است در بقائ صدق و کیف یعنی اگر اصل صادق باشد باید عکس آن هم صادق باشد و اگر اصل موجبه باشد باید عکسش هم موجبه باشد چنان که در قضیه هر انسانی حیوان است که عکس آن قضیه جزئیه موجبه است ( بعضی حیوان ها انسانند ) یا عکس نقیض . آن بود که نقیض جزئ دوم را اول ( نقیض محمول ) و عین جزئ اول را محمول جزئ دوم قرار دهیم با شرط بقائ صدق و مخالفت در کیف ( بعضی گویند : در عکس نقیض نقیض هر یک از موضوع و محمول را بجای هم قرار دهیم ) مثال اول : انسان حیوان است . و حیوان انسان است . مثال دوم : انسان حیوان است و بعض لا حیوان لا انسان است . یا عکس و طرد . یکی از صنایع شعری و آن چنانست که در یک مصرع یا نیم مصراع الفاظ مصراع یا نیم مصراع قبل را قلب کرده مکرر سازند : در چهره تو دیدم لطفی که می شنیدم لطفی که می شنیدم در چهره تو دیدم . ( میرزا غازی ترخان وقاری ) باده چه کنی پنهان پنهان چه کنی باده ? و از جمله آنست که در کلامی کلمه به کلمه از آخر بگیرند و بر عکس ترتیب بخوانند و آن بر دو نوعست : یکی آن که از ترتیب عکس همان کلام حاصل شود : درمی داری و داری کرمی کرمی داری و داری درمی . دوم از ترتیب عکس بیت دیگر حاصل شود : باحسان تویی حاتم برفعت تویی کسری بفرمان توی آصف ببرهان تویی عیسی . ( سلمان ساوجی ) چون عکس کنیم این بیت باختلاف وزن حاصل شود : عیسی تویی ببرهان آصف تویی بفرمان کسری تویی برفعت حاتم تویی باحسان . و این را مسکون معکوس نیز گویند .
آنچه در آب و آینه و امثال آن از اشیائ پیدا میشود عکس شاخص در آینه و جز آن آنچه را که منطبع میشود در آن بطور باژگونه

معنی کلمه عکس در فرهنگستان زبان و ادب

{converse} [ریاضی] در مورد یک گزارۀ شرطی، گزاره ای که از جابه جایی مقدم و تالی آن به دست می آید متـ . عکس قضیه converse of theorem
{photograph, photo} [مهندسی نقشه برداری] نمایشی از اشیا که براثر تابش امواج الکترومغناطیسی بر لایۀ حساسی مثل برومور نقره حاصل شود

معنی کلمه عکس در دانشنامه عمومی

عَکس ( برگرفته از واژه هندواروپایی haksi ) یا فوتوگراف ( به انگلیسی: Photograph ) گونه ای تصویر است که بر اثر تابش نور بر یک سطح حساس به نور ( معمولاً فیلم عکاسی یا یک تصویرساز الکترونیکی مانند دستگاه جفت کننده بار یا تراشهٔ سیموس ( به انگلیسی: CMOS ) به دست می آید. بیشتر فرتورها با استفاده از دوربین آنالوگ گرفته می شوند. دوربین آنالوگ از لنز برای واضح سازی طول موج های مرئیِ نور در بازتولیدی که برای چشمان انسان دیدنی باشد استفاده می کند. فرایند ساخت فرتور را عکاسی می گویند. نخستین فرتور در سال ۱۸۲۶ یا ۱۸۲۷ م. به دست ژوزف نیسه فور نیپس ثبت شد. واژه فوتوگراف در سال ۱۸۳۹ توسط سر جان هرشل ابداع شده است و برگرفته از یونانی ( φῶς ( phos به معنای «نور، درخشش، روشنایی» و ( γραφή ( Graphê به معنی «نگارش، نوشتن» با هم به معنی «نگارش با پرتو» است. نباید عکس ( فرتور ) را با تصویر ( انگاره ) اشتباه بگیریم؛ عکس ( جز ) نام دسته ای از تصویرها ( کل ) است.
اولین عکس دائمی، یک کپی حکاکی شده در معرض تماس، در سال ۱۸۲۲ با استفاده از فرایند «هلیوگرافی» مبتنی بر قیر ساخته شده توسط ژوزف نیسه فور نیپس ساخته شده است. اولین عکس های یک صحنه در دنیای واقعی، که با استفاده از یک تاریک خانه ساخته شده است، چند سال بعد دنبال شد، اما روند Niepp به اندازه کافی حساس نبود که برای آن برنامه کاربردی باشد: قرار گرفتن در معرض دوربین برای ساعت ها یا روزها طول می کشد. در سال ۱۸۲۹، نیپس با لوئی داگر مشارکت کرد تا روشی مشابه اما حساس تر و بهبود یافته را انجام دهند. پس از مرگ نیپس در سال ۱۸۳۳، داگور روی گزینه های مبتنی بر هالید نقره متمرکز شد. وی یک ورق مس با روکش نقره را در معرض بخار ید قرار داد و لایه ای از یدید نقره حساس به نور ایجاد کرد. برای چند دقیقه آن را در دوربین قرار داد. تصویر پنهان نامرئی حاصل را در معرض دید با دود جیوه ایجاد کرد. سپس بشقاب را در یک محلول نمک داغ شست تا یدید نقره باقی مانده از آن خارج شود و این کار را سریع انجام داد. وی، این نخستین روند عملی برای ساختن عکس با دوربین را با بهره گیری از نام خودش داگرئوتایپ نام گذاری کرد. وجود آن در ۷ ژانویه ۱۸۳۹ به جهانیان اعلام شد، اما جزئیات کار تا ۱۹ اوت علنی نشد. مخترعان دیگر به زودی پیشرفت هایی را انجام دادند که مدت زمان قرار گرفتن در معرض مورد نیاز را از چند دقیقه به چند ثانیه کاهش داد و این امر باعث شد که عکاسی پرتره واقعاً کاربردی و بسیار پرطرفدار باشد.
عکس (ترانه اد شیرن). «عکس» ( به انگلیسی: Photograph ) تک آهنگی از هنرمند اهل بریتانیا اد شیرن است که در سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم ضرب ( آلبوم اد شیرن ) قرار داشت.
این تک آهنگ در چارت های استرالیا، و دانمارک جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
عکس (فیلم). عکس ( انگلیسی: The Photograph ) یک فیلم در ژانر کمدی رمانتیک، درام، و رمانتیک است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به کیت استنفیلد، چلسی پرتی، کلوین هریسون جونیور و کورتنی بی. ونس اشاره کرد. این فیلم در تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۲۰ توسط یونیورسال استودیوز اکران می شود.
عکس (فیلم ۲۰۰۱). عکس ( به هندی: Aks ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۱ و به کارگردانی راکیش امپراکاش مهرا است. در این فیلم بازیگرانی همچون آمیتاب باچان، راوینا تاندون، مانوج باجپایی، ناندیتا داس، تانوی عظمی، وراجش هیجری، آمل پالکار ایفای نقش کرده اند.
معنی کلمه عکس در فرهنگ معین
معنی کلمه عکس در فرهنگ عمید
معنی کلمه عکس در فرهنگ فارسی
معنی کلمه عکس در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه عکس در دانشنامه عمومی
معنی کلمه عکس در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه عکس در دانشنامه آزاد فارسی

عکس (اخترشناسی)
رجوع شود به:رجعت (اخترشناسی)

معنی کلمه عکس در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به تصویر ایجاد شده به وسیله دوربین عکاسی عَکس می گویند.
عنوان یاد شده به مناسبت در کلمات معاصران در باب صلات و نیز مسائل مستحدثه و استفتائات آمده است. به قول مشهور، نماز گزاردن در برابر عکس و تصویر جانداران مکروه است. با پوشیده بودن روی آن کراهت رفع می شود. برخی قدما کراهت را به مجسمه اختصاص داده اند. ← عکس گرفتن مرد از زن نامحرمعکس گرفتن مرد از زن نامحرم حرام نیست، مگر آنکه مستلزم کار حرامی باشد، مانند لمس کردن بدن او و یا نگاه کردن به موها یا جاهایی از بدن زن که نگاه کردن به آنها جایز نیست. ← نگاه کردن به عکس نامحرمبه تصریح بسیاری از معاصران، نگاه کردن به عکس نامحرم حکم نگاه کردن به او را ندارد. بنابر این، نگاه کردن به بدن نامحرم از روی عکس بدون قصد لذت در صورت عدم ترتب مفسده بر آن، بدون اشکال است، مگر آنکه صاحب عکس را بشناسد. البته اگر صاحب عکس تقیدی به حجاب شرعی نداشته باشد، نگاه کردن به عکس بی حجاب او که به طور متعارف آن مواضع را از نامحرم نمی پوشاند، حتی در صورت شناخته بودنش جایز است. استفاده ازعکسهای مبتذل وفسادانگیز، به هر نحو، و نیز پخش، ترویج و خرید و فروش آنها جایز نیست. ← عکس گرفتنعکس گرفتن حکم نقاشی را ندارد. بنابر این، عکس گرفتن از جانداران؛ اعم از انسان و حیوان اشکال ندارد. برخی معاصران عکس گرفتن از چهره را مکروه دانسته اند. عکس گرفتن با دوربین عکاسی و نیز فیلم برداری در حال احرام جایز است و جزء محرمات احرام به شمار نمی رود.
[ویکی فقه] عکس (ابهام زدایی). عکس ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • عکس (علوم قرآنی)، به معنای جابه جایی اجزای فراز قبلی عبارت در فراز بعدی و دارای کاربرد در علوم قرآنی• عکس (فقه)، به معنای تصویر ایجاد شده به وسیله دوربین عکاسی و دارای کاربرد فقهی• عکس (منطق)، از اصطلاحات علم منطق، دارای دو زیرمجموعه عکس مستوی و عکس نقیض
...
[ویکی فقه] عکس (علوم قرآنی). عکس به جابه جایی اجزای فراز قبلی عبارت در فراز بعدی اطلاق می شود.
از اسلوب های بدیعی قرآن که از محاسن معنوی شمرده شده «عکس» است؛ به این صورت که آن بخش از کلام که جلوتر آمده، به آخر برده شود و آن بخش که آخر بود به جلو برده شود؛
مثال
مانند:۱. (ما علیک من حسابهم من شیء وما من حسابک علیهم من شیء) ؛۲. (یولج اللیل فی النهار ویولج النهار فی اللیل) ؛۳. (ومن یخرج الحی من المیت ویخرج المیت من الحی).
[ویکی فقه] عکس (فقه). به تصویر ایجاد شده به وسیله دوربین عکاسی عَکس می گویند.
عنوان یاد شده به مناسبت در کلمات معاصران در باب صلات و نیز مسائل مستحدثه و استفتائات آمده است. به قول مشهور، نماز گزاردن در برابر عکس و تصویر جانداران مکروه است. با پوشیده بودن روی آن کراهت رفع می شود. برخی قدما کراهت را به مجسمه اختصاص داده اند.
← عکس گرفتن مرد از زن نامحرم
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۸، ص۳۸۳- ۳۸۷.۲. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۵۰۱.۳. ↑ المراسم العلویة، ص۶۵.۴. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۴۹۰ م ۲۴۳۹.۵. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۴۹۰ م ۲۴۳۹.۶. ↑ ارشاد السائل، ص۱۲۴.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۴۴۵، برگرفته از مقاله«عکس».
...
[ویکی فقه] عکس (منطق). عکس یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای تعیین نوع قضیه حاصل از اعمال عکس مستوی و عکس نقیض در هر یک از انواع قضایا است؛ این اصطلاح دارای احکامی می باشد که در این مقاله به آنها اشاره می شود.
تعیین نوع قضیه حاصل از اعمال عکس در هر یک از انواع قضایا ذیل عنوان «احکام عکس» می آید که به احکام عکس مستوی و احکام عکس نقیض تقسیم می شود.
احکام عکس مستوی در قضایا
منظور از احکام عکس مستوی، تبیین تفصیلی این امر است که آیا همه قضایا (حملیه، شرطیه، مطلقه و موجهه) عکس لازم الصدق دارند یا نه، و در صورت اول، عکس مستوی آنها کدام است و چگونه به دست می آید؟
← عکس مستوی موجبه کلیه
عکس نقیض در همه اقسام خود از لحاظ کمیت برخلاف عکس مستوی است؛ به این معنا که قضایای موجبه در حکم سوالب، و سوالب در حکم موجبات است. بنابراین موجبه کلیه به موجبه کلیه بدل می شود و موجبه جزئیه عکس نقیض ندارد و سالبه کلیه و جزئیه به سالبه جزئیه بدل می شود.به حسب جهت نیز عکس نقیض، نقطه مقابل عکس مستوی است؛ یعنی هر قاعده ای که در آنجا برای موجبه ها بیان شد همان قواعد برای سالبه عکس نقیض ثابت است و قواعدی که برای سالبه ها بود در موجبه های عکس نقیض اجرا می شود.

معنی کلمه عکس در ویکی واژه

منسوب به عکاس، تصویری که بوسیله دوربین عکاسی ایجاد شده باشد. تصویر انسان یا هر چیز دیگری که توسط دوربین عکاسی گرفته می‌شود
(پزشکی): رادیوگرافی.
در نسخه‌پردازی قدیم، پوشاندن قطعات یا اوراقی از نسخه خطی با طرح‌های کمرنگ گل‌و بوته یا دیگر تصاویر و نقوش.
برگرداندن، وارونه کردن. تابیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه عکس

با چنین روی چو در گوش کنی مروارید شود از عکس رخت دانه در چون گلنار
پرتو خاطر او طبع مرا قوت داد خه خه ای خاطر چون تیغ که آن عکس من است
ز عکسی کآسمان افگنده در وی عیان از یک زمین دو آسمان است
دیده چون بگشود عکست بر رخت همچو دل بر طپید آیینه را
افتاده ای تو در غلط از کثرت مثال یک عکس بیش در همه آیینه خانه نیست
در قدح عکس تو یا گل در گلاب افتاده است؟ مهر در آیینه یا آتش در آب افتاده است؟
آنقدر دارد صفا آیینه رخسار یار عکس چون نظاره از لغزش نمی‌گیرد قرار!
پنهان شده است آینه ام از هجوم عکس جویا اگر چه جلوهٔ جانان پدید نیست
بخرام چو سرو و بر سر خاک رهی تا خاک من از عکس رخت گل گردد
هرشب خیال روی تو در چشم های من چون عکس روز بر سر دریای قلزم است