عوارض

معنی کلمه عوارض در لغت نامه دهخدا

عوارض. [ ع َ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عارضة. ( از منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عارضة شود. || اتفاقات و حادثه ها و حوادث. ( ناظم الاطباء ) : رفتن بر درجات شرف بسیارمؤونت است و فرودآمدن از مراتب عز اندک عوارض. ( کلیله و دمنه ). در عوارض حاجات و سوانح مهمات مزاح العلة گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 230 ). || آفات و چیزهای ناگهانی و ناگوار. ( ناظم الاطباء ).
- عوارض جسمانیة ( جسمانی ) ؛علل و بیماریهای بدنی. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
- عوارض ذاتیة ( ذاتی ) ؛ اموری است که خارج ازشی و لاحق بدان باشند از جهت ذات ، مانند تعجب که لاحق ذات انسانیست ، اعم از آنکه بدون واسطه عارض شود یابا واسطه. ( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تعریفات جرجانی شود.
- عوارض سماویة ( سماوی ) ؛ اموری است که اختیار بشر در آن دخالتی ندارد و گویی از آسمان نازل شده است ،مانند صغر و جنون و خواب. ( از تعریفات جرجانی ).
- عوارض عرفیة ( عرفی ) ؛ امور خارج از ذات اشیاء. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عوارض غریبة ( غریب ) ؛ همان عوارض عرفیه است. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- عوارض مشخصة یا ( مشخص ) ؛ ملحقات و لوازم و عوارض خارجی هر موجود است. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عوارض مکتسبة ( مکتسب ) ؛ اموری است که اختیار بشر در آن دخالت دارد، مانند سکر و جهل. و آن در مقابل عوارض سماویة باشد. ( ازتعریفات جرجانی ) ( از فرهنگ فارسی معین ).
- عوارض نفسانیة ( نفسانی ) ؛ کیفیاتی است که نفس را دست دهد در تبع انفعالات که در آن حادث آید، از نافع یا ضاری که در بعضی قوای آن مرتسم گردد. ( از بحر الجواهر ).
|| شترانی که «عضاه » میخورند. ( از اقرب الموارد ). || باج و خراج. ( ناظم الاطباء ). مالیات. ( فرهنگ فارسی معین ). مظلمه ای است سلطانی که در شام در هر سال از خانه ها گرفته میشود. و گویند که آن را الملک الظاهر بیرس ایجاد کرد. ( از خلاصةالاثر ). حقوق دیوانی :
لحی اﷲ ایام العوارض انها
هموم لرؤیاها تشیب العوارض.ابراهیم اکرمی.وعدتک سیدی و الوعد دین
ولکن ماسلمت من العوارض ْ.احمدبن علی صفوری. || مالیات فوق العاده و غیرمعهود که علاوه بر مالیات معین از رعایا بستانند. ( ناظم الاطباء ). و آن را بصورت غیرفصیح بر «عوارضات » جمع بندند. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب «عوارض دهات » شود. || در اصطلاح دستگاههای مالی و شهرداری ، عبارت از پول یا مال دیگری است که برای انجام خدمت معینی به دستگاه دولت یا ادارات محلی پرداخت میکنند، مثل وجوهی که در موقع ورود کالا به کشور در گمرک وصول میشود که حقوق و عوارض گمرکی نام دارد و برای انجام خدمات معینی است. مثلاً عوارض بندری برای مخارج اداره و نگاهداری بنادر و عوارض باربری برای مخارج حمل و نقل کالا در محوطه گمرک میباشد، و یا در مورد شهرداریها وجوهی که دریافت میکنند و بنام عوارض شهرداری خوانده میشود به مصارف امور شهری میرسد از قبیل تنظیف و تأمین آب و برق و ساختن خیابانهای شهر و توسعه معابر و امثال آن. و یا در مورد دولت ، عوارضی که میگیرند از قبیل عوارض صدی پنج بهای اتومبیل که مصرف آن اسفالت راههای کشور، و یا عوارض صدی سه حقوق و مزایای کلیه مزدبگیران که مصرف آن فرهنگ و بهداشت است ، و یا پنجاه دینار دریافتی از هر بطر نوشابه غیرالکلی که مصرف آن مبارزه با سل است ، و غیره. بنابراین فرق عوارض با مالیات آن میشود که مالیات عبارت از پول یا مال دیگری است که دولت بنابه اجازه قانون حق دارد از مردم مملکت دریافت کند، اما در آن مجوز قانونی مصرف خاصی برای وجوه یا مال دریافتی تعیین نمیشود بلکه به مصارف عمومی کشور میرسد در حالیکه وجوهی که بعنوان عوارض دریافت میشود مشروط به انجام خدماتی است که عوارض بنفع آن وضع شده و دولت یا دستگاهی که عوارض به نفع آن وضع میشود بایستی مشخص و مسلم نماید که این عوارض به مصرف آن خدمات رسیده است. و باید در نظرداشت عوارضی که بوسیله شهرداریها گرفته میشود تحت نظارت دستگاههای مالی دولت نیست و جزء بودجه دولت جمع و خرج نمیشود اما عوارضی که بوسیله دستگاههای دولت وصول میشود، تحت نظارت دستگاههای دولت هست و در بودجه جمع و خرج میشود. و نیز رجوع به مالیه عمومی تألیف حسین پیرنیا شود.

معنی کلمه عوارض در فرهنگ معین

(عَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جِ عارضه . حادثه ، پیشامد. ۲ - بیماری . ۳ - در فارسی به معنای مالیات ، باج .

معنی کلمه عوارض در فرهنگ عمید

= عارضه

معنی کلمه عوارض در فرهنگ فارسی

جمع عارضه یعنی حادثه وپیش آمدوبیماریدرفارسی به معنی باج وخراج ومالیات فوق العاده که علاوه برمالیات مقررازمردم گرفته شود
( اسم ) جمع عارضه : جهان عوارض و حوادث یا عوارض ذاتی ( ذاتیه ) . اموری بود که خارج از شئ و لا حق بدان باشند از جهت ذات مانند تعجب که لاحق ذات انسانیست اعم از آنکه بدون واسطه عارض شود یا با واسطه . یا عوارض سماوی ( سماویه ) آنچه تحت اختیار بشریست و پندارند از آسمان نازل شود مانند انواع امراض . ( بنا بر قول قدما ) . یا عوارض عرفی ( عرفیه ) امور خارج از ذات اشیا . یا عوارض غریب ( غریبه ) عوارض عرفی . یا عوارض مشخص ( مشخصه ) . ملحقات و لوازم خارجی هر موجودی . یا عوارض مکتسب ( مکتسبه ) . ۱ - مقابل عوارض سماویه است مانند جهل سفه سکر و غیره که تحت اختیار بشر است . ۲ - مالیات ۳ - مالیات فوق العاده و غیر معهود که علاوه بر مالیات معین از رعایا بستانند جمع : عوارضات . یا عوارض گمرکی . وجوهی که بابت گمرک از صاحبان امتعه گیرند . یا عوارض متفرقه . خرده باج .
کوهی است ببلاد طی و در آنست قبر حاکم طائی علم مرتجل است کوهی را در بلاد طئ که گویند قبر حاتم در آنجاست و گویند آن کوهی است از آن بنی اسد

جملاتی از کاربرد کلمه عوارض

خواجهٔ بزرگ احمد حسن میمندی را بر ایشان رحمت آمد و خراج آن سال ایشان را ببخشید و از عوارضشان مصون داشت و گفت: باز گردید و بیش کوشید و کم خرج کنید تا سر سال به جای خویش باز آیید.
به عوارض جماعتی نازند که اسیران نعمت و نازند
چو در دفتر عشقت آرند نام جهانی شوی از عوارض معاف
خنک آن دم که ز مستان طلبد دوست عوارض بستاند گرو از ما بکش و خوب عذاری
هست مرآت ذات بی همتا وان عوارض مجالی اسما
جوهرت باد از عوارض دور فلکت در مدار خاضع و رام
عوارض را نباشد اعتباری چو در هستی نباشدشان قراری