عنبر
معنی کلمه عنبر در فرهنگ معین
معنی کلمه عنبر در فرهنگ عمید
* عنبر اشهب: [قدیمی] نوعی عنبر خالص و تیره رنگ.
معنی کلمه عنبر در فرهنگ فارسی
پدر قبیله ایست از بنی تمیم
معنی کلمه عنبر در فرهنگ اسم ها
معنی: ماده ای چرب، خوشبو، و معطر، و معطر که از معده یا روده نوعی ماهی گرفته می شود و امروزه در عطرسازی به کار می رود
معنی کلمه عنبر در دانشنامه عمومی
عنبر در دستگاه گوارش نهنگ عنبر ساخته می شود و از راه مخرج یا دهان این جانور دفع می شود. قطعه های عنبر دفع شده روی آب دریا یا در ساحل به دست می آید.
عنبر سائل بیشتر به دلیل اینکه تا حد زیادی مانند مشک در تولید عطر و رایحه به کار می رود شناخته شده است. هنوز هم می توان عطرهایی را یافت که عنبر سائل در آنها به کار رفته است. در طول تاریخ از عنبر سائل در غذا و نوشیدنی استفاده شده است. طبق روایت ها، خوراک تخم مرغ و عنبر سائل، غذای مورد علاقه شاه چارلز دوم انگلستان بوده است.
در قرن ۱۸ در اروپا از آن به عنوان طعم دهنده قهوه ترک و هات چاکلت استفاده شده است. در برخی فرهنگها این ماده به عنوان یک داروی مقوی جنسی شناخته می شود.
مصریان باستان عنبر سائل را به عنوان بخور می سوزاندند، در حالی که در مصر امروزی از عنبر سائل برای معطر کردن سیگار استفاده می شود. چینی های باستان به این ماده «عطر تف اژدها» می گفتند.
در دوران مرگ سیاه در اروپا، مردم بر این باور بودند که همراه داشتن یک گلوله عنبر سائل می تواند از ابتلای آنها به طاعون جلوگیری کند. دلیل آن این بود که عطر، بوی هوا را که به باور مردم عامل طاعون بود می پوشاند.
در ادبیات فارسی استفاده از واژهٔ عنبر بسیار زیاد است. سعدی شیرازی در بیتی از یکی از غزل های خود به شکل تلویحی به عنبر اشاره کرده است:
یا در جای دیگری:
مولوی:
انوری:
حافظ:
خاقانی:
خواجوی کرمانی:
عنبر (مسجدسلیمان). عنبر شهری از توابع مسجدسلیمان در استان خوزستان است.
این شهر در ۲۲ مردادماه ۱۳۹۸ از روستا به شهر ارتقاء یافت.
این شهر در بخش عنبر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۷۲ نفر ( ۷۶خانوار ) بوده است.
معنی کلمه عنبر در دانشنامه آزاد فارسی
مادۀ چرب و مومی شکلی، که در معده و روده های نهنگ موم داریافت می شود. این ماده به صورت شناور در دریاهای گرم یافت می شود و در صنایع عطرسازی به منزلۀ پایدارساز کاربرد دارد. این ماده، ترشح عادی روده است و بر اثر بیماری تولید نمی شود.
عنبر (گیاه). رجوع شود به:قنطوریون
معنی کلمه عنبر در دانشنامه اسلامی
از عنوان یاد شده (عنبر) به مناسبت در باب های طهارت، خمس و حج سخن گفته اند.
منشأ
در این که عنبر از چه چیز گرفته می شود، کلمات لغویان مختلف است. برخی آن را ماده ای چرب و تیره به رنگ خاکستری دانسته اند که از دستگاه گوارشی عنبر ماهی (کاشالوت) گرفته می شود. برخی دیگر آن را برگرفته از فضله جانور دریایی و گروه سوم از چشمه های دریایی دانسته اند. بعضی نیز منشأ آن را گیاهی در دریا ذکر کرده اند. البته از نظر فقهی بر این اختلافات اثری مترتب نیست.
احکام
...
معنی کلمه عنبر در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه عنبر
آل عنبر یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان حضرموت واقع شدهاست.
از تو بود روز و شب الفت گرای عنبر وکافور مهم دوش سای
افسوس که چون شبنم گل آب ندادیم چشمی ز تماشای رخ عنبر خورشید
تالشی به لهجه عنبرانی و ترکی آذربایجانی.
دویدم کش نشانم تا فشانم غبار راهش از جعد معنبر
اسفند (عنبرآباد)، روستایی از توابع بخش جبالبارز جنوبی شهرستان عنبرآباد در استان کرمان ایران است.
نهنگ عنبر برای مدتهای طولانی به دلایل تجاری شکار میشد. در حالی که هنوز نیز تعداد کمی از دلفینها، مانند نهنگ خلبان، شکار میشوند، بیشترین تهدید از جانب شکارچیان برای آنها گیر افتادن در تورهای فلزی شکار ماهیان اقیانوسی است.
دانهٔ تسبیح از آن خال معنبر ساختند حلقهٔ زنار از آن زلف چلیپا کردهاند
آبانبار استاد عبدالله، آبانباری است مربوط به دوره صفوی که در حد فاصل بین دو محله عنبری و میدان از شهر تاریخی تون در جنوب شهر فردوس واقع شدهاست. این اثر در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۱۱۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
از مد عنبرین که کشم صبح اولین اشهب به روی عنبر لادن درآورم
زنگ از دل سیه به نصیحت نمی رود عنبر ز جوش بحر فزون خام می شود
اکبرآباد (عنبرآباد)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان عنبرآباد در استان کرمان ایران است.
در گلستان جهان گشتم، بسی نایافتم سنبلی سیراب تر از جعد عنبر بار تو
در ۱۵ دی ماه ۱۳۹۹ شهر عنبران به عنوان شهر ملی گلیم و شهر اصلاندوز به عنوان شهر ملی ورنی در سطح کشور معرفی گردید.
بر قمر شام پر ز چین بسته بر سمن دام عنبر افکنده
نیسان نسیم باغ معنبر کند همی کز خاک سوده بیضه عنبر کند همی
دام مشکین است زلف عنبرینت دام مشکین عنبر افشان کردهای