عناکب

معنی کلمه عناکب در لغت نامه دهخدا

عناکب. [ع َ ک ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عنکبوت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) :
مقام غوانی گرفته نوایح
بساط عنادل سپرده عناکب.حسن متکلم.رجوع به عنکبوت شود. || ج ِ عَنکَب ، عَنکبة، عَنکَباة وعَکنَباة. ( المنجد ). رجوع به عنکب ، عنکبة، عنکباة وعکنباة شود.

معنی کلمه عناکب در فرهنگ عمید

= عنکبوت

معنی کلمه عناکب در فرهنگ فارسی

۱ - جانوری است از شاخه بند پایان و از دسته کلیفر و از رده عنکبوتیان و جزو راسته تنندویان که درخانه ها زیاد است و بیشتر در زیر زمین ها و اماکن متروک و در زوایای دیوارها و سقف بنا تار می تنند و خود در گوشه ای از محل تارها بانتظار شکارش که حشرات مختلف باشند می ماند . این جانور تخمهایش را در گوشه ای از تارهای خود که به شکل قیف درست کرده محفوظ نگاه می دارد تا نوزادها از تخم خارج شوند . بدن عنکبوت از دو قسمت سرسینه و شکم ساخته شده و دارای ۴ زوج پاهای بندبند در قسمت سر سینه می باشند . به علاوه در جلو سر دارای یک زوج زایده حسی نیز هست . در جلو دهان عنکبوت دارای یک جفت غلاب زهر آلود قرار دارد که حیوان به وسیله آن شکارش را می کشد و می خورد . در طرفین سر عنکبوت ۴ زوج چشم ساده قرار دارند . ناحیه شکم عنکبوت یک پارچه است و در قسمت ابتدای شکم دارای سه سوراخ می باشد که سوراخ وسطی سوراخ تخم ریزی حیوان است و دو سوراخ طرفین به شش های او مربوطند و بنابراین سوراخهای تنفسی می باشند . در انتهای شکم هفت سوراخ موجود است که به شکل دایره قرارگرفته اند . شش عدد از سوراخ ها سوراخهای تولید تار هستند که حیوان به وسیله پاهای عقبی ماده لزجی را که از آنها ترشح می شود می گیرد و چون این ماده در برابر هوا منعقد می شود و به صورت تار در می آید حیوان از آنها برای خود تار می تند و لانه درست می کند و سوراخ هفتمی مخرج حیوان است جولاهک جولاهه ارومچک تارتنک تارتن تننده تنندو کارتنک جولاهه . جمع : عناکب . ۲ - طبقه ای از طبقات اسطرلاب که مشبک است .
جمع عنکبوت

معنی کلمه عناکب در ویکی واژه

(زیست‌شناسی) [قدیمی] = عنکبوت

جملاتی از کاربرد کلمه عناکب

زهی رفیع جنابی که چون بیوت عناکب سپهر بر در ایوان رفعت تو تنیدست
کجا تار ممکن به واجب تند؟ لعاب عناکب، ذباب افکند؟
سنان زال را از عصای عجایز سپر سام را از لعاب عناکب
حفظ حق اندر لباس نسج عناکب داشته از بأس خصم پاس محمد
ز خانه‌های عناکب خلل پذیرتر است مرا سزای اقامت ز سست بنیادی
بکاخش طباق سبع چو نسج عناکبند بسکان درگهش که قدسی مراتبند
بر رفته سقف سرای جلالت فلک چیست دانی نسیج العناکب
چه پردگی کندم تار عنکبوت آخر خرد چه هرزه به من می‌تند عناکب‌وار
مکان دهندهٔ آن مهر منجلی در غار کشان ز تار عناکب بر او نقاب خفا
بوالای پر مگس بین و دامک ذباب ار ندیدی و دام عناکب