عمروعاص

معنی کلمه عمروعاص در دانشنامه آزاد فارسی

عَمْرو عاص (۵۰پ ق ـ مصر ۴۳ق)
(عمرو بن عاص بن وائل سهمی) از سرشناسان عرب صدر اسلام . در جاهلیت از سرسخت ترین دشمنان اسلام بود و به نمایندگی قریش نزد نجاشی پادشاه حبشه رفت تا مسلمانان مهاجر را گرفته و به مکه بازگرداند. در جنگ احزاب از فرماندهان مشرکان بود. در ۸ق پس از عقد پیمان صلح حُدَیبیّه ، اسلام آورد و به مدینه مهاجرت کرد و در زمان رحلت پیامبر در عمان بود. در خلافت ابوبکر از فرماندهان فتوحات شام بود و در عهد عمر بن خطاب ، شهر «قنسّرین » را فتح کرد و با اهل حلب و منبج و انطاکیه پیمان صلح بست و عمر ولایت فلسطین را بدو سپرد. عمروعاص از آن جا به مصر لشکر کشید و آن سرزمین را گشود و تا پایان خلافت عمر فرمانروای مصر بود، تا آن که عثمان او را از حکومت مصر عزل کرد و به همین سبب به سلک مخالفان عثمان درآمد. با به خلافت رسیدن امیرالمؤمنین (ع ) به درخواست معاویه ، بدو پیوست و شرط کرد چنانچه با معاضدت وی معاویه بر علی (ع ) چیره شد ، حکومت مصر و تمام درآمدهایش را تا پایان عمر در اختیار داشته باشد. عمروعاص در صفین با معاویه بود و در آستانۀ شکست کامل قوای معاویه با حیلۀ به نیزه زدن قرآن ها، در سپاه امیرالمؤمنین (ع ) شکاف و اختلاف پدید آورد که منجر به تحمیل حکمیت به آن حضرت شد. سپس به نمایندگی شامیان در حکمیت شرکت جست و با فریب دادن ابوموسی اشعری ، نتیجۀ حکمیت را به سود معاویه تغییر داد. پس از آن با قوایی که معاویه در اختیار او نهاد به مصر یورش برد و با محمد بن ابی بکر جنگید و مصر را اشغال کرد و آن خطه را در اختیار گرفت (۳۸ق). در سحرگاه ۱۹ رمضان ۴۰ق، قاضی مصر را بر جای خود به اقامۀ نماز فرستاد و بدین سان از کشته شدن به دست خوارج، که قصد جان او و معاویه و علی (ع) را کرده بودند، رَست. عمروعاص نزدیک به شش سال بر مصر فرمان راند و تمام خراج فراوان آن سرزمین را برداشت و از این راه اموال بسیاری به دست آورد.

معنی کلمه عمروعاص در ویکی واژه

تلفظ درست واژه بزبان معیار باستان، امرآس است، وی از محدثان دربار اموی و مقام دوم دربار شام و خلیفه معاویه بوده‌است.
وی علاوه بر اینکه راوی حدیث بود، در کشور مصر اوّل امام جماعت بود؛ مردم به او اقتدا می‌کردند، پشت سر او نماز می‌خواندند، در قضاوت‌ها به او مراجعه می‌کردند، در کارهای حکمیت او را معتبر می‌شمردند.

جملاتی از کاربرد کلمه عمروعاص

پوناوالا می‌نویسد که در این زمان به نظر می‌رسد که معاویه هیچ گونه تلاشی برای مسائلی از قبیل خون خواهی عثمان و بازگشت به شورای انتخاب خلیفه که قبلاً بر روی آن پافشاری می‌کرد، انجام نمی‌داد. اکثر سربازان علی در این شرایط به حکمیت راضی بودند و حال به دنبال تعیین داور از سپاه علی بودند که باید با عمروعاص نماینده شامیان روبرو گردد. این مهم که داور، نماینده علی باشد یا نماینده عراقی‌ها که عمدتاً کوفی بودند، شکاف بیشتری در سپاه علی به وجود آورد. انتخاب علی ابن‌عباس یا مالک اشتر بود اما اشعث بن قیس و قرا آن را رد کرده و بر روی ابوموسی اشعری پافشاری کردند. ابوموسی مخالف علی بود و پیش‌تر، مردم کوفه را از یاری علی بازمی‌داشت. علی سرانجام به انتخاب ابوموسی رضایت داد.
عمروعاص و یزید بد اختر به سرِ آب بر فکنده سپر
پس تو گویی یزید میر منست عمروعاص پلید پیرِ منست
و عمر خطاب به جای عسس خود شب می گردید تا هر کجا خللی بیند به تدارک آن مشغول شود و گفت، «اگر گوسفندی گرکن بر کناره فرات بگذرانند و روغن درنمالند، ترسم که در روز قیامت که روز حساب است مرا از آن بازپرسند». و باز آن که احتیاط و عدل او چنین بود که هیچ آدمی بدان نتواند رسید. عبدالله بن عمروعاص گوید، «من دعا کرده بودم که خدای تعالی در خواب عمر را فرا من نماید. پس از دوازده سال او را به خواب می آمد که چون کسی که غسل کرده غسل کرده باشد و ازار به خویشتن فراگرفته. گفتم یا امیر المومنین، چون یافتی خدای را؟ گفت یا عبدالله، چند است که از نزدیک شما بیامده ام؟ گفتم دوازده سال. گفت: تا اکنون در حساب بودم و بیم آن بود که کار من تباه ود، اگر نه آن بودی که رحمت او بودی. عمر چنین بود که در عالم از اسباب ولایت ذره ای بیش نداشت».
از میان این دو تن، تنها برک موفق شد به معاویه فقط آسیب برساند و دیگری هم شخص دیگری (یکی از صاحب منصبان دستگاه عمرو عاص) را به جای عمرو عاص کشت. دانشنامهٔ اسلام به نظری از کائتانی اشاره می‌کند که وی چنین می‌اندیشد که این ماجرای تصمیم سه‌نفره، داستانی ساختگی است که به وسیلهٔ آن از این عقیده که علی در چشم مردم آن زمان، بدترین زمامدار است جلوگیری شود و معاویه و عمروعاص نیز شایستهٔ مرگ تلقی گردند و این ماجراها را که در زمان‌های مختلف رخ داده را با هم یکجا مربوط کرده‌اند.
در سال ۳۵ هجری (۶۵۶ میلادی) در خلال جنگ‌های داخلی مسلمانان موسوم به فتنهٔ اول، تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه و عمروعاص به صورت هم‌زمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود امت اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگ‌های داخلی بودند و از نظر آن‌ها مرتد محسوب می‌شدند، خلاص کنند. اما ابن ملجم تنها موفق شد علی را بکشد و معاویه و عمروعاص جان سالم به در بردند.
به هیچ خصم نکردی قفا مگر آندم که عمروعاص قفا برزد از ره تزویر
عمروعاص از فساد رایی زد شرع را خیره پشت پایی زد
آنکه را عمروعاص باشد پیر با یزید پلید باشد میر