عطردان

معنی کلمه عطردان در لغت نامه دهخدا

عطردان. [ ع ِ ] ( اِ مرکب ) قوطی که در آن عطر و خوشبوی ریزند. ( ناظم الاطباء ). ظرفی که در آن عطر ریزند. ( فرهنگ فارسی معین ). جای عطر. بویدان. جؤنة. طبله. قسیمة. لطیمة. مسوف :
غنچه گل عطردان سنبل موی تو است
آفتاب از دور گردان سر موی تو است.حسین خالص ( از آنندراج ).

معنی کلمه عطردان در فرهنگ عمید

جای عطر، ظرفی که در آن عطر نگه می دارند.

معنی کلمه عطردان در فرهنگ فارسی

( اسم ) ظرفی که در آن عطر ریزند .

معنی کلمه عطردان در دانشنامه آزاد فارسی

ظرفی برای نگهداری و استفاده از عطر، روغن گیاهی، مواد آرایشی و دارویی. این ظرف معمولاً کوچک و ارتفاع آن کمتر از پانزده سانتی متر است. عطردان ها در گذشته گردنی باریک و بلند یا متوسط داشتند، و متنوع و دارای تزئینات رایج هر دوره بودند. گاهی نیز به شکل تُنگ یا کوزۀ کوچک با دو دسته روی گردن و شانه یا فقط روی شانه ساخته می شدند که برخی کم و بیش کُروی و برخی دارای قطر بزرگ در بخش بالایی ظرف بودند. این ظروف به پنج گروه اصلی تقسیم می شدند که عبارت اند از آمفورا۱، آلاباسترون۲، آری بالوس۳، انیوچئو۴ و هد فلاسک۵. امروزه تنوع این ظروف بسیار زیاد و اندازه، شکل و رنگ آن ها متفاوت است.AmphoraAlabastronAryballosHead Flask

جملاتی از کاربرد کلمه عطردان

چنان شد از شمیمش عطر پرورد که پنداری مشامم عطردان است