عشره
معنی کلمه عشره در فرهنگ فارسی
( اسم ) ده ( ۱٠ ) جمع عشرات .
درخت یا صمغ درخت عشر واحد عشر که یک نوع درخت است
معنی کلمه عشره در دانشنامه اسلامی
معنی ﭐثْنَتَا عَشْرَةَ: دوازده(مؤنث)
معنی ﭐثْنَتَیْ عَشْرَةَ: دوازده(مؤنث)
معنی نَّهَارَ: روز(کلمه نهار علاوه بر معنای روز دلالت بر گسترش نور نیز دارد ، و شاید به همین جهت بوده که تنها این کلمه در مقابل کلمه لیل استعمال میشود ولی کلمه یوم را در جائی استعمال میکنند که قصد اشاره به گسترش نور نداشته باشند ، مثل مواردی که سخن از شمردن ایام با...
معنی ﭐلْیَوْمَ: امروز- اکنون - در این زمان (یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای از حوادث را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده ...
معنی یَوْمِ: روز - مقداری از زمان که حادثه ی قابل ملاحظه ای در آن رخ داده است - دوران (یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای از حوادث را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمال...
معنی یَوْمِکُم: روزتان(یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلط...
معنی یَوْمِهِمُ: روزشان(یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلط...
معنی یَوْمَیْنِ: دو روز(یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلط...
ریشه کلمه:
عشر (۲۷ بار)
معاشرت به معنی مصاحبت و مخالطه است..با زنان به شایستگی زندگی کنید. این جمله شامل وظائف مرد با زن است اعم از وظائف واجب و مستحّب. عَشْر (بر وزن فلس)از اسماء عدد است به معنی ده . همچنین است عشرة (بفتح عین وسکون شین و فتح راء ایضاًبه فتح هر سه) مثل که بر وزن اول است و مثل . ناگفته نماند: اصل آن است که عشرة با سه فتح باشد چنانکه در آیه اخیر. ولی با سکون شین نیز جایز است در مجمع فرموده: عشرة را در «اِثْنَتا عَشْرَةَ...»بالاجماع به سکون شین خواندهاند کسر آن نیز جایز است. کسر لغت ربیعه و تمیم و اسکان لغت اهل حجاز است. عشیر: معاشر و رفیق. البته بد مولی و بد همدم و رفیقی است. عشیر به معنی یک دهم نیز آمده ولی در قرآن مجید به کار نرفته است. عشیره: خانواده. راغب گوید: عشیره اهل رجل و خانواده اوست که به وسیله آنها زیاد میشود و برای او به منزله عدد کامل میشوند که عشره عدد کامل است دیگران آن را اقوام نزدیک پدری یا قبیله گفتهاند . باید دانست که پدران و فرزندان و برادران داخل در عشیره نیستند به قرینه . مگر آن که گفته شود «عَشیرَتُکُمْ» ذکر عامّ بعد از خاص است. معشر: جماعت. . این لفظ سه بار در قرآن به کار رفته و همه درباره جن و انس است: . . مِعْشار (به کسر میم): یک دهم . یعنی گذشتگان انبیاء را تکذیب کردند (و هلاک شدند) و اینان که تکذیب میکنند به یک دهم آنچه به گذشتگان دادهایم نرسیدهاند (آنها با آن همه قدرت که از بین رفتند اینها که در قدرت از آنها کمترند حتماً هلاک خواهند شد) در اقرب الموارد گوید: به قولی معشار یک هزارم است که گفتهاند معشار یک دهم عشیر و عشیر یک دهم یک دهم است . ولی مراد از آن در قرآن ظاهراً ده یک است. این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است. . اهل لغت گفتهاند: عشراء ناقهای است که در دهمین یا هشتمین ماه حاملگی است و یا مطلق شتر آبستن است. و عِشار (به کسر اول) جمع عشراء است و چون آیه درباره قیامت است گفتهاند: یعنی آنگاه که شتران آبستن (مورد علاقه عرب) رها کرده شوند. ولی به نظر من مراد از عشار مطلق حامله است، نه شتران و مراد از «عطّلت» خالی بودن است. در کتاب معاد از نظر قرآن و علم ص 37 چنین نوشتهام : ابن اثیر در نهایه گوید: عشراء شتری را گویند که ده ماه از حاملگی آن گذشته باشد. سپس این کلمه عمومیت یافت بهر حامله عشراء گفته شد، جمع آن عشار است. صاحب قاموس گفته: تعطیل به معنی تفریغ و خالی کردن است بنابراین اگر گوئیم فلان اداره تعطیل شد یعنی از کارمندان خالی گردید، در آیه دیگر در خصوص قیامت آمده: . یعنی: آن روز هر باردار بار خود را میگذارد. (تمام شد) و در آیه دیگر هست: . علی هذا ظاهر آن است که مراد از «وَ اِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» خالی شدن حاملهها و گسیختن ذرّات موجودات از همدیگر است تا ذرهای در بطن ذرهای نماند.
جملاتی از کاربرد کلمه عشره
چه شیرین حقه بازست آن لب پر عشره کز مردم دهان ننگ تو چون حقه پنهان کرد در بازی
باز او آن عشرها را با خدو میبچفسانید بر اطراف رو
عشرهای مصحف از جا میبرید میبچفسانید بر رو آن پلید
با فروپاشی دولت موحدون در مغرب و اندلس، قلمرو وسیع آنها بین چهار دولت بنیمرین، بنیعبدالواد، بنیحفص و بنیالاحمر تقسیم شد. مهمترین این دولتها توسط فرزندان عبدالواحد حفصی شکل گرفت که خود از اصحاب عشره، یاران خاص ابن تومرت بود و فرزندان او نیز از عناصر اصلی دولت صد ساله موحدون بودند. دولت حفصی که در افریقیه برپا شد و خود را جانشین خلافت موحدون میدانست، در سال ۶۲۷ قمری توسط ابو زکریا عبدالواحد استقلال یافت. بعد از او پسرش ابوعبدالله محمد که بزرگترین امیر دولت حفصی بود، از امیر مکه لقب خلافتی المستنصربالله گرفت و همهٔ دولتهای مغرب و اندلس و دولت ممالیک مصر و شام با او بیعت کردند. چهار دهه حکومت او از شکوفاترین دورههای تمدن اسلامی بود.
صرف کردی همه حیات سره در قراآت سبعه و عشره
مرا دل پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش دم تسلیم سر عشره سر زانو دبستانش
آرزو برده ام که چشم تو باز کشدم که به عشره گاه به ناز
«در اثر غفلت متمادی قبر این شاعر بزرگ ناپدید گردید. قبلاً ذکر گردید که در پایان سدهٔ دوازدهم هجری خانهٔ بیدل به حالت ویرانی، چون کسی نبود که از قبر مراقبت کند شاید در طول سه یا چهار عشرهٔ اول سدهٔ سیزدهم هجری در اثر خرابکاریهای زمان از میان رفته باشد. دکتر عبدالغنی میگوید: مولانا حسن نظامی مصنف آثار متعددی دربارهٔ دهلی، به من نوشتهاست که چون مرقع دهلی مؤلفهٔ درگاه قلیخان را به زبان اردو ترجمه مینمود، در آن ذکر گردیده بود که قبر بیدل معلوم نیست؛ و مولانا شاه سلیمان صاحب پهلواری پس از خواندن ترجمهٔ مذکور به وی نوشت که قبر در مقابل (قلعهٔ قدیم) و در مجاورت قبر ملک نورالدین یارپران واقع بودهاست، مولانا به آنجا شتافت، اثری از قبر بهجا نمانده بود.»
«یا» ش عشریست ز آیات جمال عشره کامله اش نعت کمال
و عرض نیز نه قسم است، و جوهر را اگر بانه عرض جمع کنیم ده باشد، یکی جوهر و نه عرض. و این مجموع را مقولات عشره خوانند واین بیت مجموع را شامل است:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ این آیت روز آدینه فرو آمد، روز عرفه بعد از نماز دیگر مصطفی (ص) در حجة الوداع در شهور سنه عشره بر موقف ایستاده بر ناقه عضبا طارق بن شهاب گفت: مردی جهود فرا عمر خطاب گفت: شما آیتی میخوانید در کتاب خویش، که اگر آن آیت بما فرو آمدی، آن روز که فروآمدی ما را عیدی عظیم بودی.
عشرها بر روی هر جا مینهاد چونک بر میبست چادر میفتاد
ابراهیم بن عمر جَعبَری با کنیهٔ ابواسحاق (۱۲۴۲–۱۳۳۲م) قرائتشناس، فقیه شافعی، نویسنده و شاعر شامی بود. در قلعهٔ جعبر، میان بالس و رقه زاده شد، در بغداد و دمشق درس خواند و در الخلیل، فلسطین ماندگار شد تا همانجا درگذشت. به او شیخِ خلیل میگفتند، به ابنِ سراج شناخته شد، در بغداد با کُنیهٔ تقیالدین نامیده میشد و در غیر از این جایها، او را برهانالدین میشناختند. نزدیک صد اثر نگاشت که بیشتر آنها مختصرنوشتههاست؛ خلاصة الأبحاث، شرح الشاطبیه یا کنز المعانی فی شرح حرز الأمانی در تجوید، نزهة البررة فی القراآت العشره، موعد الکرام، حدیقة الزهر، خمیلة أرباب المقاصد، الشرعة، عقود الجمان فی تجوید القرآن، أسماء الرواة المذکورین فی الشاطبیه و الروضة از آثار اوست.