عدسی
معنی کلمه عدسی در لغت نامه دهخدا

عدسی

معنی کلمه عدسی در لغت نامه دهخدا

عدسی. [ ع َ دَ سی ی ] ( ص نسبی ، اِ ) غذائی است که میپزند :
اگرْت خواب نگیرد ز بهر چاشت شبی
که در تنور نهندت هریسه یا عدسی.ناصرخسرو.|| نزد مهندسان عبارت از سطحی است که دو قوس مختلف التحدب آن را احاطه کرده باشند و هر یک از آن دو قوس بزرگتر از نصف دائره باشد و آن را شلغمی نیز گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || عدسیها اجسامی هستند که دارای یک یا دو سطح منحنی باشند. عدسیهای کروی ، سطح آنها از یک قسمت کره درست شده است و آنها یا محدب اند یا مقعر. ( از چشم و بیماریهای آن تألیف باستان ص 5 ). || مرواریدی است که با وجود استدارت سرهای او مساوی باشد. ( جواهرنامه ). || دو دانه از تسبیح که مانند عدس ساخته میشود و در میان رشته سبحه است و دانه ها را به سه قسمت کند.

معنی کلمه عدسی در فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] ( ص نسب . ) منسوب به عدس ، نوعی خوراکی که در آن عدس را با دسته ای از سبزی های معطر پخته سپس کوبیده و له می کنند و اگر پورة گوشت یا روغن در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد.
( ~ . ) [ ع - فا. ] (اِ. ) ۱ - قطعه ای بلور به شکل عدس که یکی از دو سطح آن یا محدب است یا مقعر، این قطعه در دوربین ها و ذره بین ها به کار می رود. ۲ - جسمی عدسی شکل که پشت مردمک چشم و جلو مادة ژلاتین مانند حفرة درونی کره چشم قرار دارد.

معنی کلمه عدسی در فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) جسمی عدسی شکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد.
۲. (فیزیک ) قطعه ای شیشه ای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربین ها، ریزبین ها، و دستگاه های عکاسی به کار می رود، عدسه.
۳. غذایی که از عدس پخته شده و بلغور تهیه می شود.
* عدسی چشم: (زیست شناسی ) = عدسی

معنی کلمه عدسی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به عدس ۱ - عدس جوشیده در آب را گویند که آن را له کرده خورند . یا حلوای عدسی . گونه ای حلوا که با عدس تهیه کنند . ۲ - جسم لاستیکی عدسی شکلی که شفاف و محکم و دارای الیاف باریک و جسم بدون شکلی است که به وسیله یک طبقه سلول های پوششی سنگفرشی پوشیده شده و در عقب مردمک چشم جلو زجاجیه قرار دارد . عدسی در کودکان بیرنگ است ولی از ۳٠ سالگی به بعد قسمت مرکزی آن زرد می گردد . قطر عمودی عدسی ۹ تا ۱٠ میلیمتر و ضخامت مرکز آن ۴ تا ۴ / ۵ میلیمتر است و وزن آن ۲٠ سانتی گرم می باشد . سطح قدامی عدسی محدب و صاف و شعاع انحنای آن ده میلیمتر است که مجاور با مردمک و سطح خلفی عنبیه و زواید مژگانی است و فاصله مرکز این سطح یعنی قطب قدامی عدسی تا خلفی قرنیه ۲ تا ۲ / ۵ میلیمتر است . سطح خلفی عدسی محدب تر از سطح قدامی است و شعاع انحنایش ۶ میلیمتر می باشد . این سطح مجاور زجاجیه است و مرکز آن یعنی قطب خلفی عدسی تا لکه زرد که بر روی شبکیه است ۱۶ میلیمترمی باشد جلیدیه . ۳ - قطعه ای بلورین که یک جانب یا هر دو جانب آن محدب یا مقعر است . و آن را در دوربین و ذره بین و دستگاه عکاسی کار گذارند . توضیح : هر جسم شفاف محدود به دو سطح کروی را عدسی گویند . معمولا جنس عدسیها از شیشه یا بلور است . برای بدست آوردن تصویر واضح از شئ که در بینهایت واقع شده باید صفحه حساس را در کانون عمود بر محور اصلی عدسی ( سطح کانونی ) قرار دارد . بالعکس هر شعاعی که از کانون عدسی بتابد به موازی محور از عدسی خارج میشود . هر شعاع نورانی که از مرکز عدسی میگذرد به موازی خود خارج میشود در حالی که شعاع خروجی فقط اندکی از امتداد اولی جابجا شده است . ولی هر گاه عدسی بسیار نازک باشد تقریبا شعاع ورودی و خروجی برهم منطبق است . هر قدر شئ به کانون نزدیکتر شود تصویر از عدسی دور تر می گردد .

معنی کلمه عدسی در فرهنگستان زبان و ادب

{lens} [عمومی] جسم شفاف محدب یا مقعری که سبب شکست نور شود

معنی کلمه عدسی در دانشنامه عمومی

عدسی یا لنز ( به انگلیسی: Lens ) از ابزارهای نوری است که نور در اثر عبور از آن می شکند و همگرا یا واگرا می شود. عدسی ها از ماده های شفاف مانند شیشه و پلاستیک ساخته می شوند. عینک طبی و ذره بین و لنز دوربین های عکاسی و دوربین دوچشمی همه با عدسی ساخته شده اند. عدسی ها از نظر شیوهٔ شکست نور در آن ها به دو دستهٔ همگرا ( محدب یا کوژ ) و واگرا ( مقعر یا کاو ) تقسیم می شوند. این واژه از عدس و پسوند ی ساخته شده مانند بیضی و لوزی.
یک عدسی ساده تنها از یک عنصر نوری تشکیل شده است. یک عدسی مرکب از یک مجموعه عدسی ساده که یک محور مشترک دارند، تشکیل شده است. مزیت عدسی مرکب نسبت به عدسی ساده این است که بسیاری از بیراهش های نوری در آن قابل رفع هستند در حالی که این کار تنها با یک عدسی ساده امکان پذیر نیست. کاربرد عدسی تنها به امواج نوری محدود نمی شود، هر ابزاری که سایر امواج الکترومغناطیسی در اثر عبور از آن بشکنند نیز عدسی خوانده می شود؛ به طور مثال، لنز پارافین برای امواج ریزموج وجود دارد.
قدیمی ترین عدسی، عدسی نمرود است که به ۲۷۰۰ سال قبل و دورهٔ آشوریان بر می گردد. از این عدسی احتمالاً برای متمرکز کردن نور خورشید برای روشن کردن آتش یا برای درشت نمایی استفاده می شده است. بعضی محققان استدلال می کنند که بر اساس شواهد باستان شناسی از عدسی ها به طور گسترده در عهد عتیق استفاده می شده است. به طور مثال صنعت نگاران برای انجام کارهای ظریف یا برای تصدیق کردن اثر مهر از آن ها استفاده می کرده اند.
اولین کسی که از عدسی استفادهٔ علمی نمود، ابن هیثم، پدر علم نورشناسی بود که در رسالهٔ خود به شرح آن پرداخته است. بعدها گالیله و کمال الدین فارسی و ابوریحان بیرونی به مطالعه و کاربرد آن پرداختند.
عدسی همگرا: در عدسی همگرا پرتوهای تابش پس از شکست و گذر از عدسی، به هم نزدیک می شوند ( یعنی همگرا می شوند ) . در عدسی های همگرا، لبه ها نازک تر از وسط آن است و به طور معمول برای کاربردهای متفاوت به شکل های دو کوژ، کوژ تخت و هلالی همگرا ساخته می شوند. این عدسی از اتّصال دو منشور که از قاعده به یکدیگر وصل شده اند تشبیه شده است. از این نوع عدسی در میکروسکوپها ( تمام قسمت ها ) تلسکوپ ها ( برخی قسمت ها ) و عینک افراد دوربین یا آستیگمات ( ترکیب عدسی های محدّب با چینش مخصوص ) استفاده می شود. این نوع عدسی، شیء را بزرگ تر نشان می دهد.
عدسی (چشم). عدسی یا لِنز ( به انگلیسی: Lens ) جزئی شفاف از ساختار چشم است که همراه با قرنیه، پرتوهای نور را شکسته و آن ها را بر روی شبکیه متمرکز می کند. عدسی به وسیلهٔ رشته هایی به ماهیچهٔ مژکی متصل شده است. به این ترتیب، عدسی با توجه به فاصلهٔ اجسام با چشم، نازک یا قطور می شود تا پرتوهای نور را به درستی بر روی شبکیه متمرکز کند و تصویری واضح ایجاد کند. به این اعمال تطابق می گویند.
• پیرچشمی:به علت افزایش سن، عدسی چشم سفت شده و انعطاف خود را از دست می دهد. به همین از قدرت تطابق آن کاسته می شود.
• آب مروارید: با افزایش سن ممکن است عدسی کدر شود و به تدریج بینایی کم شود.
• آستیگماتیسم:به علت صاف نبودن سطح عدسی یا قرنیه، پرتوهای نور به طور نامنظم به یکدیگر می رسند و روی یک نقطهٔ شبکیه متمرکز نمی شوند و تصویر واضحی به وجود نمی آورند.
عدسی (هندسه). عَدَسی یا لِنز در هندسه، اشتراک دو قرص یک دایره است. اگر دو دایره شعاع برابر داشته باشند عدسی متقارن و در غیر این صورت عدسی نامتقارن پدید می آید. مساحت عدسی متقارن با شعاع R ( Radius ) و طول کمان θ رادیان عبارت است از:
معنی کلمه عدسی در فرهنگ معین
معنی کلمه عدسی در فرهنگ عمید
معنی کلمه عدسی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه عدسی در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه عدسی در دانشنامه عمومی
معنی کلمه عدسی در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه عدسی در دانشنامه آزاد فارسی

عدسی (lens)
در نورشناسی، قطعه ای از جنس ماده ای شفاف، مثل شیشه، برای ایجاد تغییرات اصلاحی در مسیر حرکت پرتوهای نور. هر عدسی دو سطح صیقلی دارد که یکی به صورت کاو یا کوژ، و دیگری به صورت تخت، کاو یا کوژ است. عدسی کوژ یا همگرا پرتوهای نور را به هم نزدیک، ولی عدسی کاو یا واگرا پرتوها را از هم دور می کند. عدسی ها از قطعات اساسی عینک ها، میکروسکوپ ها، تلسکوپ ها، دوربین ها، و تقریباً همۀ وسایل اُپتیکی اند. تصویر تشکیل شده در هر عدسی منفرد، به سبب بعضی عیب ها و ابیراهیها، ممکن است نقص داشته باشد. مهم ترین نقص ها عبارت اند از ابیراهی کروی که در آن تصویر به صورت محو و غیرواضح دیده می شود، و ابیراهی رنگی که در آن تصویری که با نور سفید پدید می آید دارای لبه ها و حاشیه های رنگی است. ابیراهی ها را با عدسی های ترکیبی، متشکل از دو یا چند عدسی با ضریب شکستهای متفاوت، اصلاح می کنند.

معنی کلمه عدسی در ویکی واژه

obiettivo
lente
منسوب به عدس ؛ نوعی خوراکی که در آن عدس را با دسته‌ای از سبزی‌های معطر پخته سپس کوبیده و له می‌کنند و اگر پورة گوشت یا روغن در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد.
قطعه‌ای بلور به شکل عدس که یکی از دو سطح آن یا محدب است یا مقعر، این قطعه در دوربین‌ها و ذره بین‌ها به کار می‌رود.
جسمی عدسی شکل که پشت مردمک چشم و جلو مادة ژلاتین مانند حفرة درونی کره چشم قرار دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه عدسی

خوان احسان ولی نعمت ما هر که بدید نُه فلک در نظرش چون عدسی می‌آید
سیستم عینک نایلور یک لایه نازک نایلون فشرده که در اطراف عدسی قرار می‌گرفت و آن را به قاب نگاه می‌داشت معرفی کرد. اسل پیشرفت غیرمنتظره خود را مدیون تولید عدسی‌های واریلوکس به عنوان اولین عدسی تدریجی دو دید است که در سال ۱۹۵۹ آن را معرفی کرد.
هر چه را می‌پزند، خواهد پخت چه تفاوت که ماش یا عدسی است
زمانی که عدسی ها بر خلاف جهت یکدیگر حرکت یا چرخش می کنند، لیزر مانند لیزرهای آینه ای اسکن می شود.
منظرة الشمس را با عدسیهای او کرد سوی آسمان صفحه گشود از کتاب
عدسی وقت پختن، از ماشی روی پیچید و گفت این چه کسی است
از گندم خال جو فروشش عدسی آنجا مگذر که مته بر خشخاش است
بس دمی گر بکشندم چو برنج از سر پوست والله ار ملک جهان پیش من ارزد عدسی
منعما خرمنت ار بگذرد از خرمن ماه پیش ماش ار نگری چون عدسی می آید
گر جمالت ز خال ساده فتاد عدسی کم شمر ز خوان خلیل
به جز خیالِ تو چیزی به دیده در ناید مرا که کوهِ اُحد در نظر کم از عدسی ست
از دیده تافت نور جمالت درون دل چون پرتوی که از عدسیها کند عبور