طفولیت

معنی کلمه طفولیت در لغت نامه دهخدا

طفولیت. [ طُ لی ی َ ] ( ع اِمص ) کودکی. بچگی. صباوت. خردسالی. صبا : از عصر طفولیت به زمان شباب رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 397 ). او در سن طفولیت... موسم ضعف رای و نقصان رشد بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 205 ). یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شبخیز. ( گلستان ).
طفولیة. [ طُ لی ی َ ] ( ع مص ) طفولة. طفالة. خرد و ریزه شدن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه طفولیت در فرهنگ معین

(طُ یَّ ) (مص جع . ) دوران کودکی ، خردسالی .

معنی کلمه طفولیت در فرهنگ عمید

کودکی، بچگی.

معنی کلمه طفولیت در فرهنگ فارسی

حالت طفل ، کودکی، بچگی، خردسالی
( مصدر ) کودکی بچگی خردسالی .

معنی کلمه طفولیت در ویکی واژه

دوران کودکی، خردسالی.

جملاتی از کاربرد کلمه طفولیت

از طفولیت چو بگذشتم اسیر غم شدم بعضی آن هم در خیال عالم فانی گذشت
ایگور استراوینسکی در ۱۷ ژوئن ۱۸۸۲ در لومونوسف روسیه در سواحل جنوبی خلیج فنلاند به دنیا آمد. این مکانی بود که خانواده ایگور ایام تعطیلات خویش را در آن سپری می‌کردند. او سومین فرزند از ۴ پسر خانواده بود. استراوینسکی روزگار طفولیت خویش را در سن پترزبورگ سپری کرد. پدرش فئودور استراوینسکی که اجدادش لهستانی بودند خواننده باس در اپرای سلطنتی سن پترزبورگ بود و مادرش آنا خولودفسکی پیانو را زیبا می‌نواخت. نزدیکی خانه به محل اپرای سن پترزبورگ سبب شد که ایگور زمانی که پدر اجرا داشت فرصت پیدا کند که در کنسرتها شرکت کند.
از بدایت هر چه آوردی بمردن آن بری در طفولیت چه آموزی به پیری از برست
وی در مونیخ در یک خانواده سلطنتی بایرن از آیشاخ متولد شد، او پسر بزرگ سرپرست ریخته‌گری سنگ سلطنتی در مونیخ فردیناند فون میلر (۱۸۱۳–۱۸۸۷) و همسرش آنا پاسل (۱۸۱۵–۱۸۹۰) بود. اسکار در سال ۱۸۸۴ با ماری سیتز که یک نقاش بود ازدواج کرد و با او صاحب هفت فرزند شد که دو تن از آنها در طفولیت فوت کردند. برادر او بارون فردیناند فون میلر (جوان)، سنگ‌تراش و مدیر آکادمی هنرهای زیبا، مونیخ بود. با ارتقاء پدرش به اشراف بایرن در تاریخ ۱۲ اکتبر سال ۱۸۷۵ نام خانوادگی آنها در ۳۰ دسامبر همان سال بر روی کتیبه فهرست اشراف پادشاهی بایرن قرار گرفت.
پریزادی ست این مجموعه کایام طفولیت ز هر سو در دهان ام الکتابش داده پستانی
همه فریاد برآوردند و گفتند: در حال طفولیت چنین بود، در شباب چون بود؟
پس باید که در طفولیت او را بدان مؤاخذت کنند.
ما شیر و می عشق تو با هم خوردیم با عشق تو در طفولیت خو کردیم
وای کز سنگینی بار سر اندوه گشت سوده در عهد طفولیت سر زانوی او
شامی خواند یگانه فَیَکُونُ بنصب نون بر جواب امر، و جواب امر بفا عرب بنصب گویند و برفع گویند، اما برفع بیشتر گویند وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ بیا قراءة نافع و عاصم و یعقوب است، اختیار ابو حاتم، و معطوف بر پای یَخْلُقُ. و ایشان که بنون خوانند گویند: معطوف است بر نُوحِیهِ إِلَیْکَ. و یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ ای الکتابة و الخطّ بیده بعد ما بلغ اشده، و قیل فی طفولیته. و در وی آموزد اللَّه نبشتن و دبیری. وَ الْحِکْمَةَ: یعنی علم حلال و حرام و سنت و گفته‌اند که: کتاب اینجا جمله کتب منزل است و توریت و انجیل در عموم آن شود، اما تخصیص آن هر دو بذکر، تفضیل و شرف آن راست، چنانک جبرئیل و میکائیل تخصیص کرد بعد از ذکر عموم تفضیل و شرف ایشان را.
ما شیرو می عشق تو با هم خوردیم با عشق تو در طفولیت خو کردیم
منابع تاریخی برای بازسازی سرگذشت محمّد، قرآن، یافته‌های باستانی، منابع غیراسلامی معاصر او و روایات اسلامی هستند. جزئیات قابل‌اطمینان زندگی او بسیار کم هستند؛ در روایات اسلامی مثل احادیث، به‌طور مفصل به زندگی‌اش پرداخته شده اما برخی از محققان، به این علت که روایات اسلامی قرن‌ها بعد از محمّد نوشته شده‌اند، آن‌ها را فاقد ارزش تاریخی می‌دانند. تاریخ تولد محمّد مشخص نیست؛ او در بازه‌ای میان ۵۵۰ تا ۵۷۰ میلادی متولد شده‌است. از طفولیت و اوایل بزرگسالی‌اش جز اینکه به گفته قرآن یتیم بوده است و احتمالا از قبیله بنی هاشم بوده و تجارت می کرده است، اطلاعات چندانی در دست نیست و تنها با نخستین آیات قرآن وارد تاریخ شده‌است.
محمد میرزا در سال ۱۱۸۷ (۱۷۷۲) در کربلا متولد شد. پدرش سلطان حسین دوم و مادرش شاهزاده‌خانمی صفوی‌تبار بود. او در دوران کودکی پدرش را از دست داد و در عراق به تحصیل علوم دینی پرداخت. شاهزاده پس از آن که دوران طفولیت را در عراق گذراند برای زیارت حرم امام رضا وارد مشهد شد. شاهرخ شاه که از طرف مادری با شاهزاده جوان نسبت داشت (مادرش فاطمه سلطان بیگم خواهر شاه تهماسب دوم بود) وی را به گرمی پذیرفت. شاهرخ که خود از نسل صفویان محسوب می‌شد قصد داشت برای تحکیم حکومت پسرش نادر میرزا کاری کند، تصمیم گرفت وی با دختر شاه سلطان حسین دوم که همراه برادرش به مشهد آمده بود ازدواج کند ولی نادر میرزا مخالفت کرد و شاهزاده جوان به عراق بازگشت.
اما ابتدا دل را طفولیتی هست و مرضی بر وی مستولی است بدین صفات موصوف نگردد تا بتربیت بحد بلاغت خویش نرسد و شفا و صحت کلی نیابد. و تربیت دل بسر شریعت توان کرد که آن را طریقت گویند و صحت دل بواسطه معالجه بصواب و استعمال ادویه توان حاصل کرد چنانک قانون قرآن بشرح معالجه و بیان ادویه آن مشحون است که «وننزل من القرآن ماهو شفا و رحمه للمومنین».