طغرل

طغرل

معنی کلمه طغرل در لغت نامه دهخدا

طغرل. [ طُ رِ/ رُ ] ( ترکی ، اِ ) نام مرغی است شکاری :
الا تا بانگ درّاج است و قمری
الا تانام سیمرغ است و طغرل .منوچهری.دل تیهو از چنگ طغرل بداغ
رباینده باز از دل میغ ماغ.اسدی. || در لغات شاهنامه تألیف ولف ، بمعنی شاهین نیز آمده است.رشیدی در فرهنگ خود آورده که این لفظ ترکی است ( به استناد نسخه میرزا ) و مولانا سروری گفته که از ترکان پرسیده شد، گفتند ترکی نیست ، و ظاهراً ترکی مغولستان است. ( رشیدی ). بعضی گویند باز است و بعضی شاهین ، ومیرزا ابراهیم گفته که این لفظ ترکی است. ( فرهنگ خطی ). پرنده ای است شکاری از جنس زردچشم. مؤلف بازنامه ناصری گوید: هرچند من با همه گردش و احتیاط طغرل را ندیده ام ، اما از صفاتی که شنیده و در کتب دیده شده از نوع زردچشم است. بعد حکایت یک طغرل را نقل میکند که از چین برای بهرام گور آورده بودند. ( فرهنگ نظام ج 3 ص 643 ). صاحب مجمعالفرس و حافظ اوبهی و مؤلف برهان و صاحب غیاث اللغات و آنندراج در فرهنگ خود لفظطغرل را بضم راء ضبط کرده اند. مؤلف آنندراج در فرهنگ خود آورده که : طغرل ؛ جانور شکاری و پادشاهی است واین ترکی است و بعضی گویند از ترکان تحقیق شده ترکی نیست. ظاهراً ترکی مغولستانی است. حکیم زلالی :
ز بیمش اشک سیمابند در گل
طغان و سنجر و بهرام وطغرل.
خواجه سلمان :
در جاه گرفتم که شدی طغرل و سنجر
بنگر که کجایند کنون سنجر و طغرل.( از بهار عجم ).و در غیاث نوشته که طغرل نام پادشاهی از پادشاهان سلجوقی و بر وزن بلبل جانوری است شکاری طائر مثل باز وعقاب. ( از برهان و مدار و سراج ). و در چهار شربت نوشته که تغرل به تای فوقانی در ترکی بهری را گویند که طائر شکاری معروف است. مؤلف گوید که طغرل مبدل همین است. ( آنندراج ). ولف در فرهنگ شاهنامه گوید: ماکان در شاهنامه که طبع کرده همه جا طغرل را بفتح راء ضبط کرده است :
بزد طبل و طغرل شد اندر هوا
شکیبا نشد مرغ فرمانروا.فردوسی.که طغرل به شاخی برآویخته ست
کنون بازدارش بگیرد به دست.فردوسی.ز دیدارشان چشم او خیره گشت
ز باز و ز طغرل دلش تیره گشت.فردوسی.به برزین چنین گفت شاه جهان
که امروز طغرل ز ما شد نهان.فردوسی.ابا بازداران صدوشصت باز

معنی کلمه طغرل در فرهنگ معین

(طُ غْ رِ یا رُ ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - نوعی مرغی شکاری . ۲ - نام چند تن از پادشاهان سلجوقی .

معنی کلمه طغرل در فرهنگ عمید

پرنده ای شکاری از خانوادۀ باز.

معنی کلمه طغرل در فرهنگ فارسی

محمد ابراهیم خان
( اسم ) ۱ - مرغی است شکاری نوعی قوش از جنس طغان . ۲ - از اعلام ترکان .
غلام . وی غلام محمود و یوسف پسران ناصرالدین بود .

معنی کلمه طغرل در فرهنگ اسم ها

اسم: طغرل (پسر) (ترکی) (پرنده) (تلفظ: toghrol) (فارسی: طغرل) (انگلیسی: toghrol)
معنی: پرنده شکاری از خانواده باز

معنی کلمه طغرل در دانشنامه عمومی

طغرل (نسطوری). طغرل یا وانگ خان ( مغولی: Тоорил хан؛ c. ۱۱۳۰ – ۱۲۰۳ ( ۷۲−۷۳ سال ) ) از خان های کرائیت ها بود. او برادر خونی ( آندا ) رئیس مغول یسوکای بهادر بود و به عنوان حامی و متحد مهم اولیه تموجین پسر یسوگی، که بعدها به نام چنگیز خان شناخته شد، خدمت کرد. منبع اصلی زندگی او تاریخ سری مغولان است.

جملاتی از کاربرد کلمه طغرل

خیال سوزن مژگانش طغرل رفو سازد همه چاک درونم!
گاه شکار در برمن بازآ که من می بینمت زخوی قوی پنجه طغرلی
مسافر، آخرین حاکم سلّاریان است. مادلونگ او را برادر جستان، (پادشاه پیشین) و فرزند سالار ابراهیم می‌داند. اما کسروی معتقد است که از نسب او هیچ اطلاعی در دست نیست. در سال ۴۵۴ طغرل بیک به طارم لشکر کشید و مسافر پذیرفت سالیانه صدهزار دینار خراج بپردازد.[ض]
به یک پرواز صید صد معانی می‌کند طغرل به پیش چنگل او صید عنقا چون مگس باشد
ارسلان‌شاه بن طغرل‌شاه، دهمین حاکم قاوردی کرمان و پسر طغرل‌شاه بود که بعد از مرگ برادر خود در سال ۵۷۰ هجری به قدرت رسید. وی درگیر منازعات جانشینی با برادران خود یعنی بهرام‌شاه و توران‌شاه دوم شد و سرانجام در سال ۵۷۲ هجری در نبرد با برادر خود توران‌شاه دوم شکست خورد و شکسته شد.
ظهیرالدین ابومنصور فرامرز (۴۵۵–۴۴۳ ق / ۱۰۶۳–۱۰۵۱ م) امیر کاکویی اصفهان بود. وی فرزند ارشد محمد دشمن‌زیار بود. او در سال ۱۰۵۱ از طغرل شکست خورد و تابع او شد. فرامرز بعدها پس از ۱۰۶۳، احتمالاً در دهه ۱۰۷۰ درگذشت.
رحم کن با طغرل محزون که ز آیین کرم سایه دولت سلیمان بر سر مور افکند
رحمتی دیدی که جویای گنه باشد مدام رحمت یزدان‌شناس و رحمت طغرل تکین
نظاره می‌کن مانند طغرل از روزن دل کاشانه صبح!
طغرل بیک ارتش غزنویان را شکست داد؛ او طی مدتی کوتاه خوارزم، همدان و سرانجام شهر ری را به تصرف درآورد و به این ترتیب، موفق شد راه سپاهیانش را به سوی ارمنستان و گرجستان هموار سازد. تقریباً، از اواسط ۱۰۴۵ میلادی، سپاهیان سلجوقی، پس از تصرف ولایات شمالی ایران، موفق شدند از رودخانهٔ ارس عبور کنند و از سمت مرزهای شرقی وارد ارمنستان شوند. در ۱۰۴۷ میلادی، طغرل سپاه دیگری را به سرزمین ارمنستان گسیل داشت. این سپاه، که متشکل از بیست هزار نیروی سواره بود، قصد آن داشت تا شهرهای ثروتمند استان واسپورکان را به تصرف درآورد. طی چندین نبرد پیاپی، در طول یک سال، سپاه سلجوقی موفق به تسخیر ۲۴ ناحیهٔ مهم این استان شد و غنائم بسیاری را ازآن خویش ساخت.
با افول قدرت مسعود غزنوی، باکالیجار هم از حکومت دست کشید و انوشیروان زیاری مجدداً برای مدتی به تخت امارت نشست. اما با ورود طغرل بیک به طبرستان سلجوقیان مرداویج بن بسو را عامل خود در منطقه قرار دادند و انوشیروان تابع او شد. باکالیجار نیز تا پایان عمر در قلعه‌ای زندگی خود را ادامه داد و وارد سیاست نشد. گمانه‌هایی دربارهٔ قتل او توسط انوشیروان نیز وجود دارد.
حبذا از مصرع بیدل که طغرل گفته است در گریبان تأمل قطره‌ها دارد گهر
گردش دور فلک طغرل ز تقدیر ازل قرعه نام مرا ز اندوه چندین‌ساله زد
ارسلان شاه بن طغرل (۵۵۶ تا ۵۷۱ ه‍.ق) با توجه به اینکه موضوع تحقیق مربوط به تحولات سیاسی اجتماعی دوران سلطنت ارسلان شاه می‌باشد به‌طور مفصل در مورد آن در تحقیق مورد نظر پرداخته می‌شود.
ملک طغرل که دارای وجود است سپهر دولت و دریای جود است
اتابک محمد بزقش، یکی از وزیران و اتابکان معروف و مشهور سلجوقیان کرمان است که در عهد جنگ‌های داخلی بین پسران طغرل‌شاه و پیوستن مؤیدالدین ریحان به بهرام‌شاه، به جانب ارسلان‌شاه رفت و وزیر وی شد و وارد رقابت و جنگ‌های داخلی در بین سلاجقه کرمان شد.
این گورستان که وسعتی حدود ۱۰ هکتار دارد، در نزدیکی بنای تاریخی برج طغرل در ری واقع شده‌است.
دوران پس از طغرل برای زیاریان نامعلوم و تاریک است. گرچه سخن از امارت دارا در سال‌های ۴۳۶ تا ۴۴۱ هجری به میان آمده‌است، ولی عده‌ای از مورخان معاصر این نام را به انوشیروان نسبت می‌دهند و عده‌ای دیگر دارا و اسکندر (دیگر فرزند قابوس) را یکی می‌پندارند. محمدعلی مفرد، تاریخ‌نگار معاصر، احتمال می‌دهد که جستان پسر انوشیروان در ۴۳۵ هجری به جانشینی او، مدتی بر قلعه‌هایی در مناطق کوهستانی طبرستان حاکم بود و هم‌زمان دارا یا اسکندر بن قابوس در قسمت دیگری از کوه‌ها امارت داشتند.
خواجه امام موفق هبةالدین محمدبن حسین. وی جزء بزرگانی بود که در نیشابور به هنگام هجوم سلجوقیان مقیم بود و تسلیم شهر را به ابراهیم ینال برادر طغرل تصویب کرد و ظاهراً قبلاً با او مکاتبه هم داشته‌است. وی کسی است که عمیدالملک کندری را به طغرل معرفی کرد و عمیدالملک به خدمت طغرل درآمد و به وزارت او رسید. به گفته ابوالفضل غلامی وی امام صاحب حدیثان بوده‌است.
چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش!