طباشیر
معنی کلمه طباشیر در فرهنگ عمید
معنی کلمه طباشیر در فرهنگ فارسی
تباشیر . داوئیست که از جوف نی هندی بهم رسد .
جملاتی از کاربرد کلمه طباشیر
حاسدت را در مداوا از دل سودا، زده یک طباشیر از فلک بی استخوان نتوان گرفت
جمعی که از حسب به نسب می کنند صلح قانع به استخوان ز طباشیر می شوند
شنیدم که طغراکش این منال چنین زد رقم بر طباشیر حال
می زند آب بر آتش، نفس گرم مرا می کند ناصح بی درد طباشیر در آب
صیقل روح و طباشیر جگر مهتاب است جام شیری که برد دل ز شکر مهتاب است
آب برآتش خورشید نزد خنده صبح سوز دل کم به طباشیر نگردد هرگز
پیران که دقع قبض طباشیر بردهاند آب رخ جوان به دم پیر بردهاند
هرگز نمی رسد به طباشیر استخوان پیش حسب مباد حدیث نسب کنی
استخوان جای طباشیر نگیرد هرگز با حسب بهر چه اظهار نسب باید کرد؟
استخوان سوخته ای بود شب هستی ما دامن صبح گرفتیم طباشیر شدیم