طایع

معنی کلمه طایع در لغت نامه دهخدا

طایع. [ ی ِ ] ( ع ص ) رجوع به طائع شود.

معنی کلمه طایع در فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . طائع ] (اِفا. ) ۱ - فرمانبردار، طبع ، مطیع . ۲ - خواهان ، راغب . ج . طایعین .

معنی کلمه طایع در فرهنگ عمید

فرمان بردار.

معنی کلمه طایع در فرهنگ فارسی

فرمان برنده، فرمانبردار
۱ - فرمانبردار مطیع . ۲ - خواهان راغب جمع : طایعین ( طائنین ) طوع .

معنی کلمه طایع در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] طائع للّه عبدالکریم بن الفضل بن جعفربن احمد، الطائع للّه بن المطیع بن المقتدربن المعتضد، بیست و چهارمین خلیفه عباسی، امر خلافت را در ماه ذی القعده سال 363ق بدست گرفت.
او در سال 317 متولد شد و در سال 393ق وفات یافت.
با انتخاب طایع به عنوان خلیفه جدید، ترکان بغداد بر علیه عزالدوله بختیار برخاستند. عزالدوله به واسط گریخت و در چندین جنگ از ترکان شکست خورد و ناگزیر از عضدالدوله عموزاده خود که فرمانروای فارس بود، کمک خواست. عضدالدوله هم با نیرویی گران بغداد را به چنگ آورد و ترکان را به سختی شکست داد و عزالدوله را بار دیگر بر بغداد مسلط ساخت.
در این اوضاع و احوال، خلفا خود را در وضع پریشانی احساس می کردند، اما آنچه که از ناراحتی آنها می کاست، آن بود که افراد خاندان آل بویه غالباً با یکدیگر نزاع و دشمنی داشتند و ایالت های متصرفی ایشان در شرق ایران در دست افراد مختلف این سلسله بود که تنها در دوره عضدالدوله «366-372ق»، دولت مرکزی مقتدر وجود خارجی پیدا کرد.
در سال 367 ق عضدالدوله، عزالدوله را از بغداد بیرون راند و خود جای او را گرفت. عزالدوله در جنگی با عضدالدوله دستگیر و کشته شد.
عضدالدوله در بغداد به نوسازی خرابی های دوره نابسامانی پرداخت، بازارها و مساجد را نوسازی کرده، پل های خراب شده را ترمیم و بیمارستان های عضدی را بنا نمود. پس از مرگ عضدالدوله در 372ق، پسرانش: صمصام الدوله، شرف الدوله و بهاءالدوله بر بغداد فرمان راندند.
طایع هفده سال و نه ماه خلافت کرد.
بهاءالدوله (پسر عضدالدوله) در 381ق بر طایع خشم گرفت و او را از خلافت برداشت و القادر بالله را به جای او نشاند. هنگامی که القادر باللّه بر مسند خلافت نشست، در گوشه ای از قصر خلافت به طائع جای داد و پیوسته نسبت به او احسان و نیکوی می کرد و بر درشتی گفتار او بردبار بود و اغلب نیازمندی های او را برمی آورد.

جملاتی از کاربرد کلمه طایع

دل های همگنان بامداد طالع خسروی خورسند وقوی گشت و بر عارف و عامی وطایع و طاغی بعلم یقین رسید که دعای ملهوفین این حدود مستجاب شده، و خداوند عزیز قهار دفع اشرار این سرزمین را بتیغ شاهنشاه دنیا و دین مقرر داشته، فضای آسمان است این و دیگر دیگرگون نخواهد شد.
طایعت باد آفتاب و خاضعت باد آسمان خدمت تو تا قیامت این و آن را اختیار
عین اهل الطایع روستایی در موریتانی است که در استان ادرار واقع شده‌است.
عین اهل الطایع ۵٬۶۵۳ نفر جمعیت دارد.
اگر عاشق تواند که بساط مهرۀ قهر او باشد فثمَّ حَیاتُهُ چون طایعاً بساط مهرۀ قهر او شد حکم او را باشد اگر کم زند و اگر بیش حکم او را بود اگر نقش وصل برآید فَعیشْ فی عَیْشٍ و اگر نقش فراق برآید فَطَمْسُ فی طَمْسٍ.
نغمۀ انبیا شنیده به جان «طایعین» گفته و دویده به جان
ستاره تابع پیمان تو شده شب و روز زمانه طایع فرمان تو شده مه و سال
آن بود طایع این همیشه کره این پر از رنج و آن ز ذوق شره
اقطاع در اصطلاح، واگذاری اراضی از سوی حکومت مرکزی به مقطع برای مدت معینی است و در لغت به معنی قطایع و مفرد آن قطیعه است. اقطاع در زمان آل بویه رواج پیدا کرد.
مر امر ترا دایرهٔ مه شده منقاد مر ذهن ترا نجم عطارد شده طایع
امت جد تو ترا حشمند طایعا راغبا بجان مأمور
که ز یزدان آگهیم و طایعیم ما همه نی اتفاقی ضایعیم
نیست علمی، که نیست طبعش را سر آن علم تابع طایع